شانس یا خدا!!!
در مباحث اعتقادی چنین بیان شده که شخص حسود عدل خدا را زیر سوال می برد.اما در عمل و در
عامه مردم چنین باوری وجود دارد که کسانی که حسود هستند همیشه شانس با آنها همراه است.از طرفی اگر کسی
معتقد است که هیچ برگی بدون اذن خدا زمین نمی افتد چطور ممکن است حوادث بر اساس شانس باشد؟
شانس یا…
ما معتقدیم شانسی وجود ندارد ، بلکه همه پدیده ها معلول علت های خودشان هستند و در این عالم معلول
بدون علّت وجود ندارد.کسانی که چنین سخنانی را مطرح می کنند هیچ وقت مستقیم در ضمیر خود شان به عدل
خداوند فکر نمی کنند و فقط به شانس فکر می کنند.در حالی که اصلاً شانسی وجود ندارد و همه چیز
دست خداست.
این بحث در فلسفه کاملاً ثابت شده و همه حکما به این مطلب اعتقاد دارند.اما اینکه حسود به حکمت خدا
و به عدل خدا اعتراضی ندارد.باید دید که منظوراز حسد چیست؟ و تعریف حسد چیست؟
تعریف حسد را آنگونه
که علمای اخلاق گفتند و در روایات هم به آن اشاره شده این است که شخص آرزو و درخواست زوال
نعمت از دیگری را داشته باشد، حال چه به خود انسان حسود آن نعمت برسد، چه نرسد.معنایش این است که
از نظر شخص حسود بودن نعمت در دست صاحب نعمت حکیمانه نیست.
وقتی که شخص حسود می بیند یک نفر نعمتی دارد آرزو می کند که آن نعمت زائل بشود و معنای
این درخواست از خدا این است که خدایا تو عدل را مراعات نکردی.این نعمت را نباید به او می دادی،
چرا دادی؟ ممکن است توجه نداشته باشد.ممکن است لازمه این تقاضا و این نفسانیت را نفهمد.اما واقعیت این است که
معنایش این است.وقتی آرزویش این است که آن نعمت زائل بشود.یعنی نعمت جای خودش نیست.
در تعریف عدل و ظلم گفته اند:
عدل چبود وضع شی فی موضعش ظلم چبود وضع شی ناموضعش
حسود می گوید بودن نعمت در دست آن شخص
، یعنی نعمت در جای خودش و در موضع خودش نیست.این دقیقاً معنای خدشه وارد کردن به عدل است.در روایات
نیز به این مطلب به همین شکل اشاره شده.
در روایتی داریم که خداوند به موسی بن عمران علی نبینا و آله وعلیه السلام فرمود: حسود از نعمت های
من به بندگانم ناراحت و غضبناک است.نعمت را چه کسی به آن شخص داده؟ معلوم است ، خدا داده.حسود وقتی
نسبت به بودن نعمت در دست بنده خدا غضبناک است یعنی نسبت به خدا و نسبت به کاری که خدا
انجام داده غضبناک است.
این که بعضی نعمت را به شانس و اینجور چیزها نسبت می دهند ممکن است در ظاهر و در قالب
جمله آن باشد اما در سودای قلبشان و در باطن نفسشان اگر بررسی شود، فهمیده می شود که نتیجه حسد
اعتراض به عدل و حکمت الهی است.
وقتی که شخص حسود می بیند یک نفر نعمتی دارد آرزو می کند که آن نعمت زائل بشود و معنای
این درخواست از خدا این است که خدایا تو عدل را مراعات نکردی.این نعمت را نباید به او می دادی،
چرا دادی؟
آثار حسد
یکی از آثار حسد این است که سبب می شود شخص حسود دوستانش از دستش بروند.” الحسود لا
خلّه له ” حسود هیچ سروری و آقایی ندارد.
امام فرمود: حسد ایمان را می خورد آن چنانکه آتش، هیزم را می خورد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: ” إیّاک أن یحسد بعضکم بعضاً فإنّ الکفر أصله الحسد “.در روایات دیگری هم داریم که
امام فرمود: حسد، کفر است “اصول الکفر ثلاثه: الحرص و الاستکبار و الحسد” مراد از این کفر باید شرک افعالی
و کفر افعالی باشد یعنی به فعل خدا اعتراض دارند نه به ذات و صفات خدا.
اما آثار حسادت به این چند مورد محدود نمی شود که خیال کنیم آثار و مفاسد به همین یکی ،
دو مورد ختم می شود.حسد نوعی بیماری است وکاملاً یک بیماری بی سود است.پس باید به فکر علاج این بیماری
سخت بود که اگر ریشه بدواند درمان آن مشکل خواهد بود.
خلاصه سخن
در اصول اعتقادات هر معلولی زاییده یک علت مشخص است و همه چیز در جهان از قانون علت و معلول
پیروی می کند و چیزی به اسم شانس وجود ندارد بلکه همه چیز دست خداست.
حسد نوعی بیماری است.شخص حسود در واقع نسبت به خدا و کاری که خدا انجام داده ( یعنی نعمتی را
به کسی داده ) غضبناک است.
رادیو معارف