بیوگرافی کامل نفیسه روشن
نفیسه روشن بازیگر ایرانی و متولد سال ۱۳۶۱ در تهران می باشد .او در دانشگاه آزاد فقه و حقوق اسلامی خوانده و مدرک کارشناسی دارد .نفسیه روشن فرزند بزرگ خانواده است و دو برادر کوچکتر از خود دارد . از فیلم های این بازیگر می توان لازانیا , کمکم کن , مردان کوچک و او یک فرشته بود را نام برد . با پرشین وی همراه باشید تا با بیوگرافی نفیسه روشن آشنا شوید .
بیوگرافی نفیسه روشن بازیگر سینما و تلویزیون
در بیوگرافی نفیسه روشن آمده است که او متولد ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۱ در باغ صفا در تهران می باشد.
و دارای مدرک کارشناسی فقه و حقوق اسلامی از دانشگاه آزاد اسلامی است.
او اردواج کرده و همسر او یک خلبان است.
او می گوید از دوره راهنمایی و دبیرستان حس کردم علاقمند به بازیگری هستم. در آن دوران عضو
گروه تئاتر بودم و در مدرسه و کلاسهای کانون پرورش فکری تئاتر بازی میکردم.
از همان موقع علاقه به بازیگری در درونم بود.
در دوران مدرسه و دانشگاه همیشه عضو گروه تئاتر بودم و زمانی که در رشته حقوق تحصیل میکردم همچنان بازیگری را دنبال میکردم و هیچوقت نتوانستم آن را کنار بگذارم. بد نیست بدانید صرفا به دلیل اصرار خانواده در رشته حقوق تحصیل کردم. پدر و مادرم همیشه «دکتر اصفهانی» را برای من مثال میزدند و معتقد بودند دکتر اصفهانی در عین حال که موزیسین بسیار حرفهای و با صدای خوب است، پزشک ماهری هم هستند؛
بنابراین میخواستند من وکالت را دنبال کنم و در کنار آن بتوانم بازیگر ماهری هم باشم.
خاطره نفیسه روشن از اولین کارش جلوی دوربین
در سریال «روزهای بهیادماندنی» برای اولینبار جلوی دوربین رفتم . آن موقع چون تیراندازی و سوارکاری میدانستم، خیلی سریع برای آن نقش انتخاب شدم. آن زمان آنقدر استرس به من وارد شد که بعد از حرکت دوربین چند ثانیه ماتم برد چون نمیدانستم صدا رفت، دوربین رفت یعنی چه و با اصطلاحات آشنا نبودم. بعد از آن، وقتی با تفنگ شلیک کردم دست من لای ماشه گیر کرد و کلی خونریزی کرد اما آنقدر غرق در فیلمبرداری بودم
که متوجه خونریزی دستم نشدم تا اینکه بچهها گفتند از دستت خون میآید
و من را بردند تا دستم را پانسمان کنند.
اولین تلاش برای رسیدن به هدف
من در زمینه بازیگری بسیار مطالعه کردم ؛ بهخصوص که برادرم کارگردانی میخواند کتابهای زیادی در این زمینه به من معرفی کرد، فیلم میدیدم و در کلاسهای مقدماتی استاد سمندریان شرکت کردم اما چون دانشجو بودم نمیتوانستم وقت زیادی برای گذراندن دورههای مختلف بازیگری بگذارم. البته با تمام وجود تلاش میکردم یعنی هرجایی که معرفی میشد، مصرانه سر ساعت مقرر حضور پیدا میکردم. سعی میکردم تمام ویژگیهایی که یک حرفهای باید داشته باشد را یاد بگیرم.
اولین دستمزد نفیسه روشن
۱۰۰ هزار تومان در سال ۸۲ دستمزد گرفتم. همه دستمزدم را داخل پاکت گذاشتم و به مادرم تقدیم کردم. صبر مادرم، کمکها و مشورتهای او بود که باعث شد به جایگاهی برسم که همیشه دلم میخواست. مادر من همیشه منتظر بود ببیند
زحماتش چه زمانی به نتیجه میرسد و هیچوقت دست از حمایتش نکشید.
مشکلات ناشی از بازیگر شدن نفیسه روشن
روند زندگی برای خودم خیلی سخت شد و برای خانوادهام سختتر. چون قبل از بازیگر شدنم همیشه همراه خانوادهام بودم؛ چه در مهمانیها و مراسم خانوادگی و چه در تفریحاتی مثل پارک و خرید و اینطور جاها. اما از لحظهای که به عنوان یک بازیگر شناخته شده در بین مردم جا گرفتم حتی نتوانستم به رستوران بروم؛ به این دلیل که هرکس دلش میخواهد در رستوران راحت غذا بخورد، اما وقتی مردم میشناسندت،
دائم زیر ذرهبین مردم هستی و حتی غذا راحت از گلویت پایین نمیرود.
باید مرتب غذا بخوری و در کل نمیتوانی آنطور که دلت میخواهد راحت باشی. جالب است که در این فضا با توجه به توقع مردم حتما باید ماشین مدل بالا داشته باشی و آخرین مدل موبایل دستت باشد. در کل، مردم به ظواهر یک بازیگر دقت میکنند و آن راحتی که خودت میخواهی را از تو میگیرند. بارها شده وقتی با خانواده، برادر و داییهایم به خیابان رفتهام، مردم از من پرسیدهاند معرفی نمیکنید؟ مردم دوست دارند
بدانند کسانی که با من هستند چه نسبتی با من دارند. بیوگرافی نفیسه روشن
بیشتر بدانید گفتگو با نفیسه روشن
زندگی با یک خلبان چطور است؟
– زندگی با یک خلبان واقعا سخت است. مثالش همین برنامه و قرار امروز ما است یا مثال دیگرش برنامه ریزی برای سفر است. یک هفته می می شود که برنامه سفرمان را می ریزیم، چمدان هم می بندیم و در فاصله یک تماس تلفنی همه چیز بر هم می ریزد.
مخصوصا در فصل های پر سفر که هیچ خبری از مرخصی نیست.
فصل هایی مانند تابستان یا عید نوروز. گاهی اوقات من، هم مرد خانه ام و هم زن خانه. یکسری مسئولیت ها بر دوش خود من است. اوایل ازدواج پول آب و برق خانه را نمی دادم و منتظر می نشستم که خودش بیاید بدهد اما بعد از یک مدت متوجه شدم
که پرداخت نکردن قبض ها می تواند منجر به قطع شدن آب و برق شود. (خنده) خیلی سخت است.
سختی زندگی با یک خلبان چیست؟
– یکی از پررنگ ترین سختی هایش نبودنش در لحظه هایی است که من انتظار دارم کنار من باشد. مثلا همین عید امسال نبود. من وقت زیادی را گذاشتم و با وسواس زیاد هفت سین انتخاب کردم و چیدم اما لحظه سال تحویل کنار من نبود. چهارشنبه سوری نبود. خیلی از مراسم و زمان هایی که من دوست دارم کنارم باشد|، نیست. از سوی دیگر اگر از بهنام بپرسند زندگی با یک بازیگر چطور است، جواب می دهد خیلی سخت!
خیلی وقت ها او هست و من نیستم و ماجرای یکی بود، یکی نبود داستان زندگی من و بهنام است.
در زمان عصبانیت چه کار می کنید؟
– زمانی که خیلی عصبانی می شوم، سعی می کنم کتاب بخوانم یا فیلم ببینم. کارهایی که حواسم را پرت کند. البته بیشتر از اینها خواب برایم لذتبخش است. من همیشه وقت هایی که عصبانی می شوم، می خوابم و وقتی از خواب بلند می شوم،
همه چیز از اول شروع می شود. چشمم را دوباره باز می کنم و با خودم می گویم
که من می توانم لحظه و روزم را به شکلی دیگر آغاز کنم. بیوگرافی نفیسه روشن
آیا قصد بچه دار شدن دارید؟
– در تمام این دو سال به بچه دار شدن فکر نکردیم. در این دو سال تمام کارهایی که دوست داشتم انجام دهم را انجام دادم و او همیشه مشوقم بود. خیلی از همکارانم با او دوست هستند و رابطه خوبی با آنها دارد. خدا را شکر می کنم، چرا که حس می کنم مهمترین بخش زندگی آن بخشی است که با کسی همراه می شوی. اینکه ان همراه چه کسی باشد خیلی مهم است. او یار و همدم من است و فکر می کن حالا دو دوست
خوب هستیم اما هنوز ویژگی های یک پدر و مادر خوب را نداریم. فعلا به بچه دار شدن فکر نمی کنیم.
خبر سقوط هواپیما چقدر شما را نگران می کند؟
– از شنیدن هر خبر سقوط هواپیمایی که می شنوم، خیلی نگران می شوم. یادم هست
زمانی که خبر سقوط هواپیمای اخیر را شنیدم سر صحنه سریال «کپی برابر اصل» بودم.
زمانی که این اتفاق افتاد، در وایبر به من خبر رسید و من می دانستم
که همسرم همان موقع صبح پرواز داشت!
یکی از دوستان صمیمی ام به من زنگ زد و پرسید که می دانی هواپیما سقوط کرده؟
آن موقع هیچ کار دیگری به جز گریه کردن نمی توانستم انجام دهم. مرخصی گرفتم
و دیگر نمی توانستم کار کنم، موبایل بهنام هم خاموش بود و اطلاعات
پرواز هم جواب درستی نمی داد. حالم خیلی بعد بود.
وقتی بعد از نیم ساعت شماره اش را روی گوشی دیدم، فقط گفتم خدا را شکر. بعد با هم صحبت کردیم و گفت که ما در حال استارت زدن بودیم که آن هواپیما جلوی ما به زمین خورد و ما مجبور شدیم صبر کنیم و اتفاقات دیگر. خیلی ناراحت شدم که آن همه عزیز از بین رفت.
همکاران زیادی را از دست داد و کاپیتان آن هواپیما استاد بهنام بد و اما خب از سوی
دیگر خدا را شکر کردم که این اتفاق برای بهنام نیفتاد.
فکر کنم همه ما این میزان از خودخواهی را داریم که دوست نداشته باشیم اتفاق بدی برای عزیزمان بیفتد. من این را بعد از مرگ هنرمندعزیزمان مرتضی پاشایی دیدم. آن مراسم باشکوهی که برای او برگزار شد. ناراحتی می تواند فقط برای از دست دادن عزیزت نباشد.
وقتی کسی که محبوب دل تان است از دنیا برود، ناراحت می شوی.
فیلم های نفیسه روشن
شش قهرمان و نصفی
بهترین نقش زندگی
بچه مهندس
شاخه گلی برای عروس
مادر زن سلام
و…
ویکی پدیا , مجله ایده آل , مجله دیده بان