همسرم با من ناسازگارى و لجاجت بىمورد دارد… چه کنم؟
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی به سوال یکی از جوانان درباره مشکلاتش در زندگی مشترک با همسرش پاسخ گفتهاند که
متن سوال و پاسخ معظم له را در ادامه میخوانید.
سوال: جوانى هستم ۲۵ ساله، مدت سه ماه است ازدواج کردهام.
در طول این سه ماه متوجه شدهام همسرم با من ناسازگارى و لجاجتِ بىمورد دارد؛ مدام بهانههاى بىخود میگیرد و
منتظر فرصت و بهانهاى است تا از من جدا شود.
این طور که من این مدت فهمیدم و خودش هم اعتراف کرده، قبل از ازدواج موارد اخلاقى داشته ـ رابطه
با پسر ـ و دختر سربه زیرى نبوده است، بطورى که مدارکى هم در این مورد از او پیدا کردهام
نامههاى عاشقانه، شماره تلفن و غیره، من همیشه او را نصیحت میکردم تا شاید اصلاح شود.حتى یک بار او را
تهدید کردم که چیزهایى را که فهمیدهام به پدر و مادرش میگویم و از او تعهد کتبى با امضا و
اثر انگشت گرفتم، اما مؤثر واقع نشد.
البته شاید، به ظاهر، کمی مشکل اخلاقىاش اصلاح شد، اما در مورد ناسازگارى و لجاجت، الان مدت دو هفته است
که بخاطر همین مسایل، او را به خانه پدرش بردهام؛ چون گفته که من نمیتوانم با تو زندگى کنم و
طلاق میخواهد.
ما هم براى طلاق استخاره کردیم، استخاره خوب آمد، اما ممکن است با پادرمیانى ریش سفیدهاى فامیل و بزرگترها، دوباره
مجبورش کنند که برگردد البته با توجه به این که هیچ کس از موضوع مسایل قبل از ازدواجش خبر ندارد
و با علم به اینکه میگوید: «پدرم مرا بهازدواج با تو مجبور کرد» ـ من براى آخر و عاقبتم و
طلاق با او، استخاره کردهام و خوب آمد.
حالا به نظر شما چه کنم؟ به حرف بزرگترها و ریش سفیدها، گوش کنم یا به استخاره عمل کنم؟ اگر
لازم میدانید شما هم استخارهاى در این مورد بنمایید؛ چون من اصلاً به او اعتماد ندارم و از آیندهام و
زندگى با او و احتمالاً خیانت او میترسم و ماندهام چکار کنم؟! البته لازم به ذکر است که به اعتراف
خود ایشان، بنده از لحاظ مالى و اخلاقى هیچ مشکلى ندارم، نمیدانم مسایل اخلاقیش را به پدر و مادرش بگویم
یا نه، اگر نگویم و او را طلاق دهم، چون کسى در جریان نیست، حتماً به فساد (بیشتر) کشیده میشود؛
و اگر بگویم، نمیدانم که آیا مدارکم ـ حتى تعهدى کهاز او همراه با امضا و اثر انگشت گرفتهام، براى
اثباتش کافى است یا نه.با تشکر و عذرخواهى از اینکه وقتتان را گرفتم و مطلب به درازا کشیده شد، اما
لازم دیدم تمام مسایل را، به طور گسترده و باز خدمتتان ارایه نمایم، تا بتوانید راهنمایى فرموده و نظرتان را
به طور کامل و قطعى بیان نمایید.پاسخ معظم له به شرح زیر میباشد:بسم اللهالرّحمن الرّحیمحقیر از اظهار نظر در امر
داخلى و شخصى شما، بعلت عدم اطلاع معذورم، بطور کلّى؛ اولاً اگر بر سرّى و امرى که براى فرد عیب
و عار باشد، مطّلع شدهاید، افشا نکردن آن فضیلت و ثواب بسیار دارد و بلکه افشا کردن نیز، اگر ضرورتى
نباشد، حرام و معصیت است و گاه موجب تعزیر یا حدّ قذف میشود؛ بنابراین از افشاى سرّ، حتى پیش پدر
و مادر شخص بپرهیزید، و ثانیاً امر طلاق به دست مرد است و بخصوص اگر زوجه هم مایل باشد؛ بلى،
اگر بواسطه طلاق، زوجه در معرض فساد اخلاقى یا فشارهاى روحى قرار بگیرد، البته با امکان زندگى با زوجه، ترک
طلاق و ادامه معاشرت به معروف، بسیار خوب است و اصلاً مبغوض ترین کارهاى حلال، طلاق است و ثالثاً این
خود شما هستید که با توجه به نظر ناصحین، سالمندان فامیل، دوستان و امکاناتى که خود دارید و ملاحظه جوانب
مختلف تصمیم بگیرید.
به هر حال حقیر هم دعا میکنم که آنچه خیر و صلاح شما و طرف شما است فراهم شود.
برنا