جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

عکس و گفتگو با کیوان محمودنژاد و همسرش

اشتراک:
چهره ها
در ۲۴ خرداد سال ۱۳۵۷ در تهران به دنیا آمد، فرزند دوم خانواده است.از همان کودکی به تئاتر علاقه داشت و افتخار شاگردی اساتیدی همچون استاد سمندریان را داشته.در بین صحبت‌هایش از مرحوم رسول ملاقلی‌پور می‌گوید و از این‌که نتوانسته با او کار کند بسیار تاسف می‌خورد.وی ظهر یک روز بهاری پذیرای ما در منزلش […]
در ۲۴ خرداد سال ۱۳۵۷ در تهران به دنیا آمد، فرزند دوم خانواده است.
از همان کودکی به تئاتر علاقه داشت و افتخار شاگردی اساتیدی همچون استاد سمندریان را داشته.
در بین صحبت‌هایش از مرحوم رسول ملاقلی‌پور می‌گوید و از این‌که نتوانسته با او کار کند بسیار تاسف می‌خورد.
وی ظهر یک روز بهاری پذیرای ما در منزلش در محله دربند تهران شد و با آغوشی باز از ما
استقبال کرد، به تازگی ازدواج کرده و معلوم است که برای آینده خود هزاران هزار آرزو دارد.
آخرین کاری که از او پخش می‌شود، مجموعه سرنوشت است که نقشی طنز را در آن برعهده گرفته است.
مجله خانواده‌سبـز برای او و همسـرش «تانیـا ره‌انجام» آرزوی خوشبختـی دارد.
کمی از خودت برایمان صحبت کن.
محمودنژاد: ۲۴ خرداد ۱۳۵۷ در تهران و در یک خانواده متوسط به دنیا آمدم.
از کودکی به تئاتر علاقه داشتم و به کانون پرورش فکری کودکان می‌رفتم.
در سن ۱۶ سالگی در کلاس استاد سمندریان حاضر شدم و پس از دیدن دوره‌هایی زیرنظر ایشان بازی در تئاتر
را آغاز کردم.
مرحوم رسول ملاقلی‌پور مرا برای فیلم نجات‌یافتگان انتخاب کرد که متاسفانه قسمت نبود با او کار کنیم.
پس از آن در سال ۷۴ برای فیلم «سفر به چزابه» انتخاب شدم.
پس از شاگردی کردن نزد اساتید مختلف و گذراندن رشته عکاسی در هنرستان وارد دانشگاه سینما و تئاتر شدم و
همین اواخر رشته سینما را در دانشگاه کاربردی ادامه دادم.
به طور دقیق در سال ۷۲ تئاتری بود به سرپرستی دکتر قطب‌الدین صادقی به نام «مرد دیوانه، ببر فرزانه» که
در آن کار هم، کار سایه‌بازی انجام دادم و در بخش دیگر کمک به بازیگران، کم‌کم در سن ۱۵ سالگی
در یک گروه کاملا حرفه‌ای تئاتر قرار گرفتم و در سال ۷۴ وارد سینما و در سال ۷۵ وارد تلویزیون
شدم.
آیا دردوران تحصیل در مدرسه، نمره پایین هم گرفتید؟ محمودنژاد: اولین بار، کلاس سوم راهنمایی از درس ریاضی نمره هشت
گرفتم.
به دلیل این‌که من مسئول کتابخانه مدرسه بودم و این قضیه باعث شد که کمتر سر کلاس‌های ریاضی باشم.
البته وقتی این نمره را گرفتم، گریه کردم.
در همان دوران تنبیه هم شدید؟ محمودنژاد: متاسفانه بله.
دوره ابتدایی به مدرسه «پیام اسلام» می‌رفتم.
در کلاس اول ابتدایی تنبیه را در مورد دیگران دیدم و چون می‌‌خواستم آن را از نزدیک ببینم و اصلا
نمی‌دانستم که تنبیه چیست، رفتم بین دانش‌آموزانی که بی‌انضباطی کرده بودند و ناظم آنها را از صف کلاس بیرون آورده
بود، ناظم مرا هم تنبیه کرد و به شدت گریه کردم.
در حال حاضر با دوستان دوران مدرسه و دوران کودکی ارتباط دارید؟ محمودنژاد: نه متاسفانه.
دلیلش تهران بزرگ و مشاغل مختلف هر یک از ماست.
من تا چند وقت پیش یک شرکت سهامی را اداره می‌کردم و حالا بیشتر به کار بازیگری روی آورده‌ام، وقت
چندانی ندارم.
دوست داری به دوران کودکی خودت باز گردی؟ محمودنژاد: دوران کودکی لحظات خیلی شیرینی داشت که همه دوست داریم به
آن لحظات برگردیم ولی از طرفی لحظات توام با دلهره نیز داشت که یادآوری آن هم برایمان تنش‌آور است خصوصا
ما بمب‌باران‌ها و موشک‌باران‌های دوران جنگ را به یاد داریم.
اگر به گذشته برگردید، سعی می‌کنید چه شغلی را انتخاب کنید؟ محمودنژاد: بازیگری را خیلی دوست دارم ولی در اصل
ناملایمات زیادی وجود دارد.
این‌که بخواهید بمانید و دانش این کار را داشته باشید با بسیاری از ناملایمات روبه‌رو می‌شوید.
باید خیلی محکم باشید.
این که اگر برگردم به گذشته، این شغل را انتخاب می‌کنم تردید دارم، شاید به نیروی دریایی می‌رفتم چون دریا
را خیلی دوست دارم.
به غیر از بازیگری، حرفه دیگری هم دارید؟ محمودنژاد: همان طور که گفتم مدتی قبل در یک شرکت سهامی که
در زمینه پوشش ساختمان فعالیت می‌کرد حضور داشتم ولی در حال حاضر فعالیتم را در آن شرکت کم کرده‌ام و
بیشتر به بازیگری فکر می‌کنم.
زمانی که شما وارد کار بازیگری شدید نظر خانواده‌تان چه بود؟ آیا واقعا راضی بودند؟ محمودنژاد: خانواده صددرصد مشوقم بودند
و بسیار به من کمک کردند، حتی زمانی که اجرا داشتم خانواده‌ام برای تماشای آن به مدرسه‌ام می‌آمدند و دوست
داشتند.
حتی یادم می‌آید معلم انشای من سال اول و دوم راهنمایی آقای حاجی‌زاده بود که چون از علاقه من به
تئاتر باخبر بود، همیشه نیم ساعت آخر کلاس خودش به من اجازه می‌داد که یک کار تئاتر، هر چند ساده
و غیرحرفه‌ای اجرا کنم و من ممنون ایشان هستم.
از ازدواج‌تان بگویید.
محمودنژاد: حدود یک سال و چهار ماه است که ازدواج کرده‌ام.
با همسرم هم‌محل بودیم.
بنابراین با ایشان آشنایی داشتم و مراسم خیلی ساده‌ای هم گرفتیم.
خانم ره‌انجام! از این که با یک بازیگر ازدواج کردید، چه احساسی دارید؟ چون همان طور که می‌دانید بازیگران ویژگی‌های
خاصی دارند.
ره‌انجام: راستش من روحیه هنری او را دوست دارم.
بزرگ‌ترین مشکلی که وجود دارد کار زیادی است که کیوان دارد و بیشتر اوقات سرکار است و خیلی کم می‌توانیم
اوقاتمان را با هم سپری کنیم ولی با همه اینها من به خاطر روحیه قشنگی که دارد، دوست دارم با
او زندگی کنم.
با مشکلات کاری همسرتان چگونه کنار می‌آیید؟ ره‌انجام: من از اول می‌دانستم و با شناخت نسبت به این مشکلات با
او ازدواج کردم و می‌دانم که عشق ارزشش از همه این مسائل بیشتر است و با این نگرش انسان می‌تواند
همه چیز را تحمل کند.
آشپزی او چگونه است؟ ره‌انجام: آشپزی او را ندیده‌ام، ولی می‌گوید قورمه‌سبزی را خوب درست می‌کند اما هنوز این کار
را نکرده، ضمن این‌که خوردن قورمه‌سبزی را هم خیلی دوست دارد.
تا حالا شده که همسرتان نقشی را بازی کند و شما از او انتقاد کنید؟ ره‌انجام: من ترجیح می‌دهم کاری
که ضعیف بوده را به او بگویم، چون کار او برایم بسیار مهم است و دوست دارم پله‌های ترقی را
پشت سر هم طی کند .
آیا کیوان در انتخاب نقش‌ها با شما مشورت می‌کند؟ ره‌انجام: بله، هر پیشنهادی که به او می‌شود با من مشورت
می‌کند و گاهی‌اوقات فیلمنامه را می‌خواهیم و در موردش تبادل‌نظر می‌کنیم.
خود شما تا به حال سابقه بازیگری داشته‌اید؟ ره‌انجام: خیر به هیچ وجه.
اهل ورزش هستید؟ محمودنژاد: البته، اگر شرایطش جور باشد، شنا را خیلی دوست دارم و مدتی هم به صورت نیمه‌حرفه‌ای
شنا و سوارکاری می‌کردم.
رابطه‌تان با فوتبال چگونه است؟ محمودنژاد: راستش یک تیم فوتسال تشکیل داده بودیم و خیلی از بازیگران در این تیم
بودند و من هم به عنوان دروازه‌بان در آن تیم بازی می‌کردم.
استقلالی هستی یا پرسپولیسی؟ محمودنژاد: واقعا فرقــی نمـی‌کنـد.
البتــه بیشتــر به سمت پرسپولیس گــرایــش دارم چــون بسیـاری از دوستـان مــن پرسپولیسی بودند ولی استقلال را هم دوست دارم.
در مورد سریال سرنوشت صحبت کنید ؟ محمودنژاد: ابتدا قرار نبود من در این سریال بازی کنم چون درگیر کارهای
دیگری بودم.
البته فکر می‌کردم نمی‌توانم چون دست‌اندرکاران سریال کسی را با سن پایین‌تر می‌‌خواستند ولی رفتم و آنها مرا پذیرفتند و
من در این سریال به یک فرد تک‌بعدی، اقتصادی و با شیطنت‌های خاص خودش تبدیل شدم.
برای پذیرش یک نقش چه چیزهایی را در نظر می‌گیرید؟ محمودنژاد: من اصولا سعی می‌کنم کم‌ کار کنم ولی نقشی
را بازی کنم که از پس آن برآیم و مردم از آن لذت ببرند، منفی یا مثبت بودن آن اصلا
برایم مهم نبوده.
همیشه تلاش کردم که نقش را برای بیننده دلنشین کنم و اگر منفی بود با تزریق نکته‌های مثبت آن را
برای بیننده جذاب کنم ولی گاهی کاری بوده که به خاطر مسائل مالی قبول کردم و هنوز هم از دیدن
آن ناراحت می‌شوم.
یک خاطره قشنگ از زندگی حرفه‌ای خود برایمان بگویید؟ محمودنژاد: من لباس‌هایی را که سرصحنه می‌پوشم، خودم تهیه می‌کنم و
شستشوی آن را خودم به عهده می‌گیرم.
یک بار یادم هست که لباسی را به خانه بردم و شستم و صبح آن را برداشتم و به همراه
کیفم به سر صحنه رفتم.
وقتی رسیدم لباس نبود.
تمام مسیر را گشتم ولی اثری از لباس نبود.
فردا صبح که دوباره داشتم به سرصحنه می‌رفتم، گدای ژنده‌پوشی را دیدم که دیروز هم در مسیر او را دیده
بودم، لباس مرا بر تن کرده و در مسیرم نشسته.
نگاهی کردم و به راهم ادامه دادم.
صحبت پایانی‌‌تان برای خوانندگان مجله خانواده‌سبز چیست؟ محمودنژاد: مجله خانواده‌سبز، خوشبختانه یکی از پرخواننده‌ترین مجلات خانوادگی است و مطالب پرباری
دارد و برای من افتخاری است که از طریق آن با مردم رابطه داشته باشم.
برای خوانندگان این مجله آرزوی شادی و سلامتی دارم و باید بگویم تا وقتی مخاطب وجود دارد، هنرمند هم هست
و وقتی مخاطب نیست هنرمند به معنای واقعی وجود ندارد.
امیدوارم بتوانم نقش‌های بهتر و خاص‌تری داشته باشم و همیشه مخاطبان را راضی نگه دارم.
خانم ره‌انجام، حرف پایانی شما برای خوانندگان ما چیست؟ ره‌انجام: واقعیت این است که چون اول سال هستیم امیدوارم این
سال برای مجله و خوانندگان از همه سال‌های زندگی پربرکت و پربارتر و موفقیت‌آمیزتر باشد.
محسن باقری
گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس