شنبه, ۲۴ خرداد , ۱۴۰۴
درخواست تبلیغات

داستان پند آموز | گرگ و میش از یک جوی آب می‌خورند

پیامک و تبریک تولد
داستان پند آموز : گرگ و میش از یک جوی آب می‌خورند در ایام صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر روزی احتشام الدوله (خانلر میرزا) عموی ناصرالدین شاه که والی بروجرد بود به تهران آمد و به حضور میرزاتقی‌خان رسید. داستان پند آموز امیر از احتشام الدوله پرسید: «خانلر میرزا وضع بروجرد چطور است؟»حاکم لرستان جواب داد: […]

داستان پند آموز : گرگ و میش از یک جوی آب می‌خورند

در ایام صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر روزی
احتشام الدوله (خانلر میرزا) عموی ناصرالدین شاه که والی بروجرد بود به تهران آمد و به حضور میرزاتقی‌خان رسید.

داستان پند آموز

امیر از احتشام الدوله پرسید: «خانلر میرزا وضع بروجرد چطور است؟»حاکم لرستان جواب داد: «قربان اوضاع به قدری امن و
امان است که گرگ و میش از یک جوی آب می‌خورند!»

داستان پند آموز

امیر برآشفت و گفت: «من می‌خواهم مملکتی که من
صدراعظمش هستم آنقدر امن و امان باشد که گرگی وجود نداشته باشد که در کنار میش آب بخورد.
تو می‌گویی گرگ و میش از یک جوی آب می‌خورند؟»

داستان پند آموز

خانلر میرزا که در قبال این منطق امیرکبیر جوابی نداشت
بدهد سرش را پائین انداخت و چیزی نگفت.

یکی بود

گردآوری:

اخبار مرتبط: