بیوگرافی کامل شهره لرستانی
شهره لرستانی بازیگر ایرانی و متولد سال ۱۳۴۵ در تهران است او اصالتی خرم آبادی دارد .او علاوه بر بازیگری در عرصه کارگردانی هم فعالیت دارد .اولین اثری که او در ان ایفای نقش کرد آدم برفی نام دارد که در سال ۱۳۶۴ نمایش داده شد .از دیگر فیلم های او می توان هزارپا , خجالت نکش , آوای فاخته و اخراجی ها را نام برد . با پرشین وی همراه باشید تا با بیوگرافی شهره لرستانی آشنا شوید .
بیوگرافی شهره لرستانی بازیگر سینما و تلویزیون
در بیوگرافی شهره لرستانی آمده است که شهره صالحی لرستانی متولد ۳۱ خرداد ۱۳۴۵ در تهران می باشد.
فعالیت خود را با عنوان بازیگر تئاتر از سال ۱۳۶۴ با کاری به نام آدمبرفی شروع کرد و تاکنون کارگردانی ۱۷ تئاتر حرفهای را بر عهده داشتهاست، نمایش «سلطان مار» نوشتهٔ بهرام بیضایی، یکی از موفقترین اجراهای تئاتر در دههٔ هفتاد شمسی از جمله کارهای موفق اوست. او در سال ۱۳۷۰ اولین فیلم سینمایی خود به نام نیاز را بازی کرد.
دوران کودکی شهره لرستانی
او در مورد دوران کودکی اش می گوید پدرم قاضی دادگستری و مادرم معلم بود. شاید دیدن مادری که هر روز شال و کلاه میکرد و سر کار میرفت، باعث شد تصویری که از زن در ذهن کودکانه من و خواهر بزرگم شکل گرفت، تصویر زنی شاغل باشد. اصلا فکر نمیکردیم چیزی به اسم زن خانهدار هم وجود داشته باشد.
در همان بازیهای کودکانه هر کدام کاری را انتخاب کرده بودیم، انگار جنم بعضی کارها از همان زمان در خونمان بود و امواج نامرئی تقدیر ما را به سمتشان هدایت میکرد. من از پنج سالگی دوست داشتم نمایش اجرا کنم و در همان عوالم بچگی، بدون اینکه بدانم اسم این کار کارگردانی است، نمایشهای کودکانهام را خودم کارگردانی میکردم. در خانهمان پردهای اتاق نشیمن را از پذیرایی جدا میکرد. من همه را جلوی این پرده به صف مینشاندم و با صدای بلند اعلام میکردم: ساکت باشید. کارگردان شهره اجرا میکند.
همیشه گروه تئاتر مدرسه با من بود. از نوشتن و به وجود آوردن لذت میبردم. آن اوایل که بلد نبودم بنویسم حفظ میکردم. نمایشنامهنویسی که بلد نبودم، اما قصههایی شبیه نمایشنامه مینوشتم و با گروه تئاترمان اجرا میکردم. کمی بزرگتر که شدیم،
پدرم بازپرس ارشد همدان شد. آن موقع سینما رفتن خیلی باب بود.
همدان هم چند سالن سینما داشت. هر کدام هر هفته یک یا حتی چند فیلم جدید میآوردند. همیشه هم با هم اختلاف و درگیری داشتند و گذرشان به بازپرس ارشدزیاد میافتاد. برای همین خیلی هوای پدرم را داشتند و هر شب ما را برای تماشای فیلمی
جدید دعوت میکردند! من هم عاشقانه تمام فیلمها را چندین بار میدیدم. روزهای خاطرهانگیزی بود. بیوگرافی شهره لرستانی
سال ۶۴ به تهران برگشتیم. من دیپلم گرفتم و بلافاصله وارد دانشگاه هنر شدم. سال عجیب و غریبی بود. من چند کار را با هم انجام دادم، تصدیق و دیپلمم را در اوج بمبارانهای جنگ گرفتم و در دانشگاه قبول شدم. در حالیکه مردم همه در حال فرار بودند و صدای آژیر خطر تبدیل به موسیقی متن زندگی تکتکمان شده بود.
طنز عجیبی بود، من زیر نور چراغ داشبورد ماشین در جاده فشم فلسفه و منطق میخواندم، در صورتی که همه چیز در دنیای اطرافم غیرمنطقی بود. در همین حال و هوا شدم دانشجوی رشته کارگردانی و بازیگری دانشکده هنرهای نمایشی. در همان ترمهای اول که
اکثر درسهایمان عمومی بود، من غرق تئاتر شدم و ۱۷ نمایش را به کارگردانی خودم
روی صحنه بردم. کمکم شروع به بازی کردم و توجهها بیشتر
به بازیام جلب شد و پیشنهاد پشت پیشنهاد از راه رسید.
ماجرای شکست عشقی شهره لرستانی
شهره لرستانی در بیست و هفت سالگی آنقدر سرخوش و خوشحال بود که حواسش به دور و برش نبود و یک روز با سر به زمین خورد. شهره لرستانی در بیست و هفت سالگی عاشق شد و در عشق شکست خورد. همهچیز خیلی ساده شروع شد،
طوریکه وقتی امروز بهش نگاه میکنم، باورم نمیشود اتفاقی به این سادگی
که سادهتر از آن هم قابلحل بود و میتوانستم از آن بگذرم، زندگی ام را دگرگون کرد.
داستانی ساده و یک خطی بود. دختری جوان از مردی که با او تفاوت سنی
قابلملاحظهای داشت خوشش آمد و به هزار و یک علت به او نرسید.
اما آن موقع این داستان ساده و یک خطی برایم اتفاقی بسیار عظیم و سهمگین بود و باعث شد
احساس شکستی بزرگ بکنم. موج غم من را در خود غرق کرد و به دامن افسردگی
پناه بردم. احساس کردم همهچیز را باختم و پا پس کشیدم. در سکوت رفتم.
احساس کردم من نباید حرفی بزنم. شاید یک علتش این بود
که من نوجوانیام را دیر و در جوانی تجربه کردم.
پارگی مویرگ کارم را به اورژانس کشاند
در بیوگرافی شهره لرستانی آمده است که گاهی وقتها که احساس میکنم بیماری یا مسئله
ناشناختهای سراغم آمده و برایم قابل پیشبینی نیست سریع به پزشک مراجعه میکنم.
یک بار یکی از دوستانم به خانهام آمده بود. من مشغول نماز خواندن بودم.
در حالت رکوع ناگهان احساس کردم مایعی گرم از زانوی من خارج شد.
به زانویم نگاه کردم دیدم خون است. خیلی سریع دستمال روی زانویم گذاشتم و با دوستم آژانس گرفتیم
و به اورژانس رفتیم. در این مدت خیلی استرس کشیدیم. کمی منتظر شدیم
تا مقدمات کار آماده شود. پرستار آمد و پارچه سبز انداختند
و تجهیزات آماده کردند براساس حرف ما رگی در ناحیه زانو دچار پارگی شده.
خلاصه دستمال را که از روی زانویم برداشتم نه از خونریزی خبری بود نه از موضعی
که دچار جراحت شده بود. هیچ خبری نبود و ما و پزشک فقط همدیگر را نگاه کردیم.
موقعیت خندهداری بود. دوستم میگفت تو با این شلوغبازی آبروی من را بردی.
من با اینکه لرم و باید شجاع باشم ولی گاهی کارهایی میکنم که برعکس میشود.
خلاصه این اتفاق به اسم من ثبت شده و تا اتفاقی میافتد همه به شوخی میگن حتما باز رگت پاره شده.
خارج از شوخی من آدم صبوری هستم و در مقابل درد مقاومم. اما نمیدانم ماجرای زانو و خونریزیاش برایم خیلی عجیب آمد
و همین هم شد که آنقدر ترسیدم.
برنامه لاغری شهره لرستانی
مدتی بود تصمیم گرفته بودم جراحی و معدهام را کوچک کنم. با پزشکان مختلفی هم مشورت کردم. یکی از این متخصصان که خیلی هم معروف است به من گفت تو شرایط جراحی نداری و ممکن است سلامتت دچار بحران شود و آن وقت باید جواب یک سینما را پس بدهم. معتقد بود قلبم همراهی لازم را ندارد و اضافهوزن هم باعث شده که قلب پمپاژ و خونرسانی نرمالی را تجربه نکند. خلاصه همه
این حرفها مرا از انجام جراحی ناامید کرد.
یعنی نگران شدم که مبادا مشکل دیگری پیش بیاید. در این حال و هوا بودم که یکی از دوستانم از خارج کشور خانم قربانپور را به من معرفی کرد. واقعیتش این است که با بیاعتمادی نزد ایشان رفتم. دیدم یک خانم جوان و شایسته است اما واقعا مطمئن نبودم
که او بتواند کاری برایم بکند و مرا از این وضعیت نجات دهد. برنامهام
را با او شروع کردم اما تا یک ماه کاملا بیاعتماد بودم.
مهمترین مسئلهای که باعث شد با سبک کاری او احساس خوبی داشته باشم این بود که از باورهای غذایی خودم برای طراحی رژیمام استفاده کرد. مثلا من عاشق پلو هستم. برنامهای برایم درنظر گرفت که درون آن پلو وجود داشت. برعکس بقیه که کلا مرا از خوردن آن محروم میکردند. وقتی آدم از چیزی محروم میشود یا رژیمی را میبیند که با سبک زندگیاش سازگار نیست، احساس میکند وارد سیاره دیگری شده
و مدام خدا خدا میکند که ای کاش زودتر این برنامه تمام شود
و من به زندگی عادی خودم برگردم. خب، در این شرایط معلوم است چه نتیجهای خواهد گرفت.
او اصلا نتیجه نمیگیرد. اما ویژگی مثبت خانم قربانپور این بود که علاوه بر آشنایی با امور رژیم درمانی سابقه تحصیل روانشناسی را هم دارد و دورهای مددکاری هم کرده است، بههمین دلیل او خیلی ریشهایتر از آنچه فکرش را کنید با معضل چاقی روبهرو میشود.
من به همراهی او در مدت یک سال ۴۰کیلوگرم لاغر شدم و تنها این کار را با یک برنامه و رژیم غذایی انجام ندادم.
من با کمک او سبک زندگیام را به کلی عوض کردم. برای همین است که من برایش جایگاه خیلی ارزشمندی قائلم و همیشه سپاسگزارش هستم. خدا را شکر با مدیریت ایشان مشکلی پیدا نکردم. افراد چاق این تجربه را دارند که با شروع رژیم مشکلاتی سراغشان میآید. خب ریزش مو که بسیار طبیعی است. من از اول کمپشتی مو را داشتم اما این ریزش را کنترل کرد
م و طوری برنامه غذایی را دنبال کردم که بعد از ۴۰کیلو لاغری
مشکلی هم برای پوستم بهوجود نیامد.
فیلم های شهره لرستانی
کارگردانی
در پوست شیر (تله تئاتر، ۱۳۷۹)
ماه منیر (فیلم تلویزیونی، ۱۳۸۷)
بی بی خاتون (فیلم تلویزیونی، ۱۳۸۷)
زیرخاکی (فیلم تلویزیونی، ۱۳۸۹)
باور آرامش (فیلم تلویزیونی، ۱۳۹۲)
ماجراهای خاله دنا و شپلک (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۹۳)
تولد جنجالی (فیلم سینمایی، ۱۳۹۴)
بازیگری
آپاچی
هزارپا
به وقت خماری
خجالت نکش
ما فرشته نیستیم
اولین انتخاب
دختری به نام آهو
و…
ویکی پدیا , زندگی من , سیب سبز