جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

گپی با عبدالرضا اکبری از دیروز تا امروز ( من جوانی ام را جا گذاشتم ! )

اشتراک:
گپی با عبدالرضا اکبری از دیروز تا امروز ( من جوانی ام را جا گذاشتم ! ) روانشناسی
اکبری سال‌هاست در زمینه بازیگری فعالیت دارد؛ از بازی در «تولدی دیگر» گرفته تا «پرواز عقاب» و «عملیات ۱۲۵». او مثل بیشتر نقش‌هایش آدم آرام و خونگرمی است و وقتی نقشی را می‌پذیرد، نسبت به آن احساس مسئولیت می‌کند و برایش یک شروع دوباره است. اکبری در گفت‌وگو با «سلامت» از دنیای دیروز و امروزش […]
اکبری سال‌هاست در زمینه بازیگری فعالیت دارد؛ از بازی در «تولدی دیگر» گرفته تا «پرواز عقاب» و «عملیات ۱۲۵».
او مثل بیشتر نقش‌هایش آدم آرام و خونگرمی است و وقتی نقشی را می‌پذیرد، نسبت به آن احساس مسئولیت می‌کند
و برایش یک شروع دوباره است.
اکبری در گفت‌وگو با «سلامت» از دنیای دیروز و امروزش برایمان گفته است.سلامت: هیچ‌وقت پدر یا مادرتان در مورد لحظه به دنیا آمدنتان با شما حرف زده‌اند؟

بله، من شب سیزدهم فروردین
به دنیا آمده‌ام.
مادرم برایم تعریف می‌کردند در آن روز طبق سنت همیشگی برای به در کردن سیزده با اقوام به کوه و
دشت رفته بودند و غذاهای مختلف با خود برده بودند؛ از آش رشته گرفته تا لوبیاپلو و….
مادرم پس از خوردن غذاهای مختلف و انجام بازی‌های سنتی همراه اقوام، شب دردشان شروع می‌شود و من ساعت دو
و نیم نیمه شب به دنیا می‌آیم.

سلامت: کودکی‌تان را چگونه سپری کردید؟ به نظر می‌آید بچه پرجنب‌وجوشی بوده‌اید.
درست است؟

بله، تقریبا می‌شود گفت آرام و قرار نداشتم و دائم مشغول بازی بودم.

سلامت: شما چندمین فرزند خانواده‌تان هستید؟

دومی، البته ابتدا ۳ نفر بودیم که یکی قبل از من فوت کرد و
بعد شدیم ۲ نفر.

سلامت: فرد خاصی در زندگی شما وجود داشته که کودکی‌تان را با او گذرانده باشید؟

بله، من بیشتر وقتم را
کنار عمویم که نوازنده ویولن بودند، می‌گذراندم که باعث شد به هنر علاقه‌مند و وارد دنیای بازیگری شوم.

سلامت: پدر و مادرتان به چه چیزهایی در زندگی اهمیت بیشتری می‌دادند؟

برای سنت‌ها ارزش زیادی قائل بودند.
مثلا مراسم شب‌چله و نوروز در خانه ما بسیار خاص برگزار می‌شد.
پدرم حافظ را خیلی خوب می‌خواندند و دوست داشتند اقوام را دور هم جمع کنند.
متاسفانه امروزه به دلیل تغییرات زیادی که در نوع زندگی‌هایمان ایجاد شده است، به این سنت‌ها و آیین‌ها آن‌طور که
باید توجه نمی‌شود و دارند کم‌کم به دست فراموشی سپرده می‌شوند.

سلامت: خیلی از همکاران شما تعریف می‌کنند ۳ ماه تابستان را مجبور بودند کار کنند.
شما هم این تجربه را داشته‌اید؟

بله، پدرم اصلا دوست نداشتند ۳ ماه تابستان را بیکار بمانیم بنابراین در این
۳ ماه شغل‌های مختلفی را تجربه می‌کردیم؛ از کار در طلافروشی گرفته تا نجاری و…
البته این تجربه‌ها بعدها در زندگی به ما کمک کرد و از اینکه توانسته‌ام آنها را به دست آورم خیلی
خوشحالم.
حالا می‌فهمم چرا پدرم اینقدر اصرار به انجام این کار داشتند.

سلامت: فکر می‌کنید چرا نسل امروز زیر بار این کارها نمی‌رود؟

چون شرایط زندگی‌ با گذشته کاملا فرق کرده است.
نسل امروز حرف و فکر خودش را دارد و برای همین کمتر فرمانبری می‌کند.
به نظرم نسل امروز شتاب‌زده‌تر و عجول‌تر است و آن‌طور که باید، صبور نیست.
برای همین می‌خواهد ره صدساله را یک‌شبه طی کند.
آنها خیلی حوصله تلاش و رنج کشیدن برای به دست آوردن خواسته‌هایشان را ندارند.

سلامت: فکر می‌کنید کنار آمدن با نسل امروز سخت است؟

نه سخت است، نه آسان.
من فکر می‌کنم باید آنها را درک کنیم چون با استرس‌ها و فکرهای زیادی مواجه هستند که باید برای حل
آنها در کنارشان باشیم و درکشان کنیم.

سلامت: ارتباط شما با فرزندانتان چگونه است؟

بیشتر اوقات با هم روابط خوبی داریم.
سعی می‌کنیم به هم نزدیک شویم چرا که به نظرم اعضای یک خانواده باید با هم و در کنار هم
باشند تا کسی احساس تنهایی و پژمردگی نکند.

سلامت: آقای اکبری! چه چیزی در گذشته به جای گذاشته‌اید که امروزه دلتنگ آن هستید؟

جوانی‌ام را…
دلم برای جوانی‌ام تنگ شده اما افسوس که دیگر هیچ‌وقت برنمی‌گردد!

سلامت: بازیگری‌ همان حرفه‌ای بود که می‌خواستید یا مسیری
بود که پیش روی شما قرار گرفت؟

من همیشه در طول زندگی‌ام به دو چیز علاقه‌مند بودم؛ هنر و ورزش.
همیشه هم انتخاب یکی از آنها به تنهایی برایم سخت بود تا اینکه درنهایت هنر را انتخاب کردم ولی هیچ‌وقت
از ورزش دست نکشیدم و در کنار همه کارها، وقتی را هم به ورزش اختصاص می‌دهم.

سلامت: به رشته ورزشی خاصی علاقه‌مندید؟

بله، فوتبال را خیلی دوست دارم و فکر می‌کنم اگر بازیگر نمی‌شدم، حتما الان
فوتبالیست بودم.

سلامت: شغل و حرفه خاصی در خانواده شما مرسوم بوده؟

به یک معنا نه و به یک معنا بله.
پدر و عموهایم همگی کارمند بودند.
پدرم کارمند دادگستری بود و عموهایم کارمند بانک.
در واقع کارمندی شغل خانوادگی ما محسوب می‌شود.

سلامت: حالا که پسرتان (پندار) هم وارد عرصه بازیگری شده، فکر می‌کنید این حرفه روزی به حرفه خانوادگی شما تبدیل
شود؟

به خیلی مسائل بستگی دارد.
همین حالا پسر دیگرم، حرفه دیگری دارد.
البته خوشحالم که پندار وارد این حرفه شده اما بازیگری حرفه سخت و طاقت‌فرسایی است و به‌عنوان یک پدر دیدن
این سختی‌ و ناملایمات برایم آسان نیست.
بازیگری به نوعی کارگری است آن هم یک کارگری فرهنگی.
یک کارگر که از راه جسم و فکر خود امرار معاش می‌کند و در ازای یک محصول فرهنگی مزد دریافت
می‌کند مثل یک کارگر.

سلامت: شما زمانی بسیار پرکار شدید و یکباره در سکوت فرو رفتید.
زمانی که در فراموشی بودید، چقدر از این سکوت و آرامش استفاده کردید؟

همه ما وقتی کاری را شروع می‌کنیم
خواه‌ناخواه کارمان دچار سرعت می‌شود.
زمانی من هم دچار سرعت شده بودم تا اینکه فراموش و به عبارتی بیکاری ایستگاهی ‌شد برای نفس کشیدن و
تجدید قوا کردن.
سعی کردم از این سکوت استفاده کنم و با توجه به تجربه‌های گذشته توانستم نگاه دقیق‌تری به آینده بیندازم.

سلامت: پس بیکاری و فرود هنری، شما را به انزوا سوق نداد؟

نه، به نظرم گاهی لازم است، چون انسان
را به فکر وادار می‌کند.
ضمن اینکه در سکوت می‌توان جمع‌بندی بهتری داشت.
به قول برشت، دلیل ندارد راهی را که اشتباه آمده‌ایم نگاه کنیم، بلکه می‌توانیم برگردیم و راه را درست انتخاب
کنیم.

سلامت: انتخاب کدام نقشتان حاصل تفکر و بازگشت دوباره شما بود؟

در یک مقطعی در کارهای زیادی بازی کردم بدون
آنکه توجهی به اطرافم داشته باشم، کارهایی مانند باغ گیلاس، مزد ترس، تولدی دیگر و…
اما شروع دوباره من با انتخاب‌های سنجیده‌تر و پخته‌تری بود که از جمله آن می‌توانم به مجموعه‌های روزهای اعتراض و
پرواز در حباب اشاره کنم.

سلامت: امروز بازیگری برای شما چه مفهومی دارد؟

کار ما پر از دغدغه است؛ دغدغه‌ای که هر روز خود را
یک جور نشان می‌دهد اما به نظرم ما هنوز آن‌طور که باید بزرگ نشده‌ایم و اصرار داریم همچنان بازیگوش باشیم
و بازی کنیم.

سلامت: رژیم خاصی هم برای حفظ آمادگی بدنی دارید؟

نه، رژیم خاصی ندارم.
فقط سعی می‌کنم کمتر چربی و شیرینی بخورم چون اینها دو عامل اساسی چاق شدن هستند.

سلامت: با غذاهای سر صحنه چه می‌کنید؟

یا نمی‌خورم یا اگر خیلی گرسنه باشم، نصف آن را می‌خورم.
واقعا بعضی‌ از غذاهای سر صحنه بی‌کیفیت و غیرقابل خوردن هستند.

سلامت: دوران کودکی…

به نظرم طلایی‌ترین دوران زندگی هر آدمی است.

رادیو سلامت

سایبانی برای آرامش روحی و روانی

مدیرگروه سلامت روان و خانواده شبکه رادیویی سلامت گفت: «برنامه «سایبان آرامش» کاری از گروه سلامت روان و
خانواده با ساختار ترکیبی نمایشی به‌صورت زنده هر روز از شنبه تا پنج‌شنبه از ساعت ۱۳:۲۰ تا ۱۴:۰۰ پخش می‌شود.»

به گزارش روابط عمومی رادیو سلامت، مهناز خرمرودی، مدیرگروه سلامت روان و خانواده این شبکه رادیویی، نهادینه‌سازی نظام خانواده را
به‌عنوان مهم‌ترین شاخص در ارتقای سلامت روانی، از موضوع‌های موردنظر در برنامه «سایبان آرامش» دانست و افزود: «حفظ بهداشت روان
فرد و خانواده، افزایش امید به زندگی، آموزش و پیشگیری از اختلال‌های روانی، ترویج مراجعه به مراکز روان‌شناسی و روان‌پزشکی
برای درمان اختلال‌های روانی از اهداف اصلی برنامه سایبان آرامش است.»

وی ادامه داد: «در گروه سلامت روان شبکه رادیویی
سلامت اعتقاد داریم که برای درمان بیماری‌ها و اختلال‌های روانی و رسیدن به جامعه‌ای سالم باید آگاهی مخاطبان را در
مورد علائم بالینی این بیماری‌ها افزایش دهیم تا اگر در خانواده فردی دچار مشکل رفتاری یا روانی شد، سریع به
متخصصان حوزه روان‌شناسی و روان‌پزشکی مراجعه شود و اطرافیان با باورهای غلط و شیوه‌های نادرست حال فرد را بدتر نکنند.»

مدیر گروه سلامت روان و خانواده شبکه رادیویی سلامت در پایان اظهارکرد: «مصرف سیگار و رابطه آن با تنظیم هیجانی،
آزمون‌های روان‌شناسی و فواید آن، تاثیر اختلال روانی والدین بر سلامت روان فرزندان با تاکید بر اختلال افسردگی والدین، بررسی
ویژگی‌های اختلال نافرمانی در کودکان، نقش عوامل فرهنگی و اجتماعی مانند فقر در بروز اختلال شخصیت ضداجتماعی و ارائه راهکارهایی
برای افرادی که تیک عصبی دارند، موضوع‌های برنامه سایبان آرامش از شنبه۲۶ بهمن تا پنج‌شنبه، یکم اسفند ماه است.»

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس