شنبه, ۱۷ شهریور , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

بچه دار نشدن را بزرگ نکنید

اشتراک:
بچه دار نشدن را بزرگ نکنید روانشناسی
گاهی اوقات در شرایطی که فکر می کنی همه زمینه ها برای اتفا ق های خوب فراهم است و می خواهی برای آینده خودت و خانواده ات برنامه ریزی کنی، همه چیز به هم می ریزد و تو به یکباره در برابر موضوعی قرار می گیری که هیچ پیش زمینه ذهنی از آن نداشته ای […]
گاهی اوقات در شرایطی که فکر می کنی همه زمینه ها برای اتفا ق های خوب فراهم است و می
خواهی برای آینده خودت و خانواده ات برنامه ریزی کنی، همه چیز به هم می ریزد و تو به یکباره
در برابر موضوعی قرار می گیری که هیچ پیش زمینه ذهنی از آن نداشته ای و مشکل اینجاست که این
موضوع دیگر فقط تو را درگیر نمی کند…
تو حالا ازدواج کرده ای، همسر داری، مسوولیت داری و عذاب وجدان این موضوع بیشتر عذابت می دهد.
حالا فکر کن تو و همسرت بچه دار نشوی و این موضوع به خاطر ناباروری تو باشد.
چه می کنی؟! ● داستـان ایـن هـفـتـه به جای اینکه من از دست او شاکی باشم، این اوست که مدام
خودش را شماتت می کند.
اصلا قبلا این طور نبود.
تا روزی که جواب آزمایش قطعی را نگرفته بودیم، مشکل خاصی هم نداشتیم.
تمام مشکل ما از زمانی شروع شد که برای بچه دار شدن اقدام کردیم.
مدتی از این موضوع گذشت و کم کم نگرانی ما زیاد شد.
خود پیام خیلی بچه ها را دوست داشت و این دو، سه سال را هم فقط به خاطر درس من
صبر کرده بود.
از روزی که جواب آزمایش مشخص کرد بچه دار نشدن ما به دلیل مشکل ناباروری پیام است، حال او به
کل عوض شد.
چند وقتی کارش فقط گریه کردن بود.
در پارک، در تلویزیون، در مهمانی، هرجا که بچه می دید چشمش پر از اشک می شد.
خیلی با او صحبت کردم که «ما همین طوری هم خوشبختیم، چرا زندگی رو داری به خودت و من زهر
می کنی؟» حال پیام آن قدر بد بود که اصلا یادم رفته بود من هم بچه دار شدن را دوست
دارم.
مدام به خودش فحش و لعنت می فرستاد که «من فلانم و بهمانم و زندگی تو رو خراب کردم و
تو می تونستی الان بچه داشته باشی و خوش بودی ولی حالا موندی پای منی که …
» و از این حرف ها.
خیلی سعی می کردم کاری نکنم که پیام احساس ضعف کند.
من هم بچه دوست داشتم ولی پیام را بیشتر می خواستم.
اگر بگذریم از اینکه گاهی بعضی از اهل فامیل و آشناها که از سر دلسوزی یا غرض در گوشم می
خواندند که «بیچاره باید پای شوهرش بمونه و بسوزه و بسازه» و مرا هوایی می کردند، اصلا این ماجرا برایم
مهم نبود.
من تا آن روز خیلی چیزها داشتم که دیگران حسرت آن را می خوردند ولی بدی ماجرا اینجا بود که
این وضعیت پیام را به شدت به هم ریخته بود و آرامش را از زندگی ما برده بود.
پیام حتی چند بار با لحنی که انگار از من رفتار زشتی دیده باشد یا به من مشکوک شده باشد
به من گفت: «برو با کسی زندگی کن که بتونه خواسته هات رو تامین کنه؛ من رو که می بینی،
وضعیتم اینه؛ ما باید از هم جدا بشیم.» و هر بار من باید کلی دلیل و منطق می آوردم که
«من از این وضعیت راضی ام و مشکلی با نداشتن بچه ندارم.» تا به حال چند بار به پیام پیشنهاد
کرده ام که یک کودک را به فرزندی قبول کنیم ولی او مخالفت می کند.
پیام می گوید: «خودت رو به خاطر من مجبور می کنی وگرنه دل خودت هم با این کار نیست.» الان
۴ سال از این موضوع می گذرد ولی پیام هنوز با آن کنار نیامده و گاهی باز همان بحث های
قدیمی را پیش می کشد و انگار که من از سر دلسوزی کنار او مانده باشم، با خودش درگیر می
شود.
● نظر روان شناس دکتر پروین ناظمی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی آیا بدون فرزند استحکام زندگی در خطر
است؟ در فرهنگ جامعه ما این باور اشتباه وجود دارد که لازمه پایدارماندن یک زندگی مشترک، فرزند داشتن است در
حالی که بسیاری از زوج هایی که سالیان سال است بچه دار نمی شوند، توانسته اند زندگی پایداری داشته باشند
و برخلاف آنها بسیاری از افرادی که فرزند دارند، از هم جدا می شوند.
مهم این است که دیدگاه ما در مورد حضور فرزند در زندگی مشترک چه باشد.
آیا فرزند برای استحکام زندگی است یا شیرین تر کردن آن؟ وقتی دو نفر از هم رضایت دارند و از
زندگی با هم لذت می برند، فرزندنداشتن نمی تواند به زندگی مشترک آنها صدمه برساند.
ازبین رفتن استحکام یک زندگی به علت بچه دار نشدن، زمانی رخ می دهد که دو نفر نتوانند همدیگر را
تحمل کنند.
وقتی دو نفر زندگی مشترکی را آغاز می کنند، باید متوجه این موضوع باشند که هدفشان از کنار هم بودن،
بچه دارشدن است یا خرسندی و با هم بودن.
اگر هدف، فرزنددار شدن باشد، زندگی بدون فرزند پایدار نخواهد ماند اما اگر عشق ورزیدن به طرف مقابل باشد، بدون
بچه نیز زندگی تا سال های سال ادامه می یابد.
● نظر روان شناس دکتر حسین ابراهیمی مقدم عضو هیأت علمی دانشگاه تهران استرس بچه دار نشدن را به حداقل
برسانید به طور سنتی در جامعه ما این بحث وجود دارد که فرزندان به استحکام نظام خانواده کمک می کنند
پس طبیعی است که خانواده بدون فرزند، احساس عدم امنیت کند.
صاحب فرزندنشدن خود به تنهایی از استرس های مهم زندگی است مخصوصا اینکه در جامعه ما بحث دخالت و سرک
کشیدن در زندگی دیگران و نمک پاشیدن به زخم دیگری هم دیده می شود.
خانواده هایی که اولاد ندارند، مجبورند فشارهای چندگانه را تحمل کنند.
خوشبختانه این طرز تفکر که فقط زن در فرزنددارنشدن مقصر است، تا حد زیادی از بین رفته است.
پیش از این، چنین طرز تفکری باعث استرس فراوان برای زن می شد و با ازدواج دوباره شوهر، فشار روانی
بر زن غلبه می کرد.
بچه داشتن مساله ای است که به خصوص در خانم ها به احساس هویت و تکامل کمک می کند.
زنانی که صاحب فرزند می شوند، بیش از دیگر زنان احساس تعادل در زندگی دارند و زنانی که فرزند ندارند
استرس های روانی زیادی تحمل می کنند.
علت های ایجاد استرس روانی ناشی از فرزند دارنشدن، می تواند تاب و تحمل فرد را کاهش دهد و او
را در برابر بیماری ها آسیب پذیر کند.
هرچند فرزنددار شدن سختی هایی دارد ولی به نظر احساس و حالت روانی بسیار بهتری در فرد ایجاد می کند.
در زوج هایی که به دلیل مشکل قادر به بچه دار شدن نیستند، استفاده از شیوه های کاهش اضطراب از
جمله گروه درمانی، شناخت درمانی، ورزش، دعا، احساس امیدواری و لذت بردن از جنبه های دیگر زندگی می تواند به
کاهش استرس روانی در آنها کمک کند.
اگر شرایط مهیا باشد، پذیرفتن سرپرستی یک کودک نیز می تواند تا حدی مساله را مرتفع و نیاز زوجین را
برطرف کند.
● نظر روان شناس دکتر ابوالفضل مهری نژاد عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا فواید فرزند نداشتن گاهی زوجی که فرزند
ندارند، زندگی خوبی دارند اما حرف و حدیث های اطرافیان و دخالت های بی جای آنها باعث به هم ریختگی
زندگی آنها و عدم ثبات آن می شود.
باید پذیرفت که انسان به طور ذاتی از دیگران به خصوص افراد موجه و معتبر تاثیر می گیرد.
بالابودن تعداد افراد در بیان یک موضوع، پایین بودن اعتمادبه نفس یا هوش یا سادگی شخصیت نیز باعث افزایش تاثیرپذیری
می شود.
در جامعه ما افراد در مورد امور گوناگون هم بسیار کنجکاو هستند اما فرهنگ درست و فهم ایجاب می کند
که با جوسازی، القا و حرف و حدیث زوج هایی که فرزنددار نمی شوند، اذیت نکنند.
بهتر است به جای برهم ریختن زنذگی دو نفر و صحبت از خوبی های فرزنددار بودن، در مورد گرفتاری های
آن صحبت شود.
بیان واقعیت هایی نظیر بی وفایی بچه نسبت به والدین، عدم تضمین در خلف بودن او، عدم تحقق ایده آل
های والدین در مورد آینده او و…
می تواند مانع ایجاد احساس کمبود و محرومیت در زوج شود.
زوجی که بچه دار نمی شوند نیز باید به نحوی خود را توجیه کنند که بودن بچه برابر با خوشبختی
نیست.
بچه دار شدن مساوی با برعهده گرفتن یک مسوولیت است و فراموش نکنیم بسیاری از بچه ها مایه رنج خانواده
و جامعه هستند.
باید واقعیت ها را پذیرفت و به خود قبولاند بچه دارنشدن حکمتی دارد.
باید بخش های مثبت بچه دار نشدن مثل کمتربودن هزینه و استرس و مشغله کاری را هم در نظر گرفت
و به زندگی لبخند زد.
● نظر روان پزشک کودک دکتر میترا حکیم شوشتری عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران به چه شرطی فرزندخوانده
بگیریم؟ وقتی زوجی بچه دار نمی شوند و تصمیم می گیرند کودکی را به فرزندی قبول کنند باید چند نکته
را مدنظر قرار دهند.
اول اینکه باید بدانند بچه داشتن جزو اصول و تعهدات ازدواج بوده یا خیر! در صورتی که بچه داشتن جزو
اصول یک زندگی مشترک و مشکل ناباروری مربوط به یکی از همسران باشد، پذیرش فرزندخوانده از سوی طرف مقابل سخت
است و او ممکن است این تفکر را داشته باشد که شانس بچه دار شدن او با شخص دیگری وجود
دارد.
در این شرایط حتی پذیرفتن سرپرستی یک فرزند نمی تواند به استحکام خانواده کمک کند اما اگر بچه داشتن جزو
اصول زندگی مشترک نباشد و رابطه اصلی، رابطه زن و شوهری محسوب شود به سرپرستی یک فرزند می تواند زندگی
را شیرین تر کند اما نبود او هم باعث از هم پاشیدگی زندگی نمی شود، پس در درجه اول باید
این موضوع روشن شود که دلیل ناباروری چیست و بچه نداشتن جزو اصول است یا خیر و بعد از آن
زن و مرد هر دو باید به این نتیجه برسند که پذیرفتن سرپرستی یک کودک می تواند نیازشان را برطرف
کند یا خیر.
اگر این تصمیم تنها بنا بر میل یک نفر باشد و طرف مقابل آن را به اجبار قبول کند، پذیرش
فرزندخوانده در خانواده سخت می شود.
● نظر روان پزشک کودک دکتر نسرین امیری عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی با فرزندخوانده تان صادق
باشید وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند، ممکن است بچه دار شدن جزو اصول آنها باشد یا نباشد.
اگر بچه دارشدن جزو اصول یک خانواده محسوب نشود، ضرورت بر فرزنددار شدن نیست اما در برخی موارد خانواده بر
این اصل شکل گرفته و بچه دارشدن جزیی از تعهداتی است که برای ازدواج بوده است.
احساس مادری، جزیی از هویت زنان را تشکیل می دهد و محروم شدن آنها از مادرشدن ممکن است به ساختار
زندگی مشترک آنها لطمه بزند.
یکی از راهکارهایی که در این موارد پیشنهاد می شود، پذیرفتن سرپرستی یک فرزند است.
البته از آنجا که بزرگ کردن یک فرزند کار سختی است، زوج باید از نظر اقتصادی، جسمی و روانی آمادگی
کافی داشته باشد.
ویژگی های فرزند خوانده و سن او به مادروپدر ارتباط پیدا می کند اما نکته مهمی که نباید فراموش کرد
این است باید با فرزندخوانده با صداقت رفتار کرد.
او باید بداند به دلایل خاص والدین کنونی اش او را انتخاب کرده اند و نسبتش با آنها فرزندخواندگی است.
بیان این مساله به صراحت به کودکان درست نیست زیرا کودک مساله را درک نمی کند.
می توان از داستان هایی استفاده کرد که با جنبه های مختلف به کودکان و والدین آنها اشاره دارد و
به این موضوع می پردازد که برخی والدین فرزندانی را به دنیا می آورند و برخی آنها را بزرگ می
کنند.
بعد از آنکه کودک آمادگی ذهنی پذیرش این مساله را پیدا کرد و از والدین پرسید که آنها جزو کدام
دسته اند، والدین باید صادقانه به آنها بگویند که فقط بزرگشان کرده اند و به نحوی آنها فرزندخوانده اند.
روزنامه سلامت
گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی