پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

ازدواج با مرد مغرور پایان خوش ماجرا نبود او زن و دو بچه داشت و خلافکار حرفه ای بود

تاریخ نشر :دوشنبه 03 ژوئن 2019 اشتراک:
ازدواج با مرد مغرور حوادث روز
زن جوانی که قدرت تهیه جهیزیه را نداشت از همسرش جداشد اما با تاکسی که خریده بود توانست برای خود جهیزیه تهیه کند و به عقد مرد دیگری درآید اما این پایان خوش ماجرا نبود

زندگی گاهی اوقات روی خوش به برخی از انسان ها نشان نمی دهد و از همان ابتدا ساز
مخالفت با برخی ها دارد در این بین ازدواج با مرد مغرور می توانست برای دختر ۱۶ ساله
شیرین تمام شود در صورتی که جهیزیه ای مناسب داشت اما اینکه او نتوانست جهیزیه برای
خود تهیه کند از او جدا شد و برای خود یک تاکسی خرید تا بتواند برای ازدواج های بعدی جهیزیه
تهیه کند اما این بار هم ازدواجش ثمره نداد و از ازدواج قبلی بدتر شد . ماجرای غم انگیز ازدواج
با مرد مغرور را در پرشین وی بخوانید.

ازدواج با مرد مغرور در ۱۶ سالگی

زن ۳۰ ساله که زخم های تیغه چاقو را دلیل محکمی بر جدایی از همسرش قلمداد می کرد درباره
سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: ۱۶ سال داشتم که به عقد
جهانگیر درآمدم بعد از گذشت دو سال از دوران عقد خانواده جهانگیر پیام دادند که جهیزیه را تهیه
کنید تا مراسم عروسی برگزار شود

وی افزود: ما پولی برای تهیه جهیزیه نداشتیم و این موضوع باعث اختلافاتی بین دو خانواده شد.
خیلی تلاش کردم که با کمک خیرین جهیزیه کوچکی برای خودم دست و پا کنم اما نشد. پدرم معتاد
و بیکار بود و مادرم با کارگری در خانه های مردم تنها می توانست خرج خورد و خوراکمان را تامین کند.

طلاق پایان ازدواج با مرد مغرور

درگیری بین دو خانواده بیشتر شد تا جایی که شوهرم به تحریک خانواده اش تماسش را با من قطع کرد.
او گفت: «هر وقت توانستی جهیزیه تهیه کنی با من تماس بگیر!» دیگر نه تلفن اش را پاسخگو بود و
نه مرا به خانه شان راه می دادند. من هم چاره ای جز صبر نداشتم تا این که دورادور متوجه شدم
همسرم برای کار نزد برادرش به تهران رفته است. بعد از مدتی هم پیغام فرستاد که تصمیم به
جدایی از مرا دارد. از قرار معلوم آن جا با دختر دیگری آشنا شده بود.

وکیل جهانگیر آن قدر سماجت کرد تا توانست خانواده ام را راضی کند که در ازای دریافت مبلغی پول،
طلاقم را بگیرم حتی راضی بودم مهریه ام را ببخشم و در ازای آن جهانگیر جهیزیه ای تهیه کند و سر خانه
و زندگی مان برویم اما جهانگیر وارد رابطه ای دیگر شده بود و تمایلی به ادامه زندگی مشترک با من نداشت.
بالاخره مبلغ ناچیزی از جهانگیر گرفتیم و صیغه طلاق بین ما جاری شد. مبلغی از پول را پدرم گرفت و
من با باقی مانده آن خودرویی خریدم و به مسافرکشی در تاکسی تلفنی مشغول شدم.

ازدواج با مرد مغرورپایان شوم ازدواج با مرد مغرور

دوست داشتم پولی پس انداز کنم تا اگر دوباره ازدواج کردم برای تهیه جهیزیه درمانده نشوم خلاصه
روزی زن جوانی به عنوان مسافر سوار خودرویم شد. بعد از مدتی رابطه دوستی با آن زن جوان او مرا
برای برادرش خواستگاری کرد. وقتی با جلال صحبت کردم با خودم گفتم زندگی روی خوشش را به
من نشان داده است.

با خوشحالی از پس اندازم جهیزیه ای تهیه و زندگی مشترکم را آغاز کردم. تصورم این بود که نیمه گمشده ام
را یافته ام غافل از این که جلال متاهل بود و همسر ودو فرزند داشت. این را وقتی فهمیدم که دوماهه
باردار بودم. تصمیم به جدایی از او گرفتم اما جلال به هیچ عنوان رضایت نمی داد. او تهدیدم می کرد
که اگر طلاق بگیرم مرا می کشد. او می گفت عاشق من است اما چه عشقی که مرا با خوراندن
قرص مجبور به سقط جنین کرد.

سرنوشت شوم با ازدواج با مرد مغرور

از مزاحمت های زن اولش نیز درامان نبودم کم کم متوجه شدم که جلال پسر یکی از خلافکاران محله
است و مانند پدرش با فروش مواد مخدر روزگار می گذراند. منزل را ترک کردم و به منزل دوستم پناه
بردم تا مدتی آن جا پنهان شوم اما نمی دانم چگونه پیدایم کرد و ضربات چاقو را بر پیکرم فرود آورد به
طوری که راهی بیمارستان شدم و او حتی هزینه بیمارستان را پرداخت کرد. بعد بهبودی از او شکایت
کردم به طوری که راهی زندان شد اما بعد دلم سوخت و رضایت دادم .

خلاصه آن قدر التماس وزاری کرد و گفت که من عاشق تو هستم و بدون تو نمی توانم زندگی کنم که
به منزل مشترک بازگشتم و بعد از مدتی باردار شدم اکنون دخترم یک ساله است ولی او نه تنها مخارج
زندگی را پرداخت نمی کند بلکه هر روز کتکم می زند و فرزند شیرخواره ام را از من دور ساخته است.
دیگر نمی توانم به این زندگی ادامه دهم…

خبرآنلاین

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس