جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

خواب عجیب یک خانم (واقعی)

اشتراک:
خواب عجیب یک خانم (واقعی) یادداشت روز
پیامبر عمامه‌اش را بر سر آقای امجد گذاشت و خداوند به بیست و هشتمین آیه کهف که رسید فرمود «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ»، خدا این را به پیامبر گفت تا من و تو و همه‌ی آدمهایی که دوست دارند خوب شوند، بشنوند.خدا گفت «خود را پایبند کسانی […]
پیامبر عمامه‌اش را بر سر آقای امجد گذاشت و خداوند به بیست و هشتمین آیه کهف که رسید فرمود «وَ
اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ»، خدا این را به پیامبر گفت تا من و
تو و همه‌ی آدمهایی که دوست دارند خوب شوند، بشنوند.
خدا گفت «خود را پایبند کسانی کن که روز و شب به یاد خدایند و خشنودی‌اش را می‌جویند».
نه نگو نیست.
نگو گِرد شهر گشته‌ای با چراغ…
، که من خواهم گفت یافت می‌شود.
هنوز هم هستند آن مردان خداگونه و در این مقال شما را مهمان خاطرات همسر یکی از بزرگان می‌کنم.
نوشتاری که خواهید خواند، گوشه‌ای از خاطرات مرحوم حاجیه خانم مهدوی، همسر آیت الله امجد است.
یک بار آقای امجد را خواب دیدم.
خواب دیدم که حضرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله با حاج‌آقا در یک مجلس نشسته‌اند و صحبتهای علمی با حاج‌آقا می‌کنند.
می‌خواستم نزدیک بروم، نمی‌توانستم.
حضرت وقتی خواستند تشریف ببرند، برخاستند و دستار خودشان را برداشتند و روی سر آقا قرار دادند.
خدا شاهد است عین واقعیت را می‌گویم.
علاقه آقا به ائمه اطهار علیه‌السلام، نسبت به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و خاندان او، نسبت به حضرت علی علیه‌السلام و امام
حسین علیه‌السلام واقعی است.
من در این مورد هرگز کسی مثل ایشان را ندیده‌ام.
آقای امجد یک دنیا صفا و معرفت است.
اجازه بدهید به یک نکته اشاره کنم.
ایشان از مریدان سرسخت علامه طباطبایی بودند و هستند.
علاقه خیلی زیادی به علامه طباطبایی داشتند.
علامه هم ایشان را بسیار دوست داشت و روی نظر ایشان حساب می‌کرد.
به طوری که یک روز گفته بود ما حالا قدر آقای امجد را نمی‌دانیم، بعد از ایشان مردم خواهند فهمید
که این مرد چه عالم بزرگی بوده است.
یک روز حاج‌آقا خدمت آقای علامه طباطبایی بودند.
یکی از بستگان علامه از تبریز به ایشان زنگ می‌زنند و حال علامه را می‌پرسند.
بعد از احوالپرسی، از آقای طباطبایی می‌پرسند: الان پیش شما چه کسی حضور دارد؟ علامه به زبان آذری به وی
پاسخ می‌دهند.
حاج‌آقا وقتی به منزل تشریف آوردند فرمودند علامه در مورد من جمله‌ای را به ترکی گفتند که خوب متوجه نشدم.
پرسیدم آقا چه فرمودند؟ آقای امجد، آن جمله ترکی را که به خاطر سپرده بودند، بیان کردند.
گفتم حاج‌آقا خوش به حالت.
علامه می‌فرمایند: شما نور چشم ایشان هستید.
حالا در آن طرف تلفن چه کسی بوده که علامه این طور از حاج‌آقا تعریف می‌کنند، من نمی‌دانم.
حتماً به یک نفر از اهل علم این فرمایش را کرده‌اند.
یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی حاج‌آقا بی‌اعتنایی به دنیا است.
بارها من از ایشان شنیده‌ام که می‌گوید نه احتیاج به پول دارم، نه احتیاج به مقام.
من می‌خواهم بنده خدا باشم.
شما الان بیایید اثاث خانه ما را بار بزنید ببرید.
اصلاً حاج‌آقا نمی‌گوید اینها را کجا می‌برید، اینها مال من است!۱ این روزها آیت الله امجد را در امام زاده
صالح تهران هنگام نماز صبح و مغرب به راحتی می‌توانید ببینید.
بد نیست برنامه‌ای ترتیب دهید و همراه خانواده یا دوستان به تجریش بروید و هم زیارت کنید و هم از
حضور ایشان استفاده نمایید.
حسین عسگری – گروه دین و اندیشه تبیان
گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
یادداشت روز
بیشتر >
آرون گروپس