همه چیز درباره ازدواج و تشکیل خانواده آقای بازیگر مشهور !!
حرف ما خیلی زود گل انداخت، اولش قرار بود صدای او در آلبوم پر سروصدایش زمینه مصاحبه باشد، اما خوب،
مصاحبه که جلو رفت، صدای ضبط را کم کردیم، شاید به این دلیل که کلی حرف بود، درباره همین صدا.
صدای غیر مخملی بهرام رادان.
صدایی که پول و دردسر را برایش به ارمغان آورد.
طبیعی هم بود، شلتاق در زمین دیگران، حتی اگر قاعده را بلد باشی، واکنش برانگیزاست.
آنقدر که بگویند و بنویسند: این سی دی را نخرید.
بازیگر، ستاره سینمای ایران، در روزهای کم فروغ سینما و درشرایطی که یکی، دو فیلم پرسروصدا را در نوبت اکران
دارد، در این گفتگوی سه ساعته جاده ای به همه پرسشها پاسخ داد و آخر سر، خسته و کوفته، ما
را ترک کرد.
آنچه می خوانید بخش زیادی از گفتگو بهرام رادان با مجله ایده آل است.
این مصاحبه سه بخش دارد، موسیقی، زندگی شخصی و سینما.
سه حوزه ای که برای ستاره ماندن باید در آن درخشید!
علی کریمی هم حق دارد که فیلم بازی کند
کار جدیدت، انتشار آلبوم موسیقی یک تجربه است.
تجربه کردن به خودی خود کار جالبی است یا نه؟ بعضی مواقع تجربه کردن اتفاقی است که تو میتوانی در
اتاق خانه ات آن را انجام بدهی، اما وقتی میخواهی از اتاق خارجش کنی، باید اعتماد بیشتری به آن داشته
باشی.
حالا اگر مخاطب این تجربه، کل جامعه باشد چی؟
وقتی کاری را در تیراژ بسیار وسیع در سطح یک مملکت
به این بزرگی پخش می کنیم باید اطمینان کافی به خودمان داشته باشیم.
ما چنین اطمینانی را به کارمان داریم و هنوزم روحرفهای خودمان هستیم.
البته هیچوقت به این فکر نکردیم که چه کسی خوشش بیاید و چه کسی خوشش نیاید.
گروهی بودیم در کنار هم که به کارمان ایمان و اطمینان داشتیم که مخاطب خودمان را پیدا خواهیم کرد.
البته جذب مخاطب در این آلبوم به دلایلی دشوارتر بود؛ یک دلیل ژانر خاص آلبوم بود و دلیل دیگر
خواننده این آلبوم اگر هر آدم معروفی بخواهد کاری را غیر از آن کاری که در آن شهره است، انجام
دهد، با یک سری از پیش فرضهایی که عمدتاً هم منفی خواهد بود، مواجه می شود.
من یک بار قبل از انتشار آلبومم با بنده خدایی بحث می کردم، ایشان از خواندن حامد بهداد ایراد
می گرفتند، من گفتم خوب اگر شما صدای ایشان را دوست ندارید، آهنگ را گوش نکنید.
گفت: نه، بهداد اصلا نباید بخواند.
من حال نمی کنم که بهداد آهنگ بخواند.
جواب دادم خب خیلی ها هستند که خوششان می آید او بخواند.
بحث مان بالا گرفت من گفتم شما استقلالی هستی یا پرسپولیسی؟ گفت: پرسپولیسی.
گفتم فکر میکنم محبوب ترین بازیکن پرسپولیس "علی کریمی" است.
گفت: بله.
گفتم اگر امروز این خبر را به شما بدهند که علی کریمی میخواهد فیلم بازی کند، شما چه واکنشی نشان
می دهید؟ گفت: مسلم است که نباید فیلم بازی کند.
گفتم چرا نباید فیلم بازی کند، هنوز که بازیگری نکرده که بدانیم موفق می شود یا نه؟
شاید تبحرش در
زمینه بازیگری بیشتر از مهارتش در زمینه فوتبال باشد.
شما که نمی توانید قبل از اینکه جرم اتفاق بیافتد، رای صادر کنید.
همه اینها پیش فرضهایی بود که از ابتدا می دانستیم با آنها مشکل پیدا خواهیم کرد.
بعضی آدم ها مبهوتم می کنند
یک نکته مهم در آلبوم تو نامتعارف بودن آن است.
چرا اصرار به این کار داشتی؟
سعی نکردیم آهنگ های آلبوم را شبیه آهنگ هایی که در کوچه و خیابان
شنیده می شود، بسازیم.
سعی کردیم در ذهنیت خودمان تا حدی ساختار شکنی کنیم و کاری را انجام دهیم که شبیه موسیقی های
شنیده شده ایرانی نباشد.
با این حال بعضی ها می گویند شما شبیه فلانی و فلانی کار کرده اید.
این مسئله برای من که اینقدر روی تفاوت این کار تاکید داشتم ناراحت کننده است.
مثلا مات و مبهوت می مانم که چرا موزیسین پر مدعایی می گوید: فلان آهنگ شما شبیه فلان آهنگ معروف
در دنیاست.
من می گویم آقای عزیز دوتا آهنگ را با هم بگذار.
بعد که جدی بحث می کنیم متوجه می شوی ایشان در کل آهنگ پرکاشن ابتدای آهنگ را شبیه می داند؛
خوب این که نشد! در هرصورت آلبوم « روی دیگر » یک کار دلی بود که گروه دوستش داشتند، خود
من واقعا به آلبوم علاقه دارم و از طرف دیگر هم مطمئناً به آن اعتماد رسیده بودیم که در این
تیراژ وسیع آلبوم را منتشر کردیم.
بیشتر مخالفت هایی که داشته ای از جانب هم صنفی های خودت است؟
نه، اتفاقاً بیشترین حمایت ها از
طرف هم صنفی های سینمایی ام بود حتی از طرف خیلی از سینمایی های معروف ایران تلفن و ایمیل داشته
ام و کلی از من حمایت کرده اند.
البته از سوی اهالی موسیقی هم تعداد خیلی محدود و کمی با من مخالفت کردند و خیلی ها هم سعی
کردند سکوت کنند اساساٌ من با انتقاد مشکلی ندارم.
شما یک زمانی نمی توانی ریشه آن چیزی را که دوست نداری بزنی و فقط می توانی بگویی من این
را دوست ندارم و می توانی بگویی من از آهنگ ۱ تا ۱۲ این آلبوم خوشم نمی آید، از مجموعه
آنها هم خوشم نمی آید و از این آدم هم خوشم نمی آید اما نمی توانی به طور کلی کسی
را محکوم کنی.
در قانون تجارت می گویند از سود بدست آمده ات بخور از مایه و سرمایه ات نه، فکر می
کنی از اعتبار و مایه ات در آلبوم موسیقی ات استفاده کرده ای آیا این آلبوم موسیقی ات به تو
چیزی اضافه می کند، یعنی بهرام رادان را تبدیل می کند به یک بهرام رادان هنرمندتر؟
مطمئناٌ با این نیت
پیش رفتم که چیزی به من اضافه شود.
یکی از دوستان من که فرد ریشه داری در عالم موسیقی است، می گفت بهرام اصلاً به فیدبک های یکی،
دو ماه اول توجه نکن؛ نه به تعریف و تمجیدها و نه به تکذیب ها.
اجازه بده شش ماه بگذرد بعد به انتقادهای مردم گوش کن.
من می توانم احساسی شوم و تصمیم آنی بگیرم یا می توانم با آرامش به کار خود ادامه دهم.
من از سقف وارد شدم، آمده ام که بمانم
اگر کسی مثل احسان خواجه امیری هم آلبوم منتشر کند،
آنقدر سروصدا به پا می شود و برای او هم آنقدر مو از ماست بیرون کشیده می شود؟
مسلماً نه،
چون احسان خواجه امیری در انی سیستم بوده است.
او بزرگ شده این مجموعه است شاید به خاطر پدرش.
از خارج از این ماجرا داخل نشده است.
اما بنده هم در سینما و هم در موسیقی خارج از محدوده آنها وارد شده ام.
به قول معروف وقتی طرف وارد یک جمعی می شود دو حالت دارد یا اینکه بی سروصدا وارد محدوده شود
و برود یک گوشه بایستد مثل خیلی از هنرپیشه های دیگری که کمتر از من هم معروف نیستند و آلبوم
موسیقی منتشر کرده اند که اصلا هیچ کس دیده نشده.
زمانی هم هست که مثل ما از در نه بلکه از سقف وارد شدیم.
خب، کاملاً طبیعی است که یک سری موضع می گیرند و در ابتدا شروع می کنند به زدن تو یا
آنقدر ضربه می خوری و جانت در می آید و از در می وری بیرون و می روی یا اینکه
همه ضربه ها قوی ترت می کنند و بلند می شوی و دوباره می ایستی، می گویی من آمده ام،
درست است از سقف آمده ام ولی آمده ام که بمانم آن وقت است که آنها می گویند برویم سراغ
سوژه بعدی.
اگر آلبومت با اقبال مواجه نمی شد، موسیقی را کنار می گذاشتی؟
من فکر می کنم هیچوقت موسیقی را
کنار نمی گذارم چون جزو آن دسته از آدم هایی نیستم که بی گدار به آب زده باشم و بخواهم
شب بخوابم و صبح بیدار شوم و یک اثری منتشر کنم که پس فردا بخواهم منصرف شوم.
من سعی می کنم داشته ها و علایقم را با چیزهایی که طرفداران واقعی من از من می خواهند، منطبق
کنم.
مطمئناٌ منطبق کردن این دو یعنی رسیدن به یک راه مشترک بین داشته ها و علایق من و انتظارات و
علایق مخاطبم.
یک سوال دیگر این است که بهرام رادان بازیگر ( و طرفدارانش ) چقدر به بهرام رادان خواننده (
و هوادارانش ) مربوط است؟ اگر تو اینجا کارت خوب نباشد مخاطب سینمایی را از دست نمی دهی؟
فلان خانم
خواننده ایالات متحده این همه فیلم بازی کرد، کلی هم کنسرت و آلبوم های مختلف برگذار و منتشر کرد.
کسی نمی آید چون فیلم بدی بازی کرده است نمی روم کنسرت او را ببینم.
آن طرفدار سینمایی که فکر کند بهرام رادان چون رفته یک آلبوم منتشر کرده و من از آلبومش خوشم نیامده
و به آن دلیل نمی رود فیلمش را ببیند وجود نداشته باش، بهتر است.
ولی ممکن است کسی با نهایت احترام با یکی از مدیاها ارتباط برقرار نکند، آن محترم است.
چرا در سنتوری نخواندم؟
یکی از نکاتی که به خوانندگی تو وارد شده این است که یکی از دوستان
گفته است اگر صدای تو مناسب خوانندگی بود آقای مهرجویی در فیلم سنتوری از محسن چاووشی برای خواندن اتسفاده نمی
کرد.
عرض کنم که قرار داد آقای چاووشی قبل از حضور من در این فیلم بود و با هر بازگیر
دیگری باز هم خود محسن ترانه هایش را می خواند.
حتی اگر برادر آقای مختاباد ( منتقد موسیقی ) که خواننده معروفی هستند و من هم دوست شان دارم، نقش
مرا بازی می کرد باز هم آقای مهرجویی تصمیمش به استفاده از محسن چاووشی بود.
برچسب نزنید
بعضی از صحبت ها و نقدها درباره شخص بهرام رادان است، فارغ از اینکه تو در چه
اثری کار کرده ای، یعنی بهرام رادان بودن هم خیلی مواقع ضربه هم می زند.
خیلی ها بدون اینکه آلبومت را گوش بدهند نسبت به تو گارد دارند؛ همان گاردی که ممکن است نسبت به
فیلم تو هم داشته باشند.
به نظر من موضع خیلی ها نسبت به من موضع شخصی است.
ما مرتب می گوییم لطفاً نقد کارشناسانه کنید.
بابا یک برچسب روی اسم خواننده این اثر بگذارید و بعد با فراغ بال گوش دهید و نظرتان را بدهید.
کیوان هنرمند می گوید نت به نت، میزان به میزان نظرتان را بدهید.
تا ما اشکال خودمان را بفهمیم نه اینکه با تنگ نظری با اثر ما مقابله کنید.
در این چند سال هیچوقت سروصدایی برای انتشار آلبومت نداشتی.
ترس و نگرانی ات باعث شد یا برای سورپرایز کردن طرفدارانت بود؟
هردو با هم.
ترس از پیش داوری باعث میشد که دلسرد شوم و انرژی منفی بگیرم بنابراین سکوت را پیشه کردم، از طرف
دیگر هم فکر می کردم خب زمانی که ما خودمان دلمان می خواست این خبر را منتشر کنیم، دلمان می
خواهد چیزهای مختلف را در کنارمان داشته باشیم، قبل از اینکه مردم بخواهند بگویند چرا خواننده شده است به وسیله
تیزر و تصویر یا چند کلیپ می توانستیم فضا را درست کنیم که مخاطب لازم نداند از یک سری از
افرادی که خودشان می برند و می دوزند خط بگیرد.
باب دیلن هم صدای مخملی نداشت
آلبوم « روی دیگر » سبک خاصی دارد و مخاطب آن کدام گروه
از جامعه هستند؟
یک سبک جدید در دنیای موسیقی به وجود آمده است به اسم ادالت کانتمپوراری که محدوده وسیعی
از ژانرهای موسیقی را در بر می گیرد.
در آلبوم بعدی من حتما این سبک مشخص تر خواهد بود.
قرار بر این بود که آلبوم نروی دیگر» سیف بیشتری از کارها را در بر بگیرد و تا حدود زیادی
به نظرم انتقاد افراد از سبک آلبوم پر بیراه هم نیست.
خیلی ها هم به صدای شما انتقاد کردند اینکه شما مثل یک خواننده، تحریر نمی خوانید.
اگر تصور شما این است که خوانندگی داشتن یک صدای مخملی است و باید یک چیزهایی مثل تحریر را
در آواز خواندن داشته باشی.
خوب شما به نوع خاصی از موسیقی علاقه مند هستید که پاپ و سنتی ماهم در آن می گنجد اما
در دنیای موسیقی اسطوره ای به نام «باب دیلن» هم وجود دارد، آیا دیلن صدای مخملی دارد؟ آیا مثل بروس
اسپرینگتین می خواند؟ برای من مهم جای صدا یعنی آن نقطه ای که صدای من می تواند بهترین بازده را
داشته باشد بود.
محدوده ای که پیغام من به مخاطب بهتر منتقل می شود خارج از تحریم و مخملی بودن.
من کاری را انجام نداده ام که بازار موسیقی همیشه به آن عادت کرده پس می شود خرق عادت.
من ۱۳ سال است که در حرفه هنر این مملکت با منتقدارن و مطبوعات این جامعه سرو کله زدم.
بچه ۱۴ ساله که نیستم که با ۲ غوره سردی کنم و با ۲ مویز گرمی.
کاملاً می دانم همه این صحبت ها کف روی آب است، گذراست و فراموش می شود چیزی که می
ماند کار هنری است.
در مورد این آلبوم هم ان شاءالله سال های بعد می شود دقیق نظر داد.
شاید سخت باشد باور کنید اما رضا یزدانی می گوید به آلبوم اولم نمی توانم گوش دهم.
برای من هم غیر از این نیست.
من هم اگر فکر کنم این آلبوم شاهکار بوده است، خودم را خراب کرده ام.
چون می خواهم در آینده بهتر شوم.
قله هایی که فتح نکرده ام
به عنوان یک ستاره در چه جایگاهی خودت را می بینی؟
من همیشه
فکر می کنم در آغاز راهم و همیشه این احساس در درونم وجود دارد.
چون نه به فیلم هایی که تا امروز بازی کرده ام فکر می کنم و نه به جوایزی که گرفته
ام.
همیشه به آن چیزهایی که به آن دست پیدا نکرده ام و آن قله هایی که به آنها نرسیده ام
فکر می کنم.
در واقع نیم نگاهی به جلو وخیره به افق می روم به سمت اهدافی که نتوانستم به آنها دست پیدا
کنم.
این قله ای که می گویی با توجه به شرایطی که در آن زندگی می کنیم کجاست؟
شرایطی که
ما در آن زندگی می کنیم هر ثانیه در حال تغییر کردن است.
به همین دلیل هیچ کس به قطعیت نمی تواند به این سوال پاسخ دهد فقط این را می گویم که
قله های موفقیت همه آن ایده آل هایی هستند که در ذهن شما از بچگی وجود داشته یا در شرایط
زمانی و مکانی متفاوت به وجود آمده و شما از آنها به عنوان اهداف خودتان یاد می کنید.
حالا این اهداف برای هنرمند یک چیز است، برای مهندس یک چیز است و برای یک پزشک چیزی دیگری، بنابراین
این اهداف به آدم ها بستگی دارد.
برای من هم یکسری هدف ها وجود داشته که از بچگی دنبال آن بوده ام.
به یکسری از آنها رسیده ام و به یکسری نه و در تلاشم که به آنها هم دست پیدا کنم.
می خواهم ازدواج موفقی داشته باشم
خانواده جزو اولویت های تو نیست؟
فکر می کنم تشکیل خانواده می تواند
یک زمینه فراهم کند برای رسیدن به هدف البته این زمینه می تواند در زندگی مجردی تو هم فراهم بوده
باشد، یعنی از ابتدا این بستر را فراهم کرده باشی و با تشکیل زندگی خانوادگی نابودش کنی یا برعکس.
شرایطی را که نتوانسته ای در زندگی مجردی فراهم کنی می توانی در زندگی خانوادگی ات فراهم کنی؟
البته این
مشکلات عمومی خیلی گریبانگیر شما که نیست.
چرا شما فکر می کنید مشکلات برای ما نیست؟ بستگی دارد هر آدمی کلاهش را کجا گذاشته باشد.
من کلاهم را بالاتر گذاشته ام و نمی توانم بروم با یک حداقلی تشکیل خانواده دهم.
همیشه تصور من از زندگی متاهلی با یک حداکثر بوده است.
یعنی اگر به یک حداکثر برسی تشکیل خانواده می دهی؟
تشکیل خانواده یک نیاز است.
یک نیاز عاطفی که در درون یک فرد به وجود می آید برای اینکه از فردای روزی که تشکیل خانواده
می دهی، تمام امیالت را تقسیم می کنی.
اگر مرد این ماجرا نباشی به خطر می افتی.
حالا من یک مثال برای شما می زنم این مسئله فقط مختص به سینمای ما نیست در سینمای دنیا اینطور
است وقتی یک هنرپیشه معروف می شود ممکن است در ۲۰ سالگی اش ازدواج کند اما بعداً تا ۶۰ سالگی
اش۵-۴ بار ازدواج می کند.
ترجیح من این نیست که کارنامه ای پر از ازدواج های ناموفق داشته باشم.
ترجیح می دهم این بستر را طوری بچینم که بر اساس عقل من باشد نه احساسم.
طوری برنامه ریزی کنم که ضریب خطایم به حداقل برسد.
۱۰سال دیگر یک مرد ۴۳ ساله ام!
۱۰ سال دیگر خودت را کجا می بینی؟
در ۱۰ سال دیگر
یک مرد ۴۳ ساله هستم و امیدوارم همان طور که سعی کرده ام به جاهای جدید دست پیدا کنم و
موقعیت های جدید را کشف کنم هنوز این شور اشتیاق در من وجود داشته باشد.
سعی می کنم از تجربیاتم استفاده کنم و امکان اشتباه را به حداقل برسانم.
اما نمی توانم بگویم که در سال ۱۴۰۰ دو تا بچه دارم، مرد موفقی هستم و …
این مشکل مخصوص هنرمندان نیست
چرا ازدواج های این صنف پایدار نیست؟
شما اینطور فکر می کنید.
به دلیل اینکه شما علاقه مند هستید به درون زندگی خصوصی هنرمندان و علاقه مند نیستید درباره زندگی دیگران بدانید.
اگر به زندگی سایر مشاغل هم دقیق می شوید در خیلی از مواقع آنها خیلی مشکلات حادتری در زندگی مشترک
شان دارند مسئله طلاق یا ناموفق بودن یک زندگی مربوط به یک شغل خاص نیست.
این بدعت غلطی است در ذهن مردم که فکر می کنند چون زندگی هنرمندان برایشان مهم بوده است و می
دانند فلان هنرمند ۲ بار ازدواج کرده و فلان هنرمند ۳بار طلاق گرفته این حکم کلی را صادر می کنند
که حتما زندگی هنرمندان زندگی خوبی نیست.
در حالی که اگر دیش ماهواره را به سمت بقیه مشاغل هم بچرخانند متوجه می شوند هیچ فرقی بین زندگی
هنرمندان و مردم عادی وجود ندارد.
من دنبال یک زندگی خانوادگی سالم هستم
درست است که نمونه های موفق هم در بین زندگی هنرمندان وجود
دارد.
ولی به نظر می آید یک ازدواج گریزی در بین اهالی هنر وجود دارد.
من از طرف خودم این صحبت را می کنم.
اسم ازدواج گریزی به نظر من اشتباه است.
تشکیل خانواده دادن یکی از مهم ترین کارهاست.
مثل این سات که شما می خواهید بروید یک ساختمان بسازید.
این ساختمان احتیاج به دانش و تجربه دارد.
نیاز به پول و مهارت، زمین مناسب و فصل خاص دارد.
این ساختمان اینجا اسم خانواده می گیرد.
آجرهای آن از موجودات زنده تشکیل شده اند بنابراین خیلی مسئولیت پذیری بالاتری لازم دارد.
من در مورد خودم می گویم.
روزی که چنین مسئولیتی را بپذیرم.
باید به جایگاهی رسیده باشم که بتوانم یک زندگی سالم تشکیل دهم.
پس این مثل که می گویند ازدواج پیش می آید و قابل پیش بینی نیست را قبول نداری.
نه به هیچ وجه.
به نظرم خیلی مثل ساده انگارانه ای است.
من فکر می کنم کسانی که با این مثل ازدواج می کنند کار درستی انجام نمی دهند.
بهترین مرد خانواده ای که دیده ای کیست؟
خودم ( با خنده ) نمی توانم مثال بزنم چون اگر
کسی را بگویم ممکن است بقیه دلگیر شوند.
اما مرد خانواده به نظر من مردی است که در زمان ازدواجش به حد کافی از زندگی مجردی خودش لذت
برده باشد و سعی کند که زندگی خانواده را به سالم ترین و بهترین نحود جلو ببرد.
برایت پیش نیامده که وسوسه ازدواج شوی؟
هرگز برایم پیش نیامده که گوشه ای از ذهنم را به ازدواج
اختصاص دهم.
منظورم این است که قطعا به عنوان یک مرد ۳۳ ساله به ازدواج فکر می کنم اما هنوز موضوع آنقدر
جدی نشده که بروم زیر ساخت های زندگی ام را آماده کنم که بتوانم ازدواج کنم.
اما در نهایت همیشه طرفدار یک زندگی سالم خانوادگی بودم و هستم.
فکر می کنم با این علاقه ای که به تفاوت داری باید ازدواجت هم متفاوت و پرسرو صدا باشد.
امیدوارم.
هنر یعنی خودت را محدود نکن
آیا ممکن است یک روزی بازیگر با خوانندگی ات را کنار بگذاری؟
ترجیح
می دهم از این مانیفست ها ارائه ندهم، چون اینها احساسات زود گذر است.
بنده شاید دوست داشته باشم در هزار جا بپرم، پس فردا بخواهم کتاب شعر منتشر کنم، یا شاید بخواهم کارگردانی
کنم.
بنابراین هیچ وقت نمی گویم که دیگر این کار را انجام نمی دهم.
چون اساساً وقتی یک رای برای خودت صادر می کنی حواست نیست که شاید ۵ سال دیگر تمایل داشته
باشی آن کار را انجام ندهی.
یک زمانی است که تو توانایی انجام کارت را نداری مثل ورزشکاری که از نظر علمی، بدنی و بیولوژی در
۴۰ سالگی دیگر نمی تواند خیلی دنبال توپ بدود پس می گوید دیگر بازی نمی کنم.
این امکان وجود ندارد که طرف ۶۰ سالش شود و بخواهد دوباره بدود.
اما در هنر چنین چیزی وجود ندارد.
در هنر همیشه می توانی خلق کنی.
شما همیشه می توانی از قوه ادارک، فهم و شعور خودت استفاده کنی چرا با این حرف های بیهوده خود
را محدود می کنی.
ملاقات با اسکورسیزی در خیابان!
معمولاً می گویند آن کاری که بلد هستی را ادامه بده و هرچه می
توانی در آن پیشرفت کن چون به هر حال بخشی از موفقیت آدم به تمرکز بر می گردد.
تو خواننده تمام وقت که نیستی…
من هنرمند تمام وقت هستم.
یعنی از صبح که بیدار می شوم به این فکر می کنم که چطور آن چیزی که خودم اسمش را
می گذارم هنر را ابراز کنم.
یک روز با یک آلبوم موسیقی، یک روز با فیلم بازی کردن در یک نقش خاص و شاید یک روز
با کارهایی مثل عکاسی و …
بنابراین ترجیح می دهم یک هنرمند تمام وقت باشم نه یک انسان تک بعدی.
این سطح هنری را خودت تعیین می کنی یا دیگران؟
اصلاً چرا باید برای هنر سطح قائل شوی؟
بالاخره
یک متر معیاری بین هنرمندان وجود دارد.
بین تو و آقای فلانی حتماً یک تفاوتی وجود دارد.
معیاری که من قائل می شوم با متری که تو در نظر داری بادیگری فرق می کند.
بنابراین نیم توانی یک حکم کلی برایش صادر کرد.
منظورم این است که یک معدلی وجود دارد.
معدل می گوید بهرام رادان بازیگر خوبی است یا نیست.
در مورد همه هنرمندان هم وجود دارد.
بله، این قضاوت ها قابل تغییر هم است.
یک دیالوگی در آواز قو بود که می گفت افکار عمومی حافظه ضعیفی دارد بی جهت خودت را فدا نکن
هر چند افکار عمومی این روزها به خاطر وجود اینترنت حافظه قوی ای پیدا کرده اما به هر حال قابل
تغییر است.
منظورم این است که مثلاً کسی که همه فکر می کنند.
خیلی بازیگر بدی است، فردا یک فیلم بازی می کند که عالی می شود کسی که خیلی بازیگر خوبی است
پس فردا در یکی از کارهایش موفق نمی شود.
همه می گویند همان ۴ فیلم را هم شانسی بازی کرده بود.
بنابراین این قضاوت دائم دستخوش تغییر است.
تو می توانی بگویی الان در این لحظه، با توجه به دیده ها و شنیده ها این حکم صادر می
شود اما این حکم قابل تغییر است.
منتهای آرزویم کمال انسانیت است
چیزی که به عنوان پیام روی کاور آلبومت از قول تو نوشته شده و
اینکه برای منتقدانت آرزوهای مثبت کرده ای خیلی خود خواهانه به نظر می رسد.
من حتی نمی توانم برای خودم هم دعا کنم؟ تنها آرزوی من سربلندی و کمال انسانیت است، یعنی درباره
هیچ چیز جز انسانیت فکر نمی کنم.
من نمی دانم چرا اینطور به نظر می آید در همان کاور نوشتم هر دو گروه، هم طرفداران و
هم منتقدان حتی آن کس که سال ها آرزویش نیست و نابود شدن من است هم در کسب موفقیت هایم
سهیم بودند.
این دعا هم منتهای فروتنی و تواضع است اگر می نوشتم آرزویم فروش این آلبوم است یا منتهای آرزویم موفقیت
خودم است چی؟
آیا کلی تر از دعایی که کردم می توان دعایی کرد؟
به باز خوردهای منفی هم فکر
کردی؟
من نوشتم هر دو گروه، حتی کسانی که من را هم تکذیب کردید حتی تویی که سال ها با
جفت پا پریدی برای اینکه بگویی به درد بخور نیستم.
حتی تو هم در موفقیت های من سهیمی.
تو آدم متکبری هستی؟
نه، نیستم اما به آن چیزی که دارم عالم هستم.
داستان سفر و سنگ
آیا این فرصت به عنوان یک هنرمند برای تو هم وجود دارد؟
وقتی برای خودت
هدف گذاری می کنی برای اینکه از نقطه به نقطه B برسی، این یکسری ملزومات دارد در راه
باید اتفاقاتی پیش بیاید که تو بتوانی از نقطه به نقطه B سلامت برسی، آن هم در یک
شرایط زمانی.
چون همیشه به نقطه B رسیدن خیلی خیلی مهم نیست به این دلیل که شاید تو در یک موقعیت
زمانی و مکانی بلدی به نقطه B برسی، اما اینکه تو چطور مسیرت را بچینی و بروی و حداکثر
سعی و تلاشت را بکنی برای اینکه این مسیر را به سلامت طی کنی، مثل یک آدمی است که آذوقه
سفرش را برداشته و کمربندش را بسته است، اتومبیلش را معاینه کرده تا برود به یک نقطه دیگر برسد و
در این مسیر حداکثر سعی اش را هم می کند که درست برود.
اما یک بدشانسی وجود دارد که از بالای کوه یک سنگی همزمان با لحظه ای که تو از آن
پیچ عبور کنی یکدفعه پرت می شود و صاف روی سقف ماشین تو می افتد و تو نمی توانی به
نقطه B برسی.
اما تو هیچ تقصیری نداری.
آن چیزی بود خارج از قدرت تو.
پس بنابراین باید به آن چیزهایی بپردازیم که در قدرت ماست.
از طرف دیگر تو اگر بخواهی این مسیر را درست طی کنی نمی توانی سرپیچ ها نگاه کنی ببینی سنگی
می افتد یا نه.
تو باید مسیرت را دنبال کنی.
اگر من اسکورسیزی را در خیابان ببینم…
!
چقدر از ضریب موفقیت در زندگی یک بازیگر دستخوش تصادف است و چقدر از آن ارادی است؟
تصادف اگر
به معنی شانس است به نظر من شانس جزئی از ذات هرکاری است.
شانس را نباید یک پدیده ای دانست که نباید از آن استفاده کرد.
من اگر فردا در خیابان اسکور سیزی را شانسی ببینم و شانسی از من خوشش بیاید و شانسی یک
نقش را به من بدهد که در آن بازی کنم و من بروم در آن بازی کنم و من بروم
در آن بازی کنم نباید گفت شانسی بود پس بی ارزش است.
مهم این است که تو چظور از شانست استفاده کنی، شانس در خانه هر کسی را می زند مهم
این است که چه کسی در را به موقع باز کند.
در جامعه ای مثل ایران حرکات فردی خیلی موثر است چون سازماندهی مناسبی وجود ندارد.
مثل کاری که اصغر فرهادی کرد.
او در یک مسیری قدم های درست و موثر برداشت و در نهایت در طولانی مدت به آن چیزی که
می خواسته، رسید.
حتی اگر از کوه بالا برم…
آن چیزی که نداری و دوست داشتی داشته باشی چه چیزی است؟
مثل همه آدم ها دوست داشتم هزاران استعداد
دیگر داشتم که به هزار قله دیگری می پریدم.
اما اگر از کوه بالا می رفتم باز هم یکسری پیراهن های خودشان را می دریدند که مگر تو عضو
فدراسیون کوهنوردی هستی که از کوه بالا می روی؟
و من دوباره از کوه بالا می رفتم و آنها
باز پیراهن شان را می دریدند.
آیا فرصت جهانی شدن برای تو فراهم است؟
باید شرایطش ایجاد شود و آن شرایط هم مستلزم این است
که جدا از کار کردن، ( کار کردن به شانس و موقعیت زمانی هم بستگی دارد که در آن دخیلی
است).
محیط اطرافت است و اتفاقاتی که در درون جامعه ات می افتد.
چگونه بنابراین همه اینها به خیلی چیزها بستگی دارد.
من برای بهتر شدن تنها می توانم بگویم تمام سعی و تلاشم را خواهم کرد.
یعنی امکانش وجود دارد از لیگ سینمای ایران بازیگری ترانسفر شود به لیگ سینمای تجاری یا اروپا؟
جدا از
آقای فرهادی که به نوع جدیدی از سینما پرداخته خیلی از فیلم هایی که به سینمای خارج از کشور معرفی
می شدند اساساً ستاره محور و بازیگر محور نبودند اما به نظرم بعید نیست با توجه به تمرکزی که دنیا
به ایران کرده است می توان به سینمای ایران که به نوعی آینه تمام نمای جامعه است نگاه ویژه ای
شود.
هیچ وقت به کسی حسادت نکردم
این سوال پیش می آید که در این ۱۳-۱۲ سال موجی درست کرده
ای؟
نه، هیچ وقت دنبال جریان سازی نبوده ام.
جریان ها از موج تبلیغات به وجود می آیند.
گاهی هم این جریان ها را آرتیست نمی سازد مطبوعات است که جریان سازی می کند.
خیلی وقت ها خود هنرمند موافق آن جریان سازی نیست.
اما گاهی درگیر فضاهای دو قطبی و رقابت حتما شده ای؟
از طرف من اینطور نبوده است شاید از
طرف مطبوعات و مردم این اتفاق افتاده باشد.
دلخوشی های تو فروش فیلمت است یا نه جمعی از آرا و محبوبیت مردم.
همه اینها در کنار هم.
هردو را باهم می خواهم!
هنری که مدیری و شهاب حسینی دارند
چرا تا به حال سریال تلویزیونی بازی
نکرده ای؟
من فکر می کنم شاید اسیر شرایطی نشده ام که مجبور شوم بروم سریال بازی کنم.
آیا این درست است که حضور در سریال از آدم خرج می کند؟
به هر حال تو یک درجه
ای در کارت داری که یک پله پایین تر قرارت می دهد.
خواه ناخواه بیشتر خرج می شوی هر هفته در تلویزیون دیده می شوی.
ضمن اینکه در صد آدم هایی که در یک سریال بتوانند از تبعات بعد آن جان سالم به در ببرند
کم است.
این هنر را فقط مهران مدیری، شهاب حسینی و حامد بهداد می توانند داشته باشند.
خب، اینها به اندازه انگشتان دو دست هم نیستند.
البته نباید اینطور تصور شود که هر کسی سریال بازی می کند کار بدی انجام داده یا برعکس.
سوپر استار هرگز شکست نمی خورد
در این چند سال اخیر به نوعی تعریف ستاره سینما عوض شده است.
نگاه سینما از رضا کیانیان و بهرام رادان برگشته به سمت رضا عطاران، یعنی اقبال عمومی و فروش سینما به
طرف اوست.
تعریف کلاسیکی از ستاره سینما داری؟
اولاً رضا عطاران هم ستاره است دوماً ستاره بودن در شخصیت یک آرتیست است.
یک ستاره باید همه چیزش ستاره باشد.
فقط فروش فیلمش نیست، خیلی اوقات در سینمای جهان می بینی که فیلم های آقای براد پیت فروش کمی می
کنند اما او همچنان ستاره سینماست چون همیشه در مرکز توجه قرار دارد.
ما خیلی از بازیگرها را داشته ایم که میلیارد میلیارد فروش فیلم شان بوده اما تو نمی توانی اسم
ستاره را روی آنها بگذاری، داستان این است که ستاره یک فردی است که همه چیز او برای مردم جالب
است، هرکاری که می کند برای مخاطب زیادی که دارد جالب می تواند باشد.
این ستاره یک لبه دو تیغ هم دارد یکسری مخالف قسم خورده هم دارد در همه جای ندیا اینطور
است.
حالا اگر این آقا یا خانم ستاره بتواند کاری کند که توازنی در فروشش ایجاد کند یعنی هیچ وقت
به کف کف نیفتد که دیگران فکر کنند نابود شده است کارش را درست انجام داده.
اتفاقاً ثابت شده آن فروش های عجیب و غریب و صدرنشین جدول قدرت ویرانگری هم دارد.
به این دلیل که تو تا ابد که نمی توانی فیلم پرفورش بازی کنی پس فردا ممکن است یک فیلمی
بازی کنی که فیلم خوبی باشد ولی فروش کمتری داشته باشد.
و تو شکست بخوری، به نظر من مدار حرکت کردن فردی که به او می گویند سوپراستار مدار متعادل
تری است.
آنها یکسری جرقه زودگذر هستند که می آیند و همه مجلات و روزنامه ها را تسخیر می کنند…
باشگاه خبرنگاران