داستان پندآموز | به دنبال مردگان
داستان پندآموز به دنبال مردگان
داستان پندآموز به دنبال مردگان ,روزی کسی به خیام خردمند، که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت گفت: «شما
به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من، چه زمانی درگذشت؟» خیام پرسید: «این پرسش برای چیست؟» آن جوان گفت: «من تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آورده ام و می خواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان
دعا کنم و خیرات دهم و…
» خیام خندید و گفت: «آدم بدبختی هستی! خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان
را بگیری تا نمیرند تو به دنبال مردگانت هستی؟» بعد پشتش را به او کرد و گفت مرا با مرده
پرستان کاری نیست و از او دور شد.
داستان پندآموز به دنبال مردگان
اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید: «کاویدن در غم ها ما را به خوشبختی نمی
رساند.» و هم او در جایی دیگر می گوید: «آنکه ترانه زاری کشت می کند، تباهیدن زندگی اش را برداشت
می کند.» به امید آنکه همه ما ارزش زندگی را بدانیم و برای شادی هم بکوشیم.
یکی بود