قشنگ ترین دختری که تا الان دیدم
پیرمرد از دختر پرسید: – غمگینی؟ – نه.
– مطمئنی؟ – نه.
– چرا گریه می کنی؟ – دوستام منو دوست ندارن.
– چرا؟ – چون قشنگ نیستم – قبلا اینو به تو گفتن؟ – نه.
– ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.
– راست می گی؟ – از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید،
شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت…