جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

قصه کودکانه مسواک بی دندون

اشتراک:
قصه مسواک بی دندون کودک و نوزاد
ما در این مطلب دو داستان زیبا پیرامون قصه مسواک بی دندون و قصه مسواک موشی را برایتان به اشتراک خواهیم گذاشت

والدین برای این که بهتر به کودکان خود از فواید مسواک زدن
بگویند بهتر است آن را در قالب شعر و داستان بگویند ما در این
مطلب از پرشین وی قصد داریم قصه مسواک بی دندون و
مسواک موشی را برایتان به اشتراک بگذاریم

قصه مسواک بی دندون

هر دندونی که می آمد، پیش مسواک خودش می رفت(dot) یک روز مسواک بی دندون از آن همه نشستن خسته
شد.گفت: « من دیگر از اینجا ماندن خسته شدم.هیچ دندونی من را دوست ندارد، من از اینجا می روم!» تا
خواست برود، حوله گفت: « نه! نرو، اگر بری کثیف می شوی، دیگر هیچ دندونی تو را دوست ندارد.»

مسواک
بی دندون گفت: « اشکالی ندارد، من که دندون ندارم! چقدر اینجا بیکار بمانم؟ خسته شده ام »

حوله گفت:
« مگر نمی دانی؟ تو مسواک نی نی هستی.

قصه مسواک بی دندونقصه مسواک بی دندون

نی نی الان کوچولو است، دندون ندارد اما چند وقت دیگر چند تا دندون در می آورد.اگر تو نباشی، چه
کسی دندون های نی نی را مسواک کند؟»
مسواک بی دندون خوشحال شد،گفت:

من مسواک نی نی هستم؟چرا زودتر
بهم نگفتید! باشد، صبر می کنم تا نی نی دندون در بیاورد، آن وقت می شوم مسواک با دندون!

بیشتر بدانید از مسواک موشی

نیمه شب بود و همه جا تاریک صدای گریه ی مسواک کوچولو می آمد آن قدر گریه کرد که
دل فرشته ی مهربون برایش سوخت و از آسمان آمد پیش او فرشته ی مهربون به مسواک
کوچولو سلام کرد مسواک که تازه متوجه حضور فرشته شده بود با خوشحالی به او سلام کرد.

فرشته ی مهربون پرسید:چرا گریه می کنی؟مسواک جواب داد:من مسواک موشی
هستم روزی که مامان موشه من را برای موشی خرید خیلی خوشحال شدم اما
از اون روز تا حالا یک ماه می گذرد و هنوز موشی با من به دندان هایش مسواک
نزده فرشته ی مهربون گفت:شاید نمی دونه تو چه دوست خوبی هستی و نمی دونه مسواک نزدن چه کار اشتباهیه.

قصه مسواک بی دندونقصه مسواک بی دندون

مسواک گفت:اما مامان بابای موشی برای او تعریف کردند که مسواک نزدن چه
کار اشتباهیه.فرشته گفت:تنها یک کار میتونم بکنم اینکه امشب به خواب موشی
برم و آیندهی دندان هایش را به اون نشون بدم.همان شب فرشته ی مهربون به
خواب موشی رفت و موشی توی خواب دید که بزرگ شده و به مدرسه می رود
اما یک روز که خواست بستنی بخوره دندونش درد گرفت و کم کم درد دندونش بیشتر شد و لپش ورم کرد.

دوست هایش باهاش بازی نمی کردند.چون می گفتند که دهنش بوی بد می ده
دیگه حتی نمی توانست غذا را خوب بجود چون دندونش درد می گرفت.همین موقع بود
که مامان موشه موشی را از خواب بیدار کرد موشی خوشحال شد که فقط داشته
خواب می دیده و دندان هایش سالم هستند.از اون به بعد موشی همیشه قبل از خواب دندان هایش را مسواک می کرد.

تبیان / بیتوته

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس