قصه کودکانه فرشته ها
داستان ها می تواند به رشد و خلاقیت کودک کمک بزرگی کند و کودکان
را به چالش و تصمیم گیری وا دارد ما در این مطلب از پرشین وی قصد داریم برای
شما عزیزان قصه فرشته ها و قصه کودکانه فرشته نگهبان را به اشتراک بگذاریم در
ادامه همراه ما باشید
قصه فرشته ها
من و دایی عباس به خیابان رفته بودیم که من ، یک خیابانپرنده فروشی دیدم.به دایی گفتم : « به
دایی گفتم برای من دو تا پرنده کوچک می خرید » دایی پرسید :
« می خواهی با آن چه
کنی ؟»
گفتم : « می خواهم آن ها را در یک قفس کوچک و قشنگ نگه دارم.» دایی گفت
:« در خانه حضرت علی (ع) مرغابی هایی بودند که آن ها را کسی به ا مام حسین (ع) هدیه
داده بود.یک روز حضرت علی به دخترشان گفتند :
این ها زبان ندارندکه وقتی گرسنه یا تشنه می شوند بتوانند
چیزی بگویند یا از تو چیزی بخواهند.آن ها را رها کن تا از آن چه خدا روی زمین آفریده ،
بخورند و آزاد باشند.
»
به پرنده های بیچاره نگاه کردم.به دایی گفتم :« دو تا پرنده برایم می خرید؟» دایی گفت : قفس
هم می خواهی ؟» گفتم :« نه ! می خواهم آن ها را آزاد کنم.
» دایی گفت :« در روز تولد حضرت علی (ع) تو با آزاد کردن پرنده ها ، قشنگترین هدیه را
به ایشان می دهی.» من و دایی دو تا پرنده خریدیم و آن ها را آزاد کردیم.پرنده ها پر زدند
و به آسمان رفتند ، دور دور ، جایی نزدیک فرشته ها .
بیشتر بدانید از قصه کودکانه «فرشته نگهبان»
یکی بود یکی نبود یه دختر کوچولویی بود به نام صبا. صبا کیف مدرسه اش را برداشت و از مامان خداحافظی کرد تا به سمت مدرسه حرکت کنه.
صبا بسم الله گفت و از خانه بیرون رفت.
باد می آمد. باد در را محکم به هم زد صبا دستش را عقب کشید و گفت: وای نزدیک بود انگشتم لای در بماند؟
به خیابان رسید. موتورسواری با سرعت آمد، صبا خودش را عقب کشید.
گفت: اگر موتور را نمی دیدم چه می شد؟
به مدرسه رسید. به آب خوری رفت. قمقمه اش را پر از آب کرد. دهانش را با زکرد و سرش را زیر قمقمه گرفت. چند قطره آب تو راه نفسش رفت و به سرفه افتاد.
صبا با خودش گفت: وای… نزدیک بود خفه بشم.
صبا به کلاس آمد خانم یک جمله رو تابلو نوشت: خدانگهدار.
بچه ها با تعجب پرسیدند: خانم! دارید خداحافظی می کنید؟
خانم گفت: نه.
سمیه گفت: پس پرای رو تابلو نوشتید خدانگهدار؟
خانم خندید و گفت: می خواستم یه حرف خیلی قشنگ یادتان بدهم. می دانید آن حرف قشنگ چیست؟
خداوند مهربان همیشه نگهدار ماست و ما را از خطرات حفظ می کند. پس دو تا جمله یادتان نره
یکی سلام و یکی خداحافظ.
سلام یعنی: دعا برای سلامتی.
و خداحافظی یعنی: دعا می کنم خداوند تو را از خطرات حفظ کند.
کودکانه / تبیان