عکسهای دیدنی جوان ترین بابا بزرگ و مامان بزرگ ایرانی

به خصوص اینکه در ارتباط با دنیای همسران باشد.
اگر به یاد داشته باشید از دو شماره پیش مطالبی در رابطه با آشنایی «پدربزرگ، مادربزرگها» در مجله به چاپ
میرسانیم و از شما هم خواستیم که به ما کمک کنید، زمانی که «سیدعلیرضا حسینی زاهدی» با ما تماس گرفت
و گفت من پدربزرگم! بیایید از خانواده ما گزارش تهیه کنید، از پشت تلفن و تن صدایش به او گفتیم،
«سید» ما رو گرفتی.
صدات که به بابابزرگا نمیخوره! خندید و گفت: بیایید برایتان تعریف کنم، من سال گذشته در ۳۶ سالگی بابابزرگ شدم
و این شد گزارش ویژه این شماره مجله خانوادهسبز…
رفتیم، به منزل «سید»…
یک اتفاق جالب و باورنکردنی جوانترین بابا بزرگ مامان بزرگ ایرانـــی بچه خرمآباد سیدعلیرضا حســینیزاهدی در معرفی خود میگوید: من
در سال ۱۳۵۲ و در خیابان مطهــــری شــهر خرمآباد متولد شدم.
پدرم از کارکنان شرکت نفت بود.
تا سال ۶۹ در خرمآبـــاد زندگی میکردم.
سال ۶۹ ازدواج و متعاقب با ازدواج محــل زندگیام را عوض کردم و در سال ۷۸ به تهران آمـدم و
تا به امروز در تهران زندگی میکنم و همسرش در معرفی خودش میگوید: «مریــم نوری متولد ۱۳۵۳ در خرمآباد، دارای
مــدرک سیکل هستم و حدود ۳۶ سال دارم.» نحوه آشنایی حسینی در مورد نحوه آشنایی با همسرش میگوید: «در سال
69 زمانی که ۱۷ ساله بودم در خرمآباد تعمیرگاه موتورسیکلت داشتم دایی همسرم یکی از مشتریان من بود و بارها
برای تعمیر موتورسیکلت به من مراجعه کرده و از طریق او با همسرم آشنا شدم و این آشنایی به ازدواج
ختم شد.
آن زمان هنوز هفده سالم نشده بود.» خوشحالم زود ازدواج کردم وقتی از او میپرسیم، آیا به نظر خودتان زود
ازدواج نکردهاید، میگوید: «خیلی خوشحالم که زود ازدواج کردم.
همان طور که این روزها از رسانهها میشنویم در کشور ما سن ازدواج بالا رفته و این اصلا برای جامعه
ما خوب نیست.
چون همان طور که سن طرفین برای ازدواج بالا میرود، منطق افراد هم از هم فاصله میگیرد، در حقیقت توقعات
هم مانند سن هر یک از آنها بالا میرود.
این باعث میشود که پس از ازدواج هم اختلافاتی که بین زن و شوهرها پیش میآید، ریشهای و اساسی باشد.
اما کسانی که در سنین پایین ازدواج میکنند اختلافاتشان سطحی و زودگذر خواهد بود.
جر و بحثها در بین این افراد به درازا نمیکشد و اختلافات بین آنها خیلی زود برطرف میشود.
در حقیقت اختلافات بین زن و شوهرهایی که دیر ازدواج میکنند خیلی عمیقتر است.
البته یک زندگی موفق به شناختهای اولیه هم نیاز دارد.
یعنی خانوادههای طرفین حتما باید خوب همدیگر را بشناسند.» فرزندان حسینی دارای دو فرزند است.
«سال ۷۰ خداوند فرزند اولم یعنی افسانه را به ما داد.
وقتی افسانه به دنیا آمد فصل زمستان بود.
پسرم افشین سال ۷۴ به دنیا آمد.
هر دو فرزندم تحصیل کردهاند یعنی دخترم دیپلم دارد و پسرم هم سال دوم فنی حرفهای است که در رشته
عمران و در هنرستان در حال تحصیل میباشد.
البته قصد ورود به دانشگاه هم دارند.
دخترم در حال حاضر درگیر نوهمان یاسمین است که حدودا یک سال دارد.
دامادم دانشجوی عمران است.
افسانه در سال ۸۶ ازدواج کرد و همسرش متولد ۱۳۶۶ میباشد.
در واقع زمانی که ۳۵ ساله بودم دخترم را به خانه بخت فرستادم و زمانی که ۳۶ ساله بودم، نوهام
به دنیا آمد.
پدربزرگ بودن احساس خوبی است یاسمین مرا «بابا» یا «بابایی» صدا میکند.
از اینکه در این سن پدربزرگ شدهام خیلی احساس خوبی دارم.
مریم نوری، همسر حسینی و مادربزرگ یاسمین میگوید: «عدهای احساس میکنند اگر در سنین پایین مثلا ۳۵ یا ۳۶ سالگی
پدربزرگ یا مادربزرگ شوند واقعا پیر شدهاند در صورتی که اینگونه نیست.
ما واقعا از اینکه در این سن پدربزرگ و مادربزرگ شدهایم خوشحالیم چون روحیات فرزندان و نوهمان را خوب درک
میکنیم.
من هم در مورد ازدواج در سنین پایینتر با همسرم هم عقیده هستم.» حسینی در ادامه میگوید: «من وقتی با
پسرم صحبت میکنم و یا او مشکلی دارد و با من در میان میگذارد حرفهای او را کاملا میفهمم و
مشکلات او را کاملا درک میکنم و این باعث میشود که راحتتر بتوانیم مشکلات را حل کنیم.
به نظرم کسانی که خیلی دیر ازدواج میکنند و خیلی دیر بچهدار میشوند واقعا نمیتوانند چنین روابطی با فرزندانشان داشته
باشند.» خانواده پدری حسینی در مورد ازدواج در خانواده پدری خودش میگوید: «خانواده من به طور کلی همه زود ازدواج
کردند البته نه مانند من.
من تقریبا رکورددار همه اعضای خانوادهام در امر ازدواج بودم.
ما هشت برادر و خواهر بودیم من فرزند ششم خانواده هستم و پنج خواهر و دو برادر دارم.
ولی در بین آنها من در پایینترین سن ازدواج کردم.
زمانی که من ازدواج کردم، یک برادر و سه خواهرم ازدواج کرده بودند. 

منبع : خانواده سبز