بیوگرافی کامل کمند امیرسلیمانی

کمند امیرسلیمانی بازیگر ایرانی و متولد سال ۱۳۵۲ در تهران می باشد .او فرزند سعید امیر سلیمانی و خواهر سپند امیرسلیمانی می باشد .او ازدواج کرده و پسری به نام ایلیا دارد .از فیلم های او می توان پدر سالار , قرمز , قاعده بازی , هوش سیاه و شوخی کردم را نام برد . با پرشین وی همراه باشید تا با بیوگرافی کمند امیرسلیمانی آشنا شوید.
بیوگرافی کمند امیرسلیمانی بازیگر سینما و تلویزیون
در بیوگرافی کمند امیرسلیمانی آمده است که او متولد سال ۱۳۵۲ در تهران می باشد.
او در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی در سال ۱۳۷۶فارغالتحصیل شده است. وی همچنین دختر سعید امیرسلیمانی و خواهر سپند امیرسلیمانی از بازیگران سینما است.
اولین بازی کمند امیرسلیمانی
اولین بار وقتی ۹ساله بودم دیده شدم. در یک برنامه کودک با پدرم بازی کردم. آن موقع از طرف مدرسه ما را برای بازدید به کاخ سعدآباد بردند. یادم میآید وقتی از مینیبوس پیاده شدم تعداد زیادی از معلمان مینیبوسهای دیگر آمدند و دور من جمع شدند اما یک خانم با یک حالت تند و عصبی آمد به صورتم سیلی زد و گفت تو در این برنامه تلویزیونی بازی میکنی؟ من گفتم نه. معلمها مرا از آنجا دور کردند. اما دلم خیلی شکست.
به خانه آمدم و ماجرا را برای پدرم تعریف کردم. پدر به من گفت اگر جنبه نداری بازی نکن. بازیگری همین است که میبینی. چند سال بعد من در یک کار با پدرم با هم بازی کردیم. درخیابان با پدرم راه میرفتیم واقعا خیابان بسته شد
آنقدر که دور ما جمع شده بودند؛ البته برای پدرم نه من.
در یک مقطعی احساس کردم لازم است وارد حرفه دیگری جز بازیگری شوم به همین دلیل عکاسی را شروع کردم. چند سالی است که یک استودیوی عکس برای خانمها راهاندازی کردهام. دوست داشتم یک محیط امن و راحت برای خانمها ایجاد کنم.
عکاسی هم برایم کار هیجانانگیز و دوستداشتنی است.
همبازی کودکی کمند امیرسلیمانی
وقتی اولین بار بازی کردم فقط ۷ سالم بود. طبیعی است که در آن سن سخت بتوان گفت چه شد که بازیگری را انتخاب کردم اما از همان کودکی به بازیگری علاقه داشتم. آن موقع من و سپند بازی بچهگانهمان اجرای تئاتر بود. همبازی بچگیهای من لیلا حاتمی و سام مشایخی پسر آقای مشایخی بودند. ما تمام مدت در حال بازی تئاتر بودیم. من از مدرسه میآمدم فیلم بازی میکردم. تابستانها با پدرم به اداره تئاتر میرفتم. تمرینهای آنها را میدیدم. من هم پشت صحنه برای خودم تئاتر تمرین میکردم تا اینکه یک نمایش به نویسندگی مرحوم نادر ابراهیمی
نوشته شد. آنها دنبال تعدادی بچه میگشتند. بیوگرافی کمند امیرسلیمانی
کارگردان آن تئاتر من را دید و از پدرم خواست که از من برای بازی در آن کار استفاده کند اما پدرم مخالفت کرد. به دلیل شرایط بدی که آن موقع بازیگرها داشتند آن سالها وضعیت زندگی بازیگرها خیلی خوب نبود اما مادرم اصرار کرد که این اتفاق بیفتد. مادرم معتقد بود بازیگری در خون من است و حیف است که به علاقه من توجه نشود. بالاخره من در آن تئاتر بازی کردم. از همان وقت خانواده من را مستقل بار آوردند. یادم میآید
هر سال در آن فصل با خانواده پدری به سفر میرفتیم. آن موقع این سفر
مصادف شد با اجرای تئاتر من. پدر و مادرم به خاطر من برنامهشان را لغو نکردند.
آنها به سفر رفتند و مرا به مادربزرگ تحویل دادند. روزها به تمرین تئاتر میرفتم و شبها به خانه مادربزرگ. اینطور بود که از همان شروع کار بازیگری برایم تبدیل به کار حرفهای شد. اتفاقا آن اجرا ضبط شد و در تلویزیون هم پخش شد. باورتان نمیشود من ۴۰ درجه تب داشتم اما چون ضبط برنامه داشتیم باید به کارم ادامه میدادم. از همان موقع یاد گرفتم که وقتی بیمار هم هستی باید کار کنی. بازیگری بیماری
و ناخوشی نمیشناسد.
اولین دستمزد کمند امیرسلیمانی
اولین دستمزد من از اجرای تئاتر و ضبط تلویزیونی ۷ هزار تومان بود که پدرم به من کمک کرد
و ۲ هزار تومان روی آن گذاشت و من توانستم یک پیانو برای خودم بخرم.
نظر کمند امیر سلیمانی درباره عمل زیبایی
قدیمی ها می گویند هیچ چیزی را منع نکنید چون ممکن است نتیجه عکس دهد. نمی دانم
10 سال بعد درباره عمل زیبایی چه عقیده ای دارم اما در شرایط فعلی
با جراحی زیبایی تا جایی که رفع عیب کند موافقم.
بیشتر بدانید گفتگو با کمند امیرسلیمانی
چقدر برای دوستان تان در طول هفته وقت صرف می کنید؟
– اغلب اوقات فراغتم را با دوستانم سپری می کنم.
بیشتر با دوستان تان کجاها دور هم جمع می شوید؟
– در منزل های مان و زیاد به رفتن به جاهای شلوغ علاقه ای نداریم و البته همه
دوستانم بازیگر نیستند و دوستان غیر هنری هم کم ندارم.
بازیگر بودن پدرتان چقدر باعث شد شما هم به بازیگری علاقه مند شوید؟
– بازیگر بودن پدرم نقش مهمی در اینکه من بازیگر شوم داشت. البته پدرم اصرار نداشت که من حتما باید حرفه او را دنبال کنم و بازیگر شوم. وقتی در خانه ای بزرگ می شوید که مدام حرف از دنیای بازیگری و فیلم و سینما در میان است و آدم هایی که با خانواده شما رفت و آمد دارند، آدم های هنرمندی هستند طبیعی است گرایش ناخودآگاهی در وجود آدمی برای بازیگر شدن به وجود می آید. تمام آثار فرهنگی موجود در خانه
ما مثل کتاب های کتابخانه پر از محصولات هنری و سینمایی بود.
خاطره بازید؟ چه چیزهایی بیشتر باعث می شوند خاطره بازی کنید؟
تقریبا می توانم بگویم بله، چون یک وقت هایی احساس می کنم آدمی با خاطراتش زنده است و جانی دوباره می گیرد و بیشتر مواقع سعی می کنم خاطرات خوب را بیشتر مرور کنم و چون عمدتا بهترین و بیشترین خاطراتم با یکی از دوستان دوران مدرسه ام رقم خورده، تقریبا می توانم بگویم همیشه خاطرات آن دوران و لحظات خیلی خوبی که با هم داشتیم را مرور می کنیم و واقعا از مرورشان لذت برده و خیلی می خندیم.
تا به حال توی پشه بند خوابیده اید؟ آخرین باری که توی پشه بند بودید کی بوده است؟
خیلی سال پیش وقتی کوچک بودم، خانه مادربزرگم حیاط داشت و تابستان ها من و سپند عاشق این بودیم که یک شب برویم آنجا و توی پشه بند بخوابیم، چون کار سختی بود که آن را بیاورند و نصب کنند، به هر حال سالی یکبار بیشتر نمی شد. شاید
آخرین بار وقتی که ده، یازده سالم بوده است.
آش یا پیتزا؟ کدام را بیشتر دوست دارید و ترجیح می دهید؟ چرا؟
آش… من فست فود را خیلی دوست ندارم، راستش میانه خاصی با پنیر پیتزا ندارم و با اینکه پیتزا را خیلی دوست دارم ولی خوردن پیتزا را زیاد دوست ندارم به دلیل اینکه احساس می کنم هیچ چیزش سلامت نیست. من به سلامت غذاخوردن خیلی اهمیت می دهم
و احساس می کنم از خمیر نان پیتزا تا مواد روی نان و مخصوصا پنیرش هیچکدام هیچ فایده ای ندارند!
نظرتان در مورد بازی سرنوشت چیست؟
بازی سرنوشت… نمی دانم. کنار آمدن با آن خیلی سخت است. بخاطر اینکه اولا با سرنوشت نمی شود مبارزه کرد و سرنوشت هرکدام از ما نوشته شده و از قبل آماده است و اینکه آدم بتواند خودش را با سرنوشتی که برایش رقم زده شده، تطبیق دهد،
از آن لذت ببرد و دوستش داشته باشد، قدری سخت است. بیوگرافی کمند امیرسلیمانی
به نظرم آدم های موفق آدم هایی هستند که خط فکری و زندگیشان به تقدیری که بازی سرنوشت برایشان رقم زده است، نزدیک باشد. ولی خب به آن اعتقاد کامل دارم یعنی خیلی برای همه ما پیش آمده، خیلی اوقات برای رسیدن به یک چیزهایی خیلی تلاش می کنیم و نمی شود. خیلی اوقات برای یک چیزهایی فکر نمی کنیم اصلا تلاشمان نتیجه بدهد می بینیم چقدر راحت و زود نتیجه گرفتیم و اینها همه
به نظر من جزو تقدیر و بازی سرنوشت است.
فیلم های کمند امیرسلیمانی
مظفرنامه (۱۳۸۶)
شبانه (۱۳۸۳)
شیدا (۱۳۷۷)
قرمز (۱۳۷۷)
مهریه بیبی (۱۳۷۳)
گاندو
دلدار
دلدار
و…
ویکی پدیا , مجله زندگی ایده آل , ماهنامه دنیای زنان , ماهنامه زیر و بم