چرا میوههای شب یلدا پر دانه و سرخند؟
است و از همین روی از آن شب به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود…
است که درصورت شناخت و درک آنها، میتوانیم تجربیات تاریخی مثبت نیاکانمان را برای ایرانیان آینده به یادگار بگذاریم.
و شایسته و بایسته است، خانوادههای ایرانی در هنگام برگزاری این آیینها، پیرامون تاریخچه و فلسفه وجودی آن نیز
با هم به گفتگو بنشینند.
شب یلدا یا شب چله؛ یکی از یادگارهای بر جای مانده نیاکانی است که ایرانیان با خاطرهها و هیجانهای آن،
کودکی را سپری کرده و به استقبال پیری میروند.
شب یلدا یا شب چله، واپسین شب آذرماه، شب پیش از نخستین روز زمستان و درازترین شب
سال است.
ایرانیان باستان با علاقهای که به علم ستاره شناسی داشتند نیک میدانستند که این شب در نیم کره شمالی با
انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد روزها طولانی تر و شبها کوتاهتر میشود.
نیاکان باستانی ما با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر و تابش نور ایزدی
فزونی مییابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی بر
پا میکردند.
آنها شادی و نشاط را از موهبتهای ایزدی و غم و اندوه و تیره دلی را از بارزههای اهریمنی
میپنداشتند.
مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، چهارشنبه سوری و شب یلدا و سنتهای دیگر در واقع بیانگر این حقیقت است
که ایرانیان به یمن پیروزی نیکی بر بدی و روشنایی بر تاریکی جشن بر پا میکردند.
شب یلدا نیز یکی از نمادهای پیروزی نور بر تاریکی است.
در دوران کهن، شب نماد تاریکی و تباهی و وحشت بوده و اغلب سعی میکردند که شب هنگام با افروختن
آتش و افزودن نور، خانه روشن باشد تا پلیدی و تباهی در آن راه نیابد.
(شاید اصطلاح خانه ات روشن نیز از آن زمان برای ما به یادگار مانده است )شب یلدا شب شبها است.
یعنی تسلط تاریکی بر زمین از تسلط نور خورشید و روشنایی میکاهد.
و چون فردای این شب روشنایی بر ظلمت غالب و روز طولانی میشود، ایرانیان تولد دوباره خورشید را که مظهر
روشنایی است جشن میگیرند.
ابوریحان بیرونی از یلدا به عنوان جشن نود روز یاد کرده است.
جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک آیین باستانی است
پاسداشت شب چله میراث قوم کاسپیان است.
کاسپها از نخستین اقوام آریایی هستند که وارد ایران شدند.
آنها مردمانی با چشمهای کبودرنگ و موهای بور بودند که ابتدا در گیلان امروزی سکنی گزیدند و پس از چندی
به نقاط دیگر ایران مهاجرت کردند.
ایرانیان شب یلدا را جشن میگرفتند و شادمانه پایکوبی میکردند.
آنگاه خوانی الوان میگستردند و «میزد» نثار میکردند.
«میزد» نذری یا ولیمهای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیینهای ایران باستان
برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی میگستردند.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنه کوههای
البرز به انتظار باز زاییدهشدن خورشید مینشستند.
برخی در نیایشگاهها به نیایش مشغول میشدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شباهنگام
دعایی به نام «نی ید» را میخوانند که دعای شکرانه نعمت بودهاست.
روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ میخواندند و به استراحت میپرداختند
و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز مینامیدند).
واژه «یلدا» واژه ایست برگرفته از زبان سریانی (که از لهجههای متداول زبان «آرامی» است) به
معنای تولد.
زبان «آرامی» یکی از زبانهای رایج در منطقه خاورمیانه و زبان اصلی نگارش کتب عهد جدید مسیحیان بوده است.
(برخی بر این عقیدهاند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبا از راست به چپ نوشته میشده، وارد
زبان پارسی شده است).
در گذشتههای دور و در آیین کهن پارسی، بنابر یک سنت دیرینه، شاهان
ایرانی در روز اول دیماه تاج و تخت شاهی را بر زمین میگذاشتند و با جامهای سپید به صحرا میرفتند
و بر فرشی سپید مینشستند.
دربانها و نگهبانان کاخ شاهی و همه بردهها و خدمتکاران در سطح شهر آزاد شده و بهسان دیگران زندگی میکردند.
متل گویی، شعرخوانی و داستان خوانی از آیینهای شب چله هستند است، خانوادهها در این شب گردهم میآمدند و پیرترها
برای خانواده، داستانهای کهن را بازگویی میکردند.