دوشنبه, ۲۶ خرداد , ۱۴۰۴
درخواست تبلیغات

چگونه باورهای غلط را تغییر دهیم؟

روانشناسی
بیایید خطرکنیم آدمها به آسانی تن به تغییر باورهایی که طی سالیان دراز به دست آوردهاند، نمیدهند.یکی خود شما.اگر الان کسی بیاید و بهتان بگوید که عقیده شما درباره فلان چیز غلط است، با او شروع به بحث میکنید تا بگویید عقیدهتان درست است و طرف مقابل را به عقیده خود جلب کنید.باورهای ما گاهی […]
بیایید خطرکنیم آدمها به آسانی تن به تغییر باورهایی که طی سالیان دراز به دست آوردهاند، نمیدهند.
یکی خود شما.
اگر الان کسی بیاید و بهتان بگوید که عقیده شما درباره فلان چیز غلط است، با او شروع به بحث
میکنید تا بگویید عقیدهتان درست است و طرف مقابل را به عقیده خود جلب کنید.
باورهای ما گاهی کاری به باورهای بقیه ندارند.
یعنی با هم دچار تداخل نمیشوند اما همیشه هم این طور نیست و چیزهایی که ما به آنها عقیده داریم
در تضاد به چیزهایی که عقیده دوستمان است قرار میگیرد.
مثلا نظر شما و دوستتان درباره یک دوست ثالث با هم یکی نیست و این باعث چالش و تضاد بین
شما میشود.
زمان میگذرد و تضاد همچنان میماند و فاصله ایجاد میکند و شما بعد از ماهها تازه میفهمید نظر دوستتان درست
و نظر شما اشتباه بوده است.
گاهی هم پیش میآید که متوجه میشوید رفتارتان غلط است و میخواهید آن را تغییر بدهید اما نمیدانید چگونه.
برای تغییر یک رفتار یا یک باور غلط باید چند کار را انجام دهید: ۱ – رفتاری را که میخواهید
آن را در دیگران تغییر دهید، شناسایی کنید.
عکسالعملی را که میخواهید تغییر دهید، برای خود مشخص و روشن کنید.
۲ – در مورد حسی که هر رفتار در شما ایجاد میکند فکر کنید.
وقتی به آینه نگاه میکنید، چه حسهایی در شما ایجاد می شود؛ عصبانیت، ترس یا ناراحتی؟ ۳ – باورها و
تجربیات قبلی را که به احساسات کنونی شما ربط پیدا میکنند مشخص کنید.
سعی کنید در مورد چگونگی ارتباط یک عکسالعمل با گذشته خود فکر کنید؛ حتی این گذشته میتواند به دوران کودکی
شما برگردد.
چه باورهایی را از آن تجربیات همراه آوردهاید؟ چگونه این عکسالعمل آنها را تقویت میکند؟ ۴ – حال باید متوجه
شوید که شما در حال نقش بازی کردن و درگیر شدن در عکسالعملی هستید که میبینید.
اکنون باید یک راه حل عملی برای تغییر باورهایی که ناشی از رفتار دیگران در قبال شماست، بیابید.
وقتی احساسات و باورهای خود را تنظیم کردید، خواهید دید که رفتار اطرافیان و انعکاس در محیط اطراف با واقعیات
درونی جدید شما تنظیم میشود.
در این میان، ۳ امکان در ارتباط با اشخاص خاصی که تمایل به تغییرشان دارید وجود دارد: ۱ – در
وهله اول ممکن است رفتار آنها براساس باورهای جدید شما و عکسالعملهای جدیدتان در مقابل آنها شکل گیرد.
این مورد مواقعی اتفاق میافتد که آنها هم آماده تغییر خودشان باشند یا رفتارشان عکسالعملی باشد به آنچه که شما
در مقابل آن انجام دادهاید.
مثلا یک زن میخواهد همسرش را تغییر دهد.
او احساس میکند شوهرش عشق خود را به اندازه کافی ابراز نمیکند.
پس به خود نگاه میکند تا باورهای خود را راجع به عشق تغییر دهد.
هنگام انجام این کار، دوست داشتنیتر و در مقابل شوهرش قدرشناستر میشود.
در عوض، شوهر هم با همسرش با همان عشق اولیه رفتار میکند.
این داستان میتواند به نحوی ناخوشایند هم آغاز شود.
مثلا همسر با عصبانیت و خصومت به شوهرش پاسخ دهد.
شوهر هم عشقورزی خود را کمتر میکند، زیرا هیچ عشقی از جانب همسرش حس نمیکند.
این قصه ادامه مییابد تا این که یکی از همسران در باورها و عکسالعملهای خود تغییر ایجاد کند.
باورهای عاشقانه و رفتار مطابق آن، باعث پاسخهای عاشقانه میشود.
۲ – ممکن است تغییرات درونی شما، شخصی را که مایل به تغییرش هستید به خروج از زندگیتان برانگیزد.
اگر باورهای شما مطابق با رفتار شخص خاصی بوده، وقتی باورهایتان تغییر میکند، آن شخص اگر آمادگی تغییر خود را
نداشته باشد از زندگی شما خارج میشود.
مثلا اگر مرتب اظهار کنید که اعتماد به نفستان پایین است، رئیستان هم طوری با شما برخورد میکند که گویا
شما شخص غیرمستقلی هستید و نیاز به کمک یک نفر دیگر دارید.
اگر شما اعتماد به نفستان را بهبود بدهید، میتوانید شغلی جدید پیدا کنید که به ارتباطات قبلی شما پایان بدهد
یا ناچار رفتار رئیستان عوض میشود.
در هر تغییری، نیاز به یافتن ارتباطات جدید وجود دارد تا شما را از باورهای قبلیتان جدا کند.
این نیاز لزوما بد نیست.
این فقط به این معناست که شخصی که میخواستید تغییر دهید نمیتواند رفتارش را تغییر دهد که این حق هر
انسانی است.
پس ناخواسته او از زندگیتان خارج میشود.
۳ – براساس مورد شماره ۲، اگر این شخص ارزش زیادی برای شما دارد، شما این حق انتخاب را دارید
که ارتباطتان را با او ادامه دهید، اما بدانید که رفتار او همانی است که بوده.
شما میتوانید روی چگونگی واکنش خود در مقابل او و درونی کردن ارتباطات خود با او کار کنید، ولی واقعا
چرا برخی از مردم در مقابل هر تغییری مقاومت میکنند؟ در این مجال به ۷ دلیل در این باره اشاره
شده است: ۱ – خطر تغییر در نظر برخی از افراد، بزرگتر از خطر ماندن در شرایط موجود است.
تغییر، نیازمند نوعی اعتقاد است.
شما تصمیم به حرکت در مسیری ناشناخته میگیرید؛ به این امید که چیز بهتری برایتان روی دهد، اما هیچ مدرکی
از بهتر شدن اوضاع در آینده ندارید.
داشتن این اعتقاد نوعی خطرپذیری است.
شما گامهای فعالی به سمت امری ناشناخته برمیدارید که واقعا به آن باور دارید و شاید از آن مهمتر اینکه
آن را احساس میکنید و فکر میکنید که خطر ماندن در شرایط فعلی، بزرگتر از حرکت به سمت مسیر جدید
است.
تغییر در واقع مدیریت خطر است.
اگر شما در حال تغییر هستید، مطمئن باشید که یک سفر جدید را در پیش دارید.
در واقع شما باید خطر تغییر شرایط را بپذیرید.
۲ – مردم احساس ارتباط و نزدیکی با افراد و روشهایی میکنند که قبلا وجود داشتهاند.
ما موجوداتی اجتماعی هستیم.
دوست داریم ارتباط خود را با آنچه میشناسیم حفظ کنیم؛ با کسانی که به ما درس آموختهاند، به ما نزدیک
شدهاند و حتی با کسانی که گاهی به ضرر ما عمل کردهاند.
ما همچون مفتولی سخت شدهایم و علاقهای به تغییر نداریم.
اگر شما از افراد یک سازمان بخواهید کاری را به شیوهای جدید انجام دهند، حتی اگر آن راه بسیار هم
منطقی به نظر برسد، اما به هر حال شما باید در مقابل مقاومت آنها ایستادگی کنید، زیرا همه آنها به
راه قبلیشان دلبستگی دارند.
۳ – مردم هیچ الگویی برای فعالیت جدید ندارند.
هرگز نیروی خیال را دستکم نگیرید.
شما میتوانید از رویا استفاده کنید و قوه تخیل خود را برای خلق امکانهای جدیدی که در حال حاضر وجود
ندارند بکار ببرید، اما بیشتر مردم چنین کاری را انجام نمیدهند.
برای بیشتر مردم، دیدن ایجاد باور میشود.
آنها احساس میکنند که اگر چیزی را ندیده باشند پس دلایل کافی برای انجام آن ندارند، اما شما میتوانید با
استفاده از خیال شرایط جدید را برای خود تداعی کنید.
بدانید که تعریف کمتر و دلایل منطقی بیشتر باعث غلبه بر مقاومت در مقابل تغییر میشود.
۴ – مردم میترسند صلاحیت تغییر را نداشته باشند.
گاهی تغییر در عملکرد، تغییر در مهارت و تغییراتی دیگر باید صورت گیرد که برخی افراد حس میکنند توانایی عبور
از این مراحل را ندارند.
آنها فکر میکنند نمیتوانند آن کارها را خوب انجام دهند.
البته برخی از افراد درست فکر میکنند اما در بیشتر موارد، ترس آنها بیپایه و اساس است.
آنها برای تغییر، نیاز به تشویق از جانب فرد دیگری دارند تا در خود انگیزه ایجاد کنند.
۵ – افراد، احساس خستگی و مشغله زیاد میکنند.
خستگی، تلاش برای تغییر را از بین میبرد.
اگر مثلا شما باور دارید که باید سیگار را ترک کنید، اما دهها پروژه برای انجام و چند بچه قد
و نیم قد برای نگهداری دارید، راحتترین راه به تعویق انداختن پروژه ترک سیگار است.
وقتی شما یک تغییر را برای خود تعریف میکنید، باید مراقب مشغلههای کاری دیگر هم باشید، زیرا این عاملی است
که مردم را ازحرکت به سمت هدف بازمیدارد حتی اگر کاملا به عاقلانه بودن آن تغییر واقف باشند و به
آن باور داشته باشند.
در این حالت بهتر است دوباره به خود، خطر ماندن در شرایط فعلی را یادآوری کنید و دلایل منطقی تغییر
را برای خود بیان کنید.
۶ – مردم در مورد باورها و ایدههای خود شک دارند و میخواهند در مورد ایدههای جدید مطمئن شوند.
مهم است بدانید که فقط تعداد کمی از تغییرات هستند که سرانجامشان از ابتدا مشخص است و برای آزمودن بقیه
تغییرات نیاز به طی مسیری طولانی وجود دارد.
بسیاری از انتقاداتی که درباره ایدهها وجود دارد بیشتر براساس ترس است، نه منطق.
۷ – مردم احساس میکنند که تغییر پیشنهادی، باورهای آنها را تهدید میکند iranhalls.com
گردآوری:

اخبار مرتبط: