زندگی فاطمیا بهارمست بازیگر سریال از سرنوشت؛ از اجرا با عموپورنگ تا شهرت (۳۲۴)
فاطمیا بهارمست بازیگر سریال آخرین بازی و حلقه سبز این روزها بعد از مدت ها دوری به تلویزیون بازگشته و در سریال از سرنوشت در کنار بازیگران این سریال به ایفای نقش پرداخته است. وی از سن شش سالگی با فضای هنری آشنایی دارد و در طول سال های فعالیت در این عرصه به آرامی و به دور از حواشی قدم در راه پیشرفت خود برداشته است. به بهانه حضور وی در سریال از سرنوشت که از فصل دوم به این مجموعه اضافه شده است مروری داریم بر زندگی فاطمیا بهارمست با پرشین وی همراه شوید.
زندگی فاطمیا بهارمست
فاطیما بهارمست ، ۱۰ تیر ۱۳۷۵ در تهران به دنیا آمد او تنها فرزند خانواده است و در سال ۱۳۸۲ در سن ۶ سالگی به طور اتفاقی استعدادش در عرضه اجرا کشف شد و به عنوان مجری برنامههای کودک تلویزیون فعالیت هنری خود را در سیمای کودک شبکه ۱ آغاز کرد. او با ۶ سال سن، کوچکترین مجری و گوینده ای بود که صداوسیما به خود دید.
در ادامهٔ راه هنری خود در فیلمها و سریال های تلویزیونی مطرحی چون آخرین بازی ، ساعت شنی ،
حلقه سبز و … نقش آفرینی کرد. او برای آثار کارگردانانی چون ابراهیم حاتمی کیا، داریوش فرهنگ،
بهرام بهرامیان و … در سنین خردسالی نقش آفرینی کرده است. وی در سال ۱۳۸۵ لقب
مشهورترین کودک ایران را گرفت.
پدر فاطیما، فرید بهارمست نام دارد که فوتبالیست است. او تنها فرزند خانواده بوده و هنوز ازدواج نکرده و مجرد است.
شروع فعالیت هنری با برنامه عموپورنگ
فاطیما در سال ۱۳۸۲ وقتی تنها ۶ سال سن داشت در یک مسابقه تلفنی برنامه عموپورنگ در شبکه ۱ تلویزیون ایران شرکت کرد و با نشان دادن توانایی خود، توانست فعالیت خود را در سیمای کودک شبکه ۱ شروع کند.
او از شروع فعالیت خود میگوید: ” چون برنامه عموپورنگ را دوست داشتم، روزی یک نقاشی
کشیدم و برای آن برنامه فرستادم؛ برحسب شانس از بین آن همه نامه،
نامه مرا باز کردند و تماس گرفتند تا در مسابقه شرکت کنم.
بعد که حرف من تمام شد، تهیه کننده تلفنی با من صحبت کرد و پرسید واقعا ۶ سال داری؟
باورشان نمیشد. حتی به پدرم گفتند اگر راست میگویید فردا او را بیاورید دفتر ببینیم،
ما هم رفتیم؛ از من پرسیدند اگر بخواهی مانند یک مجری اجرا کنی چه میگویی و من هم
هرچه را که قبلا در تلویزیون دیده بودم و در یادم مانده بود، برای آنها اجرا کردم
و اینطور بود که وارد کار اجرا با عموپورنگ شدم. ”
او در آن زمان کوچکترین مجری و گوینده صدا و سیما بود. پس از آن توانست در فیلمها و سریالهای تلویزیونی نیز حضور پیدا کند و در کنار کارگردانانی مانند ابراهیم حاتمی کیا، داریوش فرهنگ و… نقشآفرینی کند. او کار بازیگری را با بازی در مجموعه “ماجراهای
چموش و خموش” به کارگردانی شاهین باباپور در سال ۱۳۸۳ آغاز کرد و در این
سریال که برای کودکان ساخته شده بود در نقش درسا ایفای نقش کرد.
تشکر فاطیما از عموپورنگ
وی با اشاره به اینکه مدیون عمو پورنگ است، گفت: “من هیچ وقت فکر نمیکردم مجری یا بازیگر شوم؛
اما، به لطف زارعان، آقاجانزاده و عمو پورنگ (داریوش فرضیایی) وارد این عرصه شدم
و مدیون آنها هستم که در ۶ سالگی مسیر زندگی مرا تغییر دادند، چون حال این روزهای خود را دوست دارم.”
فاطمیا بهارمست در سریال از سرنوشت
محمدرضا خردمندان اولین فیلم سینمایی بلندش «بیستویک روز بعد» را در سال ۹۵
مقابل دوربین برد که در سیوپنجمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد
و نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگردان شد.
خردمندان بعد از ساخت «بیستویک روز بعد»T فیلم جدیدی را مقابل دوبین نبرد تا امسال که خبر رسید او علاوه بر علیرضا بذرافشان، کارگردانی سریال «از سرنوشت» را برعهده دارد. گفتنی است فاطمیا بهارمست (در نقش نغمه) در فصل دوم این سریال حضور دارد.
«از سرنوشت» داستان زندگی سهراب و هاشم را نشان میدهد که در پرورشگاه و بدون نگهداری والدینشان،
بزرگ شدهاند. مضمون مجموعهی «از سرنوشت» هم مثل فیلم «بیستویک روز بعد» درباره
نوجوانان و جوانان است و براساس گفتههای خردمندان این سریال قصه محکمی درباره رفاقت دارد.
فصل دوم «از سرنوشت» به کارگردانی علیرضا بذرافشان به اتفاقات دوران نوجوانی دو
شخصیت اصلی این سریال یعنی هاشم و سهراب اختصاص دارد که ایفای نقش آنها
در این فصل به عهده دارا حیایی و کیسان دیباج خواهد بود.
«از سرنوشت» در ۵۰ قسمت به قلم محمدمهدی سلطانی، روحالله صدیق و سارا خسروآبادی نگاشته شده و به فصل دوم آن بازیگرانی چون علیرضا آرا، مائده طهماسبی، فاطیما بهارمست (نغمه)، مرضیه موسوی (آرزو)، مهدی صالحی و … اضافه خواهند شد.
زندگی فاطمیا بهارمست و صحبت های وی درباره تئاتر
«فاطیما»: تئاتر، اولویت اول من است
بهارمست که با نمایش «در» روی صحنه رفته است، این نمایش را دومین همکاری خود با شهاب مهربان به عنوان کارگردان خواند و گفت: «در» یک کار گروهی است که بازیگرها در نهایت در یک کل تعریف میشوند و قبل از این هم در سال ۹۵ یکبار اجرا رفته بود.
من در این نمایش نقش «سپیده» و تنها زن نمایش را بازی میکنم که شروع کار و شکلگیری درام با شخصیت من است. به خاطر نمایشنامه، اواسط کار، اثر شکل دیگری به خود میگیرد و معمایی میشود. درنهایت همه کاراکترها باهم قصه را جلو میبرند.
این بازیگر درباره فعالیت تئاتری خود گفت: من تئاتر میخوانم و به شدت دنبال تجربههای جدید در تئاتر هستم. اول از همه برایم نمایشنامه و فرم اجرایی مهم است به خاطر اینکه به صورت حرفهای تئاتر میخوانم و امر تجربه در تئاتر برایم خیلی مهم است
و اینکه بدانم چه چیزی در ذهن کارگردان میگذرد.
به همین دلیل بعد از اینکه متن را میخوانم حتما باید با کارگردان صحبتی داشته باشم
تا ببینم کاری که قرار است در آن باشم چه چیز جدیدی میتواند برایم داشته باشد
و این مساله در انتخابهایی که داشتهام مشهود است.
البته «در» خیلی فرم اجرایی عجیب و غریبی ندارد بیشتر در زمره کارهای رئالیستی قرار میگیرد
اما جذابیتش برایم قصهاش و تعلیقهای متعدد آن است که شهاب مهربان آن را به کاری پُر گره
تبدیل و این برایم خیلی جذاب بود. همان دو سال پیش هم که اولین بار این اثر
را اجرا کردیم از همان مرحله نگارش و بازنویسی متن همه بازیگران کنار کارگردان بودیم و در ریز
همه چیز شرکت داشتیم. امسال هم که بازتولید آن اجراست.
بهارمست، درباره چشمانداز فعالیت بازیگریاش و اینکه هنوز خیلیها او را با تجربه مجریگریاش در کودکی و به ویژه در کنار «عمو پورنگ» به یاد دارند، گفت: دلیل مهم اینکه هنوز من را با آن بازیگری و مجریگریها به یاد میآورند این است که در آن دورهای که من اجرا و کار میکردم مخاطب تلویزیون بسیار زیاد بود و آدمها تلویزیون را دنبال میکردند و میدیدند و به همین دلیل به شهرت رسیدن و به خاطر سپرده شدن خیلی کار سختی نبود
و خب برنامهای هم که من اجرا میکردم برنامه پربینندهای بود و از بچه تا بزرگسال آن را میدیدند. با اینکه من بعد از «عمو پورنگ» کلی سریال بازی کردم و در تلویزیون اجراهای دیگری هم داشتم اما هیچکدام به اندازه آن دیده نشد چون مخاطب میلیونی آن موقع تلویزیون دیگر هیچ موقع برنگشت.
او در پاسخ به این سوال که قصد دارد دوباره سراغ تلویزیون برود یا نه؟ گفت: دغدغه دستکم پنج،
شش سال اخیر من تئاتر است و اولویت اولم است.
چون دنیایی رو به من باز شده که دوست دارم آن را تجربه کنم و این دغدغه شامل بازیگری،
کارگردانی و اجراست. در بازیگری هم تئاتر یکسری امکان به آدم میدهد که خیلی جذاب است؛
اینکه ماهها تمرین و کاری را اجرا میکنی و هر شب در اجرا تجربههای متفاوتتری
از روزهای تمرینات کسب میکنی.
همین که مخاطبت به صورت کاملا مستقیم با تو در ارتباط است و میتوانی انرژیاش را در صحنه تئاتر جذب کنی و حتی با او حرف بزنی اینها برای من خیلی جذابتر از تصویر است.
اما بههرجهت تجربه بازی در فیلم هم میتواند برایم جذاب باشد و افق جدیدی است
که خیلی آن را تجربه نکردهام اما تلویزیون دیگر خیلی برایم جذابیت ندارد.
به خاطر اینکه من سالها در تلویزیون کار کردم. سالهایی که کارهای خیلی خوبی در آن تولید میشد.
در آن سالهای طلایی من کار کردم و الان دیگر برایم جذابیتی وجود ندارد که بخواهم به تلویزیون برگردم.
به همین دلیل هنوز تئاتر و تجربههای جدید در آن برایم جذاب است و اولویتم این مدیوم است. اما اگر این میان نقش خوبی در سینما برایم پیش بیاید دوست دارم تجربه کنم.
بازیگر نمایش «در» در پاسخ به این سوال که آیا به نظر او هنوز تلویزیون میتواند سکوی پرش
برای یک بازیگر، مجری و… باشد؟ گفت: این نقش در تلویزیون خیلی کمتر شده است؛
تلویزیون امروز محدود به تنها چند برنامه شده که آدمها دنبالش میکنند آنهم به دلیل
کیفیت قابل قبولی که دارد مثل برنامههای شبکه نسیم آنهم به صورت محدود.
و خب اگر کسی در این چند برنامه بازی یا اجرا کند یا حتی مهمان باشد مردم او را میبینند این دلیلش این است که مردم دارند این برنامه را میبینند.
اما در مقابل تعداد زیادی سریال ساخته و پخش میشود که افراد مختلفی در آنها بازی میکنند اما بعد از اتمام سریال، هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد. در حالی که شاید ۱۰-۱۵ سال پیش اینطور نبود؛ خیلی از بازیگران خوبی که الان داریم اولین تجربه بازیشان در آن سالها و در تلویزیون بوده است.
او با اشاره به فضای کلی امروز تئاتر گفت: به نظرم فضای کلی تئاتر دارای چند تقسیمبندی است؛
یک تئاتر خیلی حرفهای داریم که آدمهای بزرگ و پیشکسوتهای این حوزه در آن کار میکنند،
بخش دیگری داریم که جوانهایی که کیفیت کار خیلی خوبی هم ندارند و چند چهره بفروش
سینمایی میآورند و کارشان پرفروش میشود و بخش دیگری هم تئاتر دانشجویی است
که برای من بسیار محترم است.
که توسط جوانهایی اداره میشود که دست به تجربههای جدیدی در تئاتر میزنند. این بخش برای من خیلی جذاب است. من تئاتر حرفهای کار کرده و میکنم اما هر سال سعی میکنم حتما یک یا دو کار در جشنواره داشته باشم چون به نظرم این تجربههای جدید است که میتواند تکلیف سالها بعد تئاتر ایران را مشخص کند. به همین دلیل این بخش از تئاتر خیلی برایم ارزشمندتر و جذابتر است.
زندگی فاطمیا بهارمست کودک نوستالژیک دهه ۶۰
فاطیما بهارمست؛ غیب شدن مجری، ستاره شدن فاطیما
در چشمهایم برق بازیگری هست !
هنوز هم بسیار جوان است و سالها فرصت دارد تا به یک چهره شاخص تبدیل شود ولی او پلههای ترقی را خیلی سریع طی کرده و حالا در ۱۸ سالگی کولهباری از تجربه دارد. او که در یک مسابقه تلفنی در برنامه پرمخاطب عموپورنگ برنده شده، در هفت سالگی راهی تلویزیون شد تا بهعنوان مجری فعالیت خود را آغاز کند.
اجرای او طوری بود که کسی باور نمیکرد او تنها هفت سال داشته باشد! سپس به پای ثابت مجریگری برنامههای کودک در شبکههای مختلف صداوسیما تبدیل شد و در کنار کار اجرا، به کار بازیگری هم میپرداخت که از میان آنها میتوان به آثاری چون راهشب، حلقه سبز، آلبوم جادویی، ساعت شنی، پاتوق و بیدارباش اشاره کرد. او در تئاترهای زیادی نیز حضور داشته و مدتی است در رشته بازیگری و کارگردانی نمایش مشغول به تحصیل شده است.
یک نفر از میان ۵۰۰ نفر
زمانیکه برای سریال «آخرین بازی» انتخاب شدم در شروع کار متوجه شدم انگار ۵۰۰ دختر را برای این نقش دیده و تستهای زیادی گرفته بودند. گویا آقای سهیلیزاده تاکید داشتند که حتما دو، سه نفر چهره تازه داشته باشند.
خانواده راضی، من ناراضی!
من تکفرزند خانواده هستم. در دوره کودکی بهشدت از کار کردن متنفر بودم. حتی مرا به زور سر پروژه میبردند. دلم میخواست درس بخوانم و بهشدت مدرسه را دوست داشتم. اصلا دوست نداشتم وسط سال تحصیلی مرا برای کار دعوت کنند.
از این هم خیلی بدم میآمد که در خیابان مرا بشناسند و با من خوش و بش کنند. درحالیکه والدینم برعکس بسیار از این اتفاق خوشحال بودند. مثلا مادرم از آن آدمهایی است که خودش دوست داشت برود هنرستان و هنر بخواند اما نتوانست!
وقتی تصمیم خودم را گرفتم
سه سال تمام در اوج نوجوانیام حتی کسی به من زنگ هم نزد که حتی بخواهد مرا ببیند. حس خیلی بدی داشتم. میدیدم کارهای زیادی درباره دختران نوجوان ساخته میشود و بازیگرهای بزرگسال را به زور در نقش دختر نوجوان در کار میگذاشتند، اما کسی سراغی از من نمیگرفت.
در آن مدت احساس کردم این در چشم بودن جزئی از وجود من است و حالا که دیگر امکانش کم شده خلأیی را در وجودم حس میکردم. با خودم فکر میکردم یعنی ممکن است دیگر کار نکنم؟ یعنی دیگر کسی مرا نمیخواهد؟
بعد آنجا فهمیدم بهرغم تمام شیطنتهای بچگی که نمیخواستم بروم سر کار ولی،
این کار در خون من است و بهشدت آن را دوست دارم. همانجا بود که تصمیم گرفتم تحصیلاتم
در همین زمینه باشد و کارگردانی سینما را انتخاب کردم.
از حضور اتفاقی تا ماندن آکادمیک
چند وقت پیش شخصی در صفحه اینستاگرام من نظری گذاشته بود با این مضمون که
«خوب با گفتن دو جمله غیب شو و صدات را عوض کن در مسابقه تلفنی عموپورنگ بازیگر شدی.»
اولین بار که به برنامه عموپورنگ زنگ زدم و در مسابقه شرکت کردم، دقیقا همین جملهها را گفته بودم. بعد با من تماس گرفتند و داستان اجرا پیش آمد.
احساسم این بود اگر در رشته هنر تحصیل نکنم، خیلیها خواهند گفت که فاطیما اتفاقی وارد این عرصه شده، اتفاقی هم مانده و اتفاقی هم ادامه میدهد. حتی هنوز هم گاهی این حرفها را میشنوم.
جدای از این مسئله حس میکنم فقط با هنر دوام میآورم. اینکه تاریخ هنر بخوانم حالم
را خوب میکند، اینکه تاریخ سینما را بخوانم برایم لذتبخشتر از آن است که وارد مسائل
تانژانت و کتانژانت بشوم. این حرفه بیشتر با من عجین است.
یک کودک ۶ ساله خوششانس
در بچگی عاشق بازی بودم، لباسهای مختلف میپوشیدم و جلوی آینه صحبت میکردم. با این حال اصلا به این فکرم نبود که روزی مجری یا بازیگر شوم. من فقط یک کودک ۶ ساله بودم که چون برنامه عموپورنگ را دوست داشتم، روزی یک نقاشی کشیدم و برای آن برنامه فرستادم.
بر حسب شانس از بین آن همه نامه، نامه مرا باز کردند و تماس گرفتند تا در مسابقه شرکت کنم.
بعد که حرفم تمام شد، تهیهکننده تلفنی با من صحبت کرد و پرسید واقعا ۶ سال داری؟
باورشان نمیشد.
حتی به پدرم گفتند اگر راست میگویید فردا او را بیاورید دفتر ببینیم. ما هم رفتیم. از من پرسیدند اگر بخواهی مانند یک مجری اجرا کنی چه میگویی و من هم هرچه را که قبلا در تلویزیون دیده بودم و در یادم مانده بود، برایشان اجرا کردم.
اولین و آخرین مجری کودک
من فقط دو جلسه با عموپورنگ همکاری کردم اما بهرغم اجراهای متعدد دیگر و حتی چند تجربه بازیگری،
تمام ایران همان دو جلسه را یادشان است. من اولین و آخرین مجری کودک تا اینجای کار هستم.
حتی امیرمحمد هم که چند سال است کنار عموپورنگ فعالیت میکند،
بیشتر بازی میکند و اجرای مستقیم ندارد.
خداحافظ اجرا برای همیشه
تیرماه سال ۹۳ بهطور رسمی برای همیشه از اجرا خداحافظی کردم. راستش من اصلا اجرا را دوست ندارم اما واقعا به آن مدیونم. مهران و مانی در بچگی کارهای شاخصی انجام دادند. من هم چندین کار بازی کردم اما کار بازیگری شاخصی ندارم. مرا
با اجرا میشناسند. مثلا من «تولدی دیگر» یا «زیزیگولو» در کارنامه بازیگریام ندارم.
تجربه زودهنگام خنجر نارفیقان
اصلا آدمی نیستم که کسی را از خودم دور کنم. دوستی که واقعا مرا دوست داشته باشد
با شرایط من کنار میآید. دوستان صمیمیام درک میکنند که به خاطر کارم مجبورم
کمتر با آنها باشم و حتی نتوانم تولد صمیمیترین دوستم بروم یا کنار هم باشیم،
اما همچنان سنگر دوستیمان را حفظ کردهاند.
البته دوستان زیادی را عوض کردهام که مشکلات از جانب آنها بود. مثلا از ارتباطات من
سوءاستفاده میکردند و برای اینکه خودشان را وارد کار کنند، از پشت به من خنجر میزدند.
در انتظار یک معجزه بودم!
دوست دارم تئاتر و بعد سینما را دنبال کنم، یعنی خیلی به قاب تلویزیون هم فکر نمیکنم.
آن برههای که کار نمیکردم، فکرم این بود که قرار است چه اتفاقی در آینده برایم بیفتد.
به خودم گفتم اگر تا ۱۸ سالگی اتفاقاتی که میخواهم نیفتد واقعا باید فکری جدی بکنم.
یکی از آن اتفاقات این بود که در یک سریال روتین برای سهیلیزاده یا سیروس مقدم
و یک فیلم سینمایی بازی کنم که خوشبختانه این اتفاق افتاده است.
زیر سرم رفتن از شدت ذوق
وقتی قرار بود قسمت اول سریال «آخرین بازی» پخش شود، حال عجیبی داشتم، حتی نزدیک
بود زیر سرم بروم. نمیدانستم باید چهکار کنم. تمام مدت جلوی تلویزیون ایستاده بودم
و حتی نمیتوانستم بنشینم. تا قبل از آن چنین حس و حالی نداشتم. فکر میکنم
آدم هرچه بزرگتر میشود بیشتر متوجه میشود که چه اتفاقهایی دارد میافتد.
در مورد خودم بسیار سختگیر هستم، اما حس کردم در این کار خیلی خوب بودهام. کار که پخش شد افراد زیادی با من تماس گرفتند و تبریک گفتند. اولین نفر داییام بود. بعد از او یک دفعه تمام دوستانم تماس گرفتند و پیام زدند. یکی از آنها شیدا خلیق بود که حتی قرار بود در این کار با ما باشد اما نشد.
فقط و فقط لیلا و دیگر هیچ
نقشی که در «آخرینبازی» برعهده داشتم را خیلی دوست دارم. حتی یک بار سر کار که صحبت میکردیم، مهران از من پرسید اگر در این سریال نقش لیلا را بازی نمیکردی دوست داشتی کدام نقش را بازی کنی و من جواب دادم فقط لیلا. یعنی حسم این بود که یا لیلا یا هیچ نقش دیگری.
نمیتوانستم خودم را در هیچیک از نقشهای دیگر کار تصور کنم. من واقعا چند ماه با لیلا زندگی کردم
و هر کاری میکردم او در ذهنم بود. جزئیات زیادی به او اضافه کردم که حتی در جاهایی
طبق آنچه من ساخته بودم، ادامه لیلا را مینوشتند.
اوای خزر , خبر انلاین , خبرگزاری ایلنا , مجله زندگی ایده آل ,باشگاه خبرنگاران