دختران و پسرانی که هرگز ازدواج نمیکنند
دست به گریبان است.می توان عواملی را که در به وجود آمدن این بحران دخیل هستند، در این دسته بندیها
ارائه نماییم. عوامل جمعیت شناسی سن ازدواج شاخصی است که از شرایط اجتماعی ـ اقتصادی جامعه تأثیر میپذیرد.
بعد از انقلاب اسلامی، به دلیل شرایط خاص آن دوران میانگین سن ازدواج تا حدودی کاهش یافت.
لیکن مجدداً تحت تأثیر عوامل مختلفی در حال افزیش است.
میانگین سن ازدواج زنان در مقایسه با مردان افزایش بیشتری داشته است.
باتوجه به آمارهای جمعیت شناسی، تعداد پسران در سن ازدواج، کمتر از تعداد دختران دارای این شرایط است.
و در عرف مردم ایران، پسر باید با گروه سنی پایین تر از خود ازدواج کند.
بنابراین فرصتهای ازدواج بسیاری از دختران در این شرایط کاهش مییابد.مهاجرت افراد به شهرها خود عاملی است برای به تأخیر
افتادن سن ازدواج و مجرد ماندن .
افرادی که به شهرها مهاجرت میکنند تحت تأثیر رفتارها و تفکر شهری قرارمیگیرند.
از سوی دیگر با تغییر فرهنگی و تجددگرایی، انگیزه پسران مهاجر برای انتخاب همسری از میان دختران شهری افزایش مییابد.
پسرانی که به علت کار و تحصیل به شهرها مهاجرت کرده اند، در این شهرها ازدواج میکنند.
بنابراین توازن تعداد دختران و پسران در روستاها از بین میرود و بسیاری از دختران در روستاها مجرد باقی میمانند.
مهاجرت به سایر کشورها نیز که توسط پسران بیشتر صورت میگیرد عدم تجانس تعداد پسران به دختران را افزایش میدهد.
عوامل اجتماعی نرخ آسیبهای اجتماعی و آمار جرائم و مسائل اجتماعی چون طلاق، موجب گردیده که برخی از جوانان اعم
از دختر و پسر جزو قربانیان چنین آسیب هایی بوده و بر اثر این آسیب ها، انگیزهای برای ازدواج نداشته
باشندو دیدگاه بدبینانهای نسبت به ازدواج پیدا کنند.از آنجا که مبنای زندگی برپایه اعتماد متقابل طرفین به یکدیگر میباشد، با
فروریختن دیوارهای اعتماد، افراد به سختی میتوانند شریک زندگی خود را انتخاب کنند.
تغییرات سریع اجتماعی و دگرگونی الگوهای فرهنگی و برخورد و تضاد میان هنجارها و نقشهای اجتماعی، موجب از هم پاشیدگی
روابط متقابل اجتماعی و انسانی گردیده است.
تغییرات اجتماعی، منجر به تغییر نگرشها، نیازها و روابط انسانی میشود.
تقاضای تأمین زندگی بهتر برای جوانان و کاهش حمایتهای خانواده از جوانان، نرخ ازدواج را کاهش داده است.
درواقع توسعه یافتگی جوامع، باعث بالارفتن سن ازدواج گردیده است. عوامل فرهنگی با روند تغییر ارزشها به سمت ارزشهای مادی،
ظاهرسازی به یک عنصر فرهنگی پایدار تبدیل گردیده و افراد به جنبههای خیرکننده زندگی مادی، و تجمع سرمایههای مالی گرایش
یافتهاند.
وقتی ثروت و دارایی ملاک قضاوت و ارزشیابی است، افراد سعی در نمایاندن ظواهر فریبنده زندگی مادی خواهند داشت.
بطوری که ملاکهای افراد برای انتخاب همسر حول محور مادیات متمرکز میشوند.
در جامعهای که ثروت ارزش محسوب میشود و پسران اولین انتخاب کننده میباشند، دارایی دختر، جزو اصلیترین ملاکهای ازدواج بوده
و شیوه همسرگزینی در جهت تکمیل ورفع نیازهای مادی توسط داراییهای همسر (زن) میباشد.تحصیلات نیز ازدواج را با مشکل مواجه
میکند، زیرا همزمان با ادامه تحصیل، امکان یافتن شغل مناسب وجود ندارد و دانشجو، جهت تأمین هزینه زندگی خویش نیز
با مشکل مواجه است.
بنابراین ازدواج، اشتغال و تحصیل در کنار یکدیگر فشار مضاعفی را بر فرد وارد میکند.
با افزایش سطح تحصیلات، نگرش فرد نسبت به زندگی و انتخاب همسر تغییر کرده و سطح توقعات آنان نیز افزایش
مییابد.
عدم امکان ازدواج پسران در طول تحصیل، منجر به کاهش نرخ ازدواج دانشجویان دختر میگردد.
زیرا دختران دانشجو انتظار دارند که فرد مقابل آنها دارای تحصیلات عالی باشد، ولی از آنجا که اولاً تعداد دانشجویان
پسر نسبت به دانشجویان دختر رو به کاهش است و ثانیاً اغلب پسران دانشجو نیز امکان ازدواج در زمان دانشجویی
را ندارند، این وضعیت فرصتهای ازدواج دختران را کاهش میدهد.
برخی از مردان از انتخاب همسری که دارای تحصیلات عالیه باشد، پرهیز میکنند و معتقدند که اشتغال و تحصیل برخی
از زنان، منجر به احساس برتری آنها نسبت به همسرشان میشود، این طرز تفکر میتواند منجر به کاهش فرصتهای ازدواج
دختران دانشجو شود.تا زمانی قبل، تأخیر در ازدواج و تجرد پسران و دختران تا سنین بالا، نوعی نابهنجاری اجتماعی تلقی
میگردید.
امروزه به دلیل وجود مشکلات متعدد اقتصادی و اجتماعی و افزایش آمار مجردین، این امر از سوی جامعه موجه جلوه
کرده است. مسکن بحران مسکن یکی از عوامل مهم در به تأخیر افتادن سن ازدواج میباشد، باتوجه به روند شکل
گیری خانواده هستهای نیاز به مسکن یکی از ضرورتهای مهم ازدواج میباشد.
لذا جوانان ترجیح میدهند که جهت تشکیل زندگی جدید، مستقل از والدین زندگی کنند.
این امر باتوجه به حجم عظیم جمعیت و نرخهای بالای تهیه مسکن قابل تأمل است.
مشکلات ناشی از به تأخیر افتادن سن ازدواج الف ) سطح فردی: مسأله ازدواج یکی از مسائلی است که از
نظر بهداشت روانی حائز اهمیت است.
افراد ازدواج نکرده، معمولاً از ثمرات یک زندگی رضایتبخش، ایمن و سرگرمکننده برخوردار نبوده.
و همیشه بلاتکلیف و سرگردان زندگی میکنند و در صورت عدم پایبندیهای مذهبی، اکثراً با لذت طلبیها و کامجوییهای بدلی
به دنبال تکیه گاههای غیرحقیقی میباشند تا از فشارهای روحی آسوده شوند.
از دیگر اثرات روحی ـ روانی تأخیر در ازدواج؛ کم حوصلگی و بی رغبتی فرد در انجام امور، احساس فقدان
حمایتهای عاطفی، احساس عدم درک از سوی دیگران، میباشد.
بطور کلی ازدواج به میزان قابل ملاحظهای زنان را در برابر ابتلا به بیماریهای روانی حفاظت میکند.
شکست در ازدواج بهنگام و مناسب و نیز ناکامی در ارضای غرایز جنسی بطور مشروع، میتواند به پرخاشگری و عدم
سازگاری فرد منتهی شود. ب ) سطح خانوادگی: تأخیر سن ازدواج در خانواده نیز مشکلاتی را به بار میآورد، از
جمله کاهش حمایتهای مختلف خانواده ( از نظر مالی، عاطفی، فکری …
) از وقوع ازدواج فرد، زیرا گاه به دلیل تأخیر و بهنگام نبودن ازدواج فرد، هیچگونه رغبت، اشتیاق و همکاری
بین اعضای خانواده در این امر وجود ندارد.
گاه فرد مجرد از سوی خانواده به عنوان فردی مزاحم و سربار معرفی میشود که توانایی تشکیل و اداره زندگی
را ندارد.
از سوی دیگر، احساس نگرانی والدین از آینده مبهم و سردرگم فرد مجرد (علی الخصوص دختر) و احساس ترس از
آینده او، در صورت فوت والدین و عدم حمایت یا حتی آزار سایر اعضای خانواده نسبت به فرد مجرد.
ج) سطح اجتماعی: از آنجا که جامعه متشکل از واحدهای کوچکی به نام “خانواده” میباشد، لذا تأخیر در ازدواج
و در بدترین حالت، عدم ازدواج برخی از مجردین، بنیانهای خانواده را با خطر اضمحلال مواجه کرده و موجب اختلال
در کارکردهای خانواده و کم بها شدن خانواده و ارزشهای آن میشود.
محققان در مطالعه علل آسیبهای اجتماعی، به رابطه بین عدم ازدواج و تجرد به وقوع برخی از مفاسد و جرائم
اخلاقی پی برده اند.
از دیگر صدمات اجتماعی، کاهش سلامت جامعه و احساس سرخوردگی بسیاری از جوانان مجرد است که مخالف فطرت خود عمل
میکنند. funset.ir