زندگی شخصی پیپا لی
زندگی شخصی پیپا لی یک فیلم آمریکایی می باشد که ربکا میلر کارگردانی آن را بر عهده داشته است .پیپا لی ,
شخصیت اصلی این فیلم زنی می باشد که بسیار دوست دارد زندگی خود را تغییر دهد .پیپا لی در نوجوانی به دلیل ,
اختلافات شخصی خانواده خود را ترک می کند و در مسیرهایی متفاوت قرار می گیرد . او با ناشری آشنا می شود که با او ,
ازدواج می کند . در ادامه خلاصه ای از فیلم زندگی شخصی پیپا لی در پرشین وی آورده شده است .
زندگی شخصی پیپا لی
زندگی شخصی پیپا لی (انگلیسی: The Private Lives of Pippa Lee) یک فیلم در سبک رمانتیک و درام به کارگردانی ربکا میلر ,
است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد.
پیپا در نوجوانی(Blake Lively) و در پی مشکلاتی که با مادرش پیدا می کند خانه را ترک کرده و به عمه همجنس گرایش ,
پناه می برد. پس از اتفاقاتی که منجر به خارج شدن او از زندگی عمه اش می شود، پیپا زندگی بیقیدانه ,
و شلوغی را در پیش می گیرد.
در یک دیدار اتفاقی با هرب لی (Alan Arkin)، ناشر میانسالی که از خودش ۳۰ سال بزرگتر است آشنا می شود,
و این آشنایی به ازدواج آن دو منجر می شود.
پیپا در سالهای ازدواجش (Robin Wright Penn) مادر دو فرزند شده و تمام تلاش خود را تبدیل شدن به یک زن و مادر ,
نمونه بکار می گیرد و اکنون پس از سالها پیپا که شاهد خودکشی جیجی لی (Monica Bellucci) همسر اول هرب,
در اولین ملاقاتشان بوده، از وجود زن نویسنده جوانی به نام ساندرا(Winona Ryder) در زندگی اش با اطلاع می شود.
در این حین پیپا نیز با مرد جوانی به نام کریس (Keanu Reeves) آشنا می شود.
فیلم روایتی جالب از مواجهه پیپا با زندگی مشترک، تلاش او برای برقراری ارتباط با دختر جوانش،
بیوفایی همسرش و … است.
بازیگران فیلم زندگی شخصی پیپا لی
بازیگران
رابین رایت
کیانو ریوز
مونیکا بلوچی
وینونا رایدر
آلن آرکین
ماریا بلو
جولیان مور
بلیک لایولی
رابین ویگرت
زویی کازان
مایک بایندر
شرلی نایت
تیم گونی
درباره زندگی شخصی پیپا لی ساخته ربکا میلر از رمان تا فیلمنامه بیشتر بدانید
زندگی شخصی پیپا لی یک درام آمریکایی است که ربکا میلر آن را نوشته و کارگردانی کرده است.
این فیلم براساس رمانی با همین نام ساخته شده و برای اولین بار در پنجاه و نهمین جشنواره,
بین المللی فیلم برلین پخش شد و در جشنواره های فیلم سیدنی، ادینبورگ و تورنتو نیز شرکت کرد.
پیپا سرکیسیان نوجوانی است که از دست پدر از خودراضی خود که یک کشیش است و مادرش که به خاطر,
اعتیاد به آمفتامین رفتاری عصبی دارد به تنگ می آید و از خانه فرار می کند و به نیویورک می رود.
او به خانه عمه اش پناه می برد و در این حین درمی یابد که عمه اش همجنس خواه است,
و با کیت که عکاس است زندگی می کند. پیپا تحت تأثیر کیت به آدمی معتاد ,
و بی قید و بند تبدیل می شود.
هرب لی که یک ناشر است پیپا را از این نوع زندگی نجات می دهد. آن دو با هم ازدواج می کنند و دو فرزند,
به دنیا می آورند.
آن ها زندگی خوبی دارند تا این که به خاطر سکته قلبی هرب مجبور به فروش آپارتمانشان ,
در منهتن می شوند و به حومه کانکتیکات می روند. پیپا در خانه جدید دچار مشکلات خواب می شود.
بازیگر نقش پیپا لی
رابین رایت پن در نقش پیپا، کیانو ریوز در نقش کریس، الن ارکین در نقش هرب، جولیان مور در نقش کیت،
رابین ویگرت در نقش تریش، ماریا بلو در نقش سوکی سرکیسیان، تیم گواینی در نقش دس سرکیسیان، بلیک لیولی,
در نقش پیپای نوجوان، مونیکا بلوچی در نقش گی گی لی، زو کازان در نقش گریس لی و وینونا رایدر در نقش ,
ساندرا دولس در این درام روان شناختی بازی می کنند.
این فیلم پرستاره آدم را به یاد فیلم های کلاسیک وودی آلن می اندازد: آدم های تحصیلکرده ای ,
که تعاریف پرتکلفی از هنر در گوشه ای از کانکتیکات ارائه می دهند ربکار میلر می گوید:
«خوب است. این دقیقاًً همان چیزی است که قرار بود بشود. این ایده همان چیزی است که فکرش را می کنی ,
و بعد کاملاً به چیز دیگری تبدیل می شود.»
ربکا میلر، دختر نمایشنامه نویس معروف آمریکایی آرتور میلر و همسر دانیل دی لوئیس است، بنابراین ,
تعجبی نیست که در کارهای او تا این حد به هویت و تمایل به فرار از گذشته پرداخته می شود.
او می گوید: «درست است. فکر می کنم ما آمریکایی ها می خواهیم باور کنیم که می توانیم ,
با سفر به کالیفرنیا آزادانه خود را از اول تعریف کنیم و همه چیز را تغییر دهیم، اما فکر می کنم ,
گذشته با ماست.
والدین ما با ما هستند تنها تا حدی می توان از آن فرار کرد. پیپا تا حدی در این کار موفق می شود,
و به مرحله دیگری می رود، اما این فرار محدوده ای دارد.»
موضوع فیلم زندگی شخصی پیپا لی
پیپا می گوید که در نادیده گرفتن چیزها مهارت دارد و اصولاً هم دیوار حاشا برایش بلند است.
ربکا میلر در این فیلم به روابط پدر/ مادر/ فرزندی و همچنین ازدواج می پردازد.
اما زمانی که صحبت به روابط خودش با پدر و مادرش یا ازدواجش می کشد، جواب سر بالا می دهد.
احتمالاً چون دختر آرتور بوده و با دی لوئیس ازدواج کرده، باید تلاش کند که به خاطر افراد دور و اطرافش,
از شکوفایی باز نماند.
میلر در ابتدا رمانی به این نام نوشت، قبل از این که تصمیم بگیرد فیلم آن را بسازد. او می گوید ,
که این اقتباس نیست،
او بیش از سایر فیلمنامه نویس ها به منبع اصلی احترام می گذارد. اما جریان فیلم یک جریان رمانی است؛
استفاده خیلی زیاد از فلاش بک و صدای راوی بر روی فیلم.
در وهله اول به نظر می رسد کسی که با دانیل دی لوئیس ازدواج می کند اهل طنز و شوخی نخواهد بود،
اما میلر خیلی می خندد و وقت شناس است و اولین واژه ای که برای توصیف والدینش استفاده می کند,
“بامزه” است:
«پدرم مرد بامزه ای بود. این حس وجود دارد که زندگی گاهی یک لطیفه تلخ و گاهی یک لطیفه ,
خنده دار است. به نظرم زندگی کردن با پدر و مادر به نوعی، تنها زندگی کردن است.
فکر می کنم من خیلی تنها بودم.»
او تنها فرزند خانواده بود. البته پدرش از ازدواج اولش دو فرزند دیگر داشت و بعد از تولد ربکا نیز ,
پسری به دنیا آمد.
خودکشی مریلین مونرو
یک ماه قبل از این که ربکا به دنیا بیاید، همسر سابق پدرش، مریلین مونرو نیز خودکشی کرد.
آیا این جریان از یک احساس گناه وام گرفته است؟
«اوه نه، من این طور فکر نمی کنم. قبل از این که پدر و مادر من با هم باشند ازدواج آن ها ,
به پایان رسیده بود. مریلین هیچ وقت روی زندگی من سایه نینداخته است.
این پدر من است که باید به او دین داشته باشد. اینگ مورات برای عکاسی نزد آرتور و مریلین می رود,
و وقتی ازدواج آن دو به پایان می رسد، مورات همسر سوم آرتور میلر می شود.
به خاطر اتفاقاتی که در زندگی ربکا افتاده، جای تعجب ندارد که او نویسنده شده است. فشارها و پیچیدگی های,
زندگی خانوادگی آن ها خیلی مناسب رمان است، از جمله ملاقات با دانیل دی لوئیس،
زمانی که برادر ناتنی اش رابرت، فیلمی را که از کارهای معروف پدرش ساخته بود نمایش می داد.
دی لوئیس در آن زمان گفت: «چیزهای در مورد آرتور وجود دارد که باعث می شود آرزو کنید پدرتان باشد.
دوست دارم با برگه های فرزندخواندگی در منزلشان حاضر شوم.
اما این اتفاق طوری افتاد که ربکا خواهرخوانده او نشود. این دو نفر در خانواده های ادبی بزرگ شده اند,
(پدر دی لوئیس نیز شاعر بوده) و متناوباً در لندن، نیویورک، دوبلین و کانکتیکات زندگی کرده اند.
شخصیت همسر ربکا میلر
«بعد از این که بچه دار شدیم او دیگر با شخصیت فیلمش به خانه نمی آید.» میلر اشاره ای به این,
موضوع نمی کند,
که قبلاً اوضاع چطور بوده. زمانی که دی لوئیس در حال فیلمبرداری بوکسور بود، هرشب مانند ,
یک شبه نظامی ایرلندی که تازه از زندان آزاد شده بود به خانه می آمد ,
(این نقشی بود که او خیلی سخت برایش تلاش می کرد و دو سال همراه بازی مک گوایگن تمرین می کرد.),
آن ها در حال حاضر در ایرلند زندگی می کنند و تابستان ها به نیویورک می روند. ربکا می گوید,
که دوست دارد دوباره به آمریکا برگردد.
او می گوید در مقایسه با پدر و مادرش او برای فرزندش سختگیرتر است. پیپا نیز در مورد پاندولی سخن می گوید,
که در بین نسل های مختلف در حرکت است و هریک در جهت عکس قبلی است. ربکا می گوید ,
که بچه هایش کارهای خانه را انجام می دهند.
او فکر می کند این کار برایشان خوب است. خودش بدون قاعده و قانون بار آمده است. مادرش نمی خواسته ,
او به عنوان یک دختر مانند برده ها کار کند. اما این که مانند پسربچه ها با او رفتار می شده,
هم کار جالبی نبوده است.
ازدواج ربکا در میانسالی
هم پیپا و هم ربکا هر دو در میانسالی ازدواج کرده اند و بچه و خانه هم دارند، اما هنوز ,
در جست و جو هستند.
«زمانی که نوشتن رمان را آغاز کردم، در سال ۲۰۰۲، هنوز مادرم زنده بود و نمی دانستم که پدرم ,
زندگی اش را با یک زن جوان تر به پایان می رساند.»
او از این که چیزی بنویسد و بعد به حقیقت بپیوندد وحشت زده نمی شود: «باید اعتراف کنم که ,
خیلی عجیب بود اما خدای من… کی می داند؟ آیا تئوری ای در فیزیک وجود ندارد در مورد ,
این که زمان یک پدیده خطی نیست؟»
ویکی پدیا , لیدیز , صنعت سینما