۳۳ سالگی، سن رهایی از افکار خودخواهانه است
همه ما در طول عمر خود و زندگی خود گهگاهی دچار افکارهای
آزاردهنده و ترس خواهیم شد که جز نوامیدی و اثرات منفی چیزی را
عاید ما نخواهد کرد اما بعد از سن ۳۰ سالگی باید از این هجوم افکار منفی
رهایی پیدا کنید و رهایی از خودخواهی و افکار منفی را دور بریزید در
ادامه مطلب از پرشین وی به بررسی رهایی از خودخواهی خواهیم پرداخت
رهایی از خودخواهی
روانشناسان در یک مطالعه جدید دریافتهاند که نگرش خودخواهانه انسان در سن ۳۳ سالگی به بعد متوقف میشود و از
این سن توجه انسان نسبت به احساسات دیگران افزایش مییابد.
خود گروهی از متخصصان انگلیسی در انجمن «میک اویش» پس از مطالعه روی
دیدگاهها و نگرشهای ۲۰۰۰ فرد بالغ در گروههای سنی ۲۰ تا ۶۰ ساله، به این نتایج دست یافتهاند.
دکتر «اما کرونین» در این مطالعه میگوید: هیچ وقت برای مقدم دانستن دیگران به خودمان، دیر نیست و این بررسی
نشان داد که وقتی ما به سن ۳۳ سالگی میرسیم بیشتر برای کمک کردن به والدین و پدر بزرگ و
مادر بزرگهایمان تلاش میکنیم برای نفع رساندن به خانواده و دوستانمان نگرش مثبتی داریم.
به نوشته روزنامه اکسپرس، روانشناسان میگویند سنی که انسان حداکثر خودخواهی را دارد دوران نوجوانی است و اکثر مردم متوجه
این مطلب میشوند که هرچه سنشان بالاتر میرود توجهشان به دیگران احساسات و نیازهای آنها افزایش پیدا میکند.
بیشتر بدانید از افکار منفی و خود خواهانه
تفکر منفی به چه معناست؟
منفی باف به فردی گفته میشود که در اصطلاح همیشه آیه یاس میخواند و جنبه منفی کار را میبیند!
این افراد حتی المقدور از انجام دادن کار یا اظهار امیدواری درباره آن خودداری میکنند و بیشتر به شرح معایب و موانع و مشکلات آن میپردازند.
اما باید به این نکات توجه کنید که:
هر تفکری که باعث ناکارآمد جلوه دادن امور میشود و آنها را عوامل شکست جلوه میدهد.
هر اندیشهای که مانع موفقیت در انجام اموری است که به طور قطع از سرانجام آنها خبر نداریم.
همه ما یک منتقد درونی داریم و در حقیقت، این صدای کوچک واقعا میتواند مفید باشد و ما را به سمت اهدافمان سوق دهد.
مانند مواقعی که این منتقد به ما یادآوری میکند که مواد غذایی که میخواهیم بخوریم
سالم نیست یا اینکه کاری که انجام میدهیم ممکن است عاقلانه نباشد، اگرچه این
صدای کوچک درونی میتواند اغلب بیشتر از مفید بودن، مضر هم باشد. به ویژه هنگامی
که در قلمرو منفی بیش از حد قرار میگیرید.
منفی بافی چیزی است که ما بارها و بارها به روشهای مختلف انجام دادیم که نه تنها ما، بلکه اطرافیان ما هم باید مراقب باشند.
اشخاص منفی باف چگونه فکر و رفتار میکنند
شاید شنیده باشید که در جهان، هم آدم خوشبین لازم است و هم آدم منفى گرا.
به قولى آدم خوشبین هواپیما مىسازد و آدم بدبین چتر نجات اختراع مىکند،
اما از طرفی معروف است که بسیارى از ما ایرانىها به خاطر تاریخ گذشته مان همه چیز را یا سفید مىبینیم یا سیاه.
هنگامى که شرایط بر وفق مرادمان نیست، دنیا را سیاه مىبینیم و تنها به منفى
بافى مىپردازیم. این درحالى است که مطالعات اخیر نشان داده منفى گرایى
مسرى است و نظرات منفى دیگران بسیار بیشتر از نظرات مثبت آنها روى افراد
تأثیر مىگذارد، در نتیجه لحظاتى هست که احساس مىکنیم دور و برمان پر از
امواج منفى است و ما در دنیایى از ناامیدى غرق شدهایم.
آدم منفى گرا معمولا مىگوید:
من آدم بدشانسى هستم، غیر ممکن است بتوانم این کار را انجام دهم،
امروز هم روز بدى است مانند بقیه روزها، زندگى پر از سختىها و ناملایمات است،
جامعه ناامن و پر از خشونت است، من در شغلم هیچ گاه پیشرفت نمىکنم،
فرزندانم دیگر قابل کنترل نیستند، نظر مدیرانم نسبت به من منفى است،
همکارانم دائم مىخواهند زیر آب مرا بزنند، وضع اقتصادى بد است و هیچ وقت هم خوب نخواهد شد، چرا پولدار نمىشوم؟ و …
وی دست آخر ممکن است به این نتیجه برسد که هیچ کس دوستش ندارد
و در جهان جایى برایش وجود ندارد و اصولاً هیچ آینده روشنى در انتظارش نیست.
آدم منفى گرا همیشه منفى حرف مىزند، از هیچ چیز راضى نیست و از همه
چیز و همه کس ایراد مىگیرد و قبول نمىکند که خودش مسئول اتفاقهایى
است که برایش رخ مىدهد. این درحالى است که دانشمندان مىگویند که
درباره هر چیزى که فکر کنید به حقیقت مىپیوندد. به عبارتى کسى که دائماً
منفى فکر مىکند، به فردى شکست خورده و بیمار تبدیل مىشود و نمىتواند از زندگىاش لذت ببرد.
فرد منفى گرا همیشه در انتظار شکست و وقوع اتفاقهاى ناگوار است.
اگر چنین اندیشهاى در جامعه همه گیر شود، قدرت هر نوع حرکت و ابتکار و
پیشرفت از آن گرفته مىشود. در حالى که جوامعى که فکر مىکنند آینده بهتر
از امروز است، براى به دست آوردن بهترین دستاوردها و نتایج در آینده تلاش مىکنند.
آنها به موفقیتهاى بیشترى دست پیدا مىکنند و از زندگىشان بیشتر لذت مىبرند.
افراد منفى باف معمولاً اعتماد به نفس کمى دارند. آنها فکر مىکنند که دیگران
دوستشان ندارند و تصور مىکنند که نمىتوانند بر مشکلاتشان غلبه کنند.
این افراد در خانوادههایى بزرگ مىشوند که والدین به اندازه کافى از بچههایشان حمایت نمىکنند.
به این ترتیب در نهایت نمىتوانند با والدین، معلمان و همکلاسىها و همسن و سالهایشان
روابط خوبى برقرار کنند و در مقابل آنها دچار حس خود کم بینى مىشوند.
این قبیل کودکان وقتى بزرگ مىشوند فکر مىکنند انسانهاى ارزشمندى نیستند،
نمىتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند و احساس مىکنند که لایق احترام دیگران نیستند
و استحقاق پیشرفت را نیز ندارند. این طرز فکر، احساسهاى آنها را هم درگیر مىکند
و در رفتارشان هم خودش را نشان مىدهد و در آنها به عادت تبدیل مىشود. این افراد
مدام حرفهاى منفى مىزنند و حرفهاى آنها افرادى که اعتماد به نفس کمترى دارند را تحت تأثیر قرار مىدهد.
نحوه رهایی از خودخواهی
ما با کودکان و نوجوانان زیادى مواجه مىشویم که گناه نمرههاى بد و رفتارشان را به
گردن معلم یا همکلاسىهاى خود مىاندازند و معلمان را سختگیر و همکلاسىها را حسود معرفى مىکنند.
این بچهها مسئولیت اتفاقهاى دور و برشان را به عهده نمىگیرند و خود را مقابل معلمان
و همکلاسىها ناتوان احساس مىکنند. همین مانع از این مىشود که خودشان فعالیت
کنند و شکست هایشان را جبران کنند. آنها دائماً از خود انتقاد مىکنند و افرادى ترسو
و مرددند و زیاد دچار اضطراب مىشوند. احتمال زیادى هم دارد که این افراد افسرده شوند.
مطالعات اخیر نشان داده که نظرات و عقاید منفى، موجب ایجاد بیشترین دگرگونىها
در ایدههاى افراد مىشود. براى مثال، ایده مشتریان نسبت به محصولات و خدمات و
کالاهاى موجود در فروشگاهها، بیشتر تحت تأثیر نظرات اطرافیانشان قرار مىگیرد.
نتایج این مطالعات نشان داده است که ایدهها و نظرات دیگران به ویژه وقتى منفى
هستند، تأثیر بسیار قوىاى بر نظرات اشخاص مىگذارند.
به این ترتیب معاشرت و نشست و برخاست با افراد منفى گرا، روحیه را خراب مىکند
و فرد را به سمت بدبینى سوق مىدهد. کسانى که حرفهاى منفى مىزنند، روحیه
خود را به شنونده منتقل مىکنند و افسردگى مخاطب را موجب مىشوند.
متأسفانه افرادى که منفى فکر مىکنند، دور هم جمع مىشوند. ما بارها با جمعهایى
مواجه شدهایم که اعضاى آنها فقط در آن با هم حرفهاى منفى ردوبدل مىکنند.
به عبارتى افراد منفى باف همدیگر را جذب و تمام افکار مثبت را از یکدیگر دور مىکنند
و کارى مىکنند که تمام زندگى و احساس شان شکل منفى پیدا مىکند.
در این صورت رها شدن از منفى بافى سختتر مىشود. بنابراین نخستین درمان
براى افراد منفى نگر این است که از چنین جمعهایى کنار بکشند، وگرنه در چنین
جمعهایى فقط براى بیان افکار منفى مسابقه گذاشته مىشود و در نهایت زندگى
براى همه شان بد و ترسناک مىشود و همه همواره انتظار حوادث منفى را مىکشند.
تحقیقات نشان داده که مغز و سلولهاى عصبى افراد منفى نگر به گونهاى تغییر
مىکند که بتواند پیامهاى منفىاى را که آنها مىفرستند، ارسال کند.
افرادى که منفى نگر هستند، بى شک این تجربه را داشتهاند که موقع هجوم
افکار منفى، ضربان قلبشان تند شده، فشار خونشان بالا رفته و دچار استرس و
اضطراب شدهاند. حتى اگر فردى پزشک هم نباشد، مىداند که همه اینها مىتواند
به صدمه جسمى منجر شود و به ویژه به قلب آسیب برساند و حتى زمینه حمله قلبى را فراهم کند.
تحقیقات نشان داده افرادى که خوشبین هستند، نصف افراد منفى گرا و بدبین
دچار مرگهاى ناگهانى مىشوند. از طرفى افرادى که خوشبیناند، بیمارى شان
زودتر از افراد بدبین بهبود پیدا مىکند و بیشتر از آنها مراقب سلامتى شان هستند.
احتمالاً با افرادى مواجه شده اید که وارد شغلى مىشوند و زود آن را رها مىکنند،
با وجود شایستگى مسئولیت نمىپذیرند، در هنگام تحصیل به سرعت سرخورده و دلسرد مىشوند.
yjc / زوم لایف