پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

داستان آموزنده

داستان کوتاه و آموزنده کودک باهوش

در سکوت و آرامش می توانید راه حل مشکلات را به خوبی پیدا کرده و بر آن ها پیروز شوید پس به یاد داشته باشید بهترین تصمیمات را در زمانی بگیرد که ذهن آرامی دارید

داستان آموزنده | تابلو نقاشی آرامش

آیا می توان آرامش را به تصویر کشید هر انسانی به گونه ای به آرامش می رسد پس هر کس می تواند تابلوی نقاشی آرامش خود را ترسیم کند فقط کافیست کمی به خود رجوع کند و خود را درک کند

داستان آموزنده | زشت ترین دختر کلاس

در داستان آموزنده زشت ترین دختر قصه ما با وجود زشتی صورت سیرتی زیبا داشتند که توانستند دنیا را به تحسین از خود وا دارند و دیگران را متوجه شیوه زندگیشان کنند

داستان آموزنده | شاخه گلی برای مادر

مردی در راه برگشت به خانه، جلوی یک گل‌فروشی توقف کرد تا برای مادرش که در شهری حدود ۳۰۰ کیلومتر دورتر زندگی می‌کرد یک دسته گل سفارش دهد تا ارسال کنند…

داستان آموزنده | درس آرتور اش

آرتور اَش متولد ۱۰ ژوئیه ۱۹۴۳ و درگذشته در ۶ فوریه ۱۹۹۳، تنیس‌باز برجسته سیاه‌پوست آمریکایی بود. او در ریچموند ایالت ویرجینیا بدنیا آمد و رشد کرد…

داستان آموزنده | اسکناس مچاله

یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟

داستان آموزنده | چوپان و مار

ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ می‌گذاشت. ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ‌آمد، ﺷﯿﺮ را می‌خورد ﻭ سکه‌اﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ می‌انداخت.

داستان آموزنده | پرنده نصیحتگو

یک شکارچی، پرنده‌ای را به دام انداخت. پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده‌ای و هیچ وقت سیر نشده‌ای….

داستان آموزنده | ورد باران

پیرمردی بود که وردی می‌خواند و باران باریدن می‌گرفت. در قبال این کار دو سکه می‌گرفت. پیرمرد شاگردی داشت که به او کمک می‌کرد…

داستان آموزنده | ببخشیم و بگذریم

کشاورزی یک مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمین حاصلخیزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود. هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد…

داستان آموزنده | زن نازا

گویند زنی زیبا و پاک سرشت به نزد حضرت موسی علیه‌السلام، کلیم‌الله، آمد و به او گفت: «ای پیامبر خدا، برای من دعا کن و از خداوند بخواه که به من فرزندی صالح عطا کند تا قلبم را شاد کند.» …

داستان آموزنده | روز قسمت

روز قسمت بود. خدا هستی را قسمت می کرد. خدا گفت: چیزی از من بخواهید. هر چه که باشد، شما را خواهم داد. سهمتان را از هستی طلب کنید زیرا خدا بسیار بخشنده است …

داستان آموزنده | نجات زندگی

روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد. اوضاع آنقدر خطرناک بود که همه فکر می کردند هر دوی آنها غرق می شوند…

فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس