بچه های زیر هفت سال چطور بــا طلاق کنـــار مــی آیند؟
معمولاً کودکان، فراموششدههای طلاق هستند.
اگرچه عنوان بچههای طلاق، عنوانی است که همه بارها و بارها شنیدهاند، در بحرانهای طلاق، بچهها معمولاً فقط و فقط
در گروکشیها و انتقال پیامها به یاد آورده میشوند و نیازهایشان به دست فراموشی سپرده میشود.
والدین اغلب میخواهند از این دوران بحرانی بگذرند و رسیدگی به کودک خود را به بعد موکول میکنند، غافل
از اینکه در همان زمان،کودک در حال تأثیر گرفتن از شرایط به وجود آمده است.
این تأثیر، برخلاف تصور بسیاری، از همان ماههای اولیه آغاز میشود، زمانی که شاید خیلیها تصور کنند کودک چیزی متوجه
نمیشود.
تولد تا دو سالگی: وقتی فکر میکنید برای فهمیدن زیادی کوچک است
فرزندان از همان ماههای اولیه، نسبت به رفتارها و واکنشهای والدین خود حساس هستند.
آنها قبل از هرکس، چهرهی مادر خود را تشخیص میدهند و در حال تأثیر گرفتن از والدین خود، رفتارها، گفتار
و ابراز احساسات آنها هستند.
والدین فکر میکنند نوزاد چیزی متوجه نمیشود، اما برعکس، او احساسات مختلف مانند خشم، ناراحتی، شادی و ابراز محبت
را میفهمد، اما نمیتواند درک کند مخاطب این احساسات خود اوست یا شخص یا موضوع دیگری، برای همین، همه را
به خود میگیرد و زود، از احساسات منفی والدینش دچار ترس و اضطراب میشود.
در واقع یک نوزاد، وقتی در شرایط پرآشوب طلاق قرار بگیرد، احساسات منفی والدینش را به خودش نسبت میدهد، فکر
میکند آنها از او عصبانی و ناراحت هستند و او را دوست ندارند یا او را نمیخواهند.
این امر میتواند در او احساسات منفی به وجود بیاورد که از جمله میتوان به ترس اشاره کرد.
او از دست دادن محبت را درک میکند.
نوزادانی که محبتی دریافت نمیکنند، میتوانند به نوعی افسردگی دچار شوند که خود را با پرهیز از خوردن شیر نشان
میدهد.
در حضور نوزاد خود، آرام و مهربان باشید، حتی اگر بسیار ناراحت و عصبانی هستید.
اگر نمیتوانید، از او فاصله بگیرید تا به او احساس بد ندهید.
حواستان به مشکلات خوردن و خوابیدن او باشد، چون در این سن، ناراحتیاش را اینطور نشان میدهد.
هر دو، هم مادر و هم پدر، او را در آغوش بگیرید، او را نوازش کنید و با او صحبت
کنید.
اگر یک لالایی مخصوص برای او بخوانید، ارتباط بهتری با او برقرار خواهید کرد.
بگذارید احســاس امنیت کند
نوزادی زمانی است که احساس امنیت بنیادی در ارتباط با محیط و دنیای پیرامون در
فرد شکل میگیرد.
وقتی محیط به نیازهای نوزاد رسیدگی کند، کسی باشد که پاسخگوی خواستهها و نیازهای او باشد و به علاوه نوعی
نظم در برخورد با او وجود داشته باشد، تا کمکم به دنیایی که درآن پا گذاشته عادت کند، این احساس
شکل میگیرد.
برنامهی نوزاد را بر هم نزنید.
اگر پیش مادر یا پدر میرود یا فرد دیگری در زمانهایی از او نگهداری میکند، دقت کنید ساعت خواب و
تغذیه و استراحت او در همهجا یکی باشد.
بر سر مسائل مهم مانند سلامتی، وسائلی که باید برایش تهیه شود، تغذیه سالم و…
فقط سود او را در نظر بگیرید و با هم هماهنگ باشید.
فراموش نکنید او نمیتواند از خودش مراقبت یا دفاع کند، وقتی مشغول مشاجره یا در حالت قهر هستید او را
در معرض سروصدای زیاد، گرما و کلافگی و…
قرار ندهید.
دو تا سه سالگی: وقتی اولین قدمهای استقلال را برمیدارد
کودک در دورهای بسیار کوتاه، توانمندیهای زیادی را با سرعتی شگفتانگیز به دست میآورد: حرف زدن، راه رفتن، برقراری ارتباط
با دیگران و…
این توانمندیها به او کمک میکند به طور مستقل، البته در حد خود، در دنیای محیطی خود کنجکاوی کند.
این که کودک در این سن چهقدر دست به کشف دنیای محیطی خود بزند، بستگی به اعتمادی دارد که به
محیط و اطرافیان نزدیک خود دارد.
آنها نیاز دارند در هر قدم، کسی که به او اعتماد دارند، همراهشان باشد، تا بتوانند به سمت استقلال همراه
با اعتماد به نفس و اعتماد به محیط و والدین، پیش بروند.
کودکی که در هر قدم، سرزنش شود، تحقیر شود، یا تنها رها شود، کودکی که در محیط آسیب بببیند و
والدی نباشد که از این آسیب پیشگیری کند یا در صورت روی دادن، از او حمایت و دلجویی کند، دچار
ترس از کنکاش محیط و روبهرو شدن با تازهها خواهد بود.
در آینده هم، او با موقعیتهای جدید، به صورت باز و پذیرا برخورد نخواهد کرد یا برای تغییر، دلهرهی زیادی
خواهد داشت.
در یک خانوادهی بدون مشکل هم، کنجکاویها، شیطنتها و خواستههای یک نوپا میتواند طاقتفرسا باشد، چه برسد به شرایط بعد
از طلاق.
به خاطر خودتان و به خاطر فرزندتان، دست به وضع قوانین زیاد از حد و تنبیههای آنچنانی نزنید.
سعی کنید قوانین کم، اما روشنی داشته باشید.
به علاوه، سعی کنید روی کارهای مثبت تأکید کنید و کمتر با او درگیر شوید.
موفقیتها و پیشرفتهایش را نادیده نگیرید و تشویق دائم و ابراز محبت به او را فراموش نکنید.
نشان بدهید چهقدر از داشتن او خوشحال هستید.
مراقب خشم و نگرانیهایش باشید
کودکان در این دوران سنی، جدا شدن از والدین را درک میکنند و در
واکنش به آن، خشمگین میشوند.
البته ممکن است خشم خود را به صورت کجخلقی، بیقراری یا رفتارهایی مثل قهر و گاز گرفتن نشان دهند، رفتارهایی
که به پای خشم او از جدا شدن از والدینش گذاشته نشوند.
همچنین آنها ممکن است احساس نگرانی را تجربه کنند، بهخصوص اگر دربارهی نحوهی مراقبت از آنها، این که چه کسی
به آنها رسیدگی خواهد کرد و مانند آن، دچار تردید و ابهام باشند.
با او دربارهی طلاق صحبت کنید.
به او کمک کنید احساسی که تجربه میکند اما هنوز با آن زیاد آشنا نیست را بشناسد و بیان کند:
«فکر کنم تو از این که من بعضی وقتها تو رو خونهی مادربزرگ میگذارم نگران میشی.»
زمانهای با هم بودن
را سنگین و شلوغ نکنید:فقط شما، فقط بازیهای ساده.
هدف با هم بودن و لذت بردن است.
برای تقسیم زمان دیدار والدین، در این سن، بهتر است کودک والدی که با او زندگی نمیکند را چند بار
در هفته، برای زمانهای کوتاه ببیند، تا این که یک بار در ماه؛ چند روز کامل.
اگر والدی هستید که با کودک خود زندگی نمیکنید، سعی کنید دستکم هر شب به او زنگ بزنید و فقط
بگویید «شب به خیر عزیزم.
خیلی دوستت دارم.»
اگر شرایط بحرانی است و کودکتان اضطراب را تجربه میکند، اصلاً دورهی خوبی برای آموزش توالت رفتن
نیست.
سه تا پنج سالگی: دورانـی که بـــــا داستانهایش شما را شگفتزده میکند
در این سن کودک با سرعتی باورنکردنی در حال رشد و پیشرفت در مهارتهای مختلف است، خودش لباس میپوشد، دربارهی
احساسات بقیه حرف میزند،خیالپردازی میکند و…
این سن، سنی است که بعد از احساس امنیت در محیط اطراف و اعتماد کردن به همراهی والدین، زمان کشف
مستقلانهی دنیا فرا میرسد.
وقتی کودک احساس امنیت کند و مطمئن باشد والدینش همراه او هستند و از او حمایت میکنند، شروع به
کشف دنیایی میکند که در آن قرار گرفته است؛ جایگاه خودش و احساسات و افکار دیگران.
در این سن، او رفتارهای والدین را به خود نسبت میدهد:
اگر نگار میتوانست مسیر فکری خود را به زبان
بیاورد، احتمالاً میگفت احساس میکند بـیارزش است و اصلاً دوستداشتنی نیست، چون بابا بهندرت او را درآغوش میکشد، مامان زیاد
برای او وقت ندارد، کسی زیاد با او حرف نمیزند و به طور کلی، انگار کسی فرصتی یا علاقهای برای
برقراری ارتباط با او و محبت کردن به او ندارد.
اگر پویا میتوانست احساس خود را به زبان بیاورد، احتمالاً میگفت احساس میکند باارزش، دوستداشـــتنی و لایق خوشبختی است، چون
مامان در هر فرصتی او را در آغوش میکشد و نوازشش میکند، بابا از او تعریف میکند و همیشه، وقتی
میخواهد چیزی بگوید یا چیزی را به آنها نشان بدهـــد، برای او وقت دارندو به او توجه میکنند.
هیچ کودکی، در این سن، این احساسها را بهطور هشیارانه نمیشناسد و به آنها آگاه نیست، همچنین نمیتواند دربارهی آنها
حرف بزند، اما، تصویری در ذهن او ساخته میشود که برای همیشه باقی میماند و حتی در آینده، او به
دنبال کسی خواهد بود که این تصویر به وجود آمده در این سن را تأیید کند.
به کودکتان اطمینان بدهید هر دو والد، همیشه از او حمایت خواهند کرد و همیشه او را دوست خواهند داشت.
شرایطی را فراهم کنید که کودک در آن احساس امنیت کامل داشته باشد.
نگذارید بابت این که چه کسی بالاخره مراقب او خواهد بود نگران شود یا این که احساس کند زیادی است.
اجازه بدهید کودک با هر دو والد ارتباط خوبی داشته باشد.
وقتی با والد دیگر است، برایش قیافه نگیرید.
بگذارید از لذت داشتن پدر و مادر بهره ببرد.
یادتان باشـد شاید معنای غیرممکن را نفهمد!
موضوع مهم در این سن،این است که کودک، معنای غیرممکن را نمیفهمد،
آرزوها و افکارش با واقعیت فرقی ندارند و خودش را محور همهچیز میبیند.
در همین راستا، ممکن است برای خیلی از موارد،خود را مقصر بداند و احساس گناه کند.
به کودک خود اطمینان بدهید در طلاق و جدایی شما یا دعواهایتان تقصیری ندارد.
برایش توضیح بدهید که فکر، رفتار یا احساس او باعث طلاق شما نشده است، بلکه رفتار والدین یا خواستههایشان، طلاق
را به وجود آورده است.
وقتی سعی میکند با خیالپردازی یا بیان یک جمله،به خیال خودش،واقعیت را تغییر بدهد، ممکن است واقعیت را انکار کند،
احساسش را درک کنید و برایش توضیح بدهید چنین اتفاقی نخواهد افتاد «میدونم دوست داری بابا امشب خونه باشه، اما
او امشب خونه نمیآد.»
منبع: مجله سپیده دانایی