هومن برق نورد بازیگر نقش فیروز در سریال دودکش و همسرش / تصاویر
این همکاری را ادامه داده است.
به بهانه بازی خوب او در دزد و پلیس با او همصحبت شدیم که در ادامه حاصل این گفتوگو را
میخوانید.
از شنیدهها چنین برمیآید این روزها حسابی سرتان شلوغ است و مشغول بازی در چند کار هستید؟ بله.
مشغول بازی در سریال آقای فتحی به نام «زمانه» هستم و در تئاتر هم نمایش «آوازهخوان طاس» را روی صحنه
دارم.
سریال زمانه هم کمدی است؟ نه داستانی جدی دارد من هم نقش یک وکیل را در آن بازی میکنم.
اما تاکنون در تلویزیون بیشتر شما را در نقشهای طنز دیدهایم.
کارهای جدی هم لابهلای کارهایم داشتهام.
اما چون رغبت تماشاگر برای دیدن کار طنز بیشتر است، مرا با نقشهایم در کارهای طنز به یاد میآورد.
اتفاقا تعداد کارهای جدی که بازی کردهام بیشتر از کارهای طنز است، از کارهای طنز به جز اشکها و لبخندها،
ساختمان پزشکان و دزد و پلیس نمونهای یادم نمیآید.
نسبت کارهای طنز و جدی شما به شکلی است که این تصور را به وجود میآورد که شما بازیگر کمدی
هستید.
این تصور را به وجود میآورد ولی این تصور با آمار کارهای طنز و جدیام همخوانی ندارد.
نقشهای جدی که در تلویزیون بازی کردهام از نقشهای کمدیام بیشتر است.
شما یک کمدین نیستید، یعنی از آن دست بازیگرانی نیستید که فقط بازی در نقشهای طنز را بلد هستند و
در این گونه محدود میشوند.
بنابراین نگران نیستید که به عنوان کمدین تعریف شوید و جا بیفتید؟ این تعریفی که میگویید دست خود بازیگر است،
تحمیلی نیست.
به انتخابهای بازیگر مربوط است.
بعد از اشکها و لبخندها پیشنهاد نقشهای مشابه زیاد داشتم.
همینطور بعد از ساختمان پزشکان.
اما من گفتم مگر چند تا نقش قرار است به این شکل بازی کنم؟ کسی که در این گونه جا
میافتد انتخاب خودش است.
مگر این که خود بازیگر اذعان داشته باشد که فقط بازی در نقشهای کمدی را بلد است.
این تعریف هم در مورد شما صدق نمیکند، چون شما بازیگر تئاتر هستید و فکر میکنم تمرکز اصلیتان هم روی
تئاتر است.
نه صدق نمیکند.
البته الان سالی یک تئاتر بیشتر کار نمیکنم، اما سعی میکنم حداقل همان یک تئاتر را کار کنم که از
این فضا فاصله نگیرم.
این را هم بگویم که شرایط فعالیت در تئاتر روز به روز بدتر میشود و همین اوضاع باعث شده تا
در تلویزیون و سینما بیشتر کار کنم.
این در حالی است که خاستگاه اصلی شما تئاتر است؟ نمیگذارند خاستگاهم را تئاتر بدانم.
چون وضع تئاتر بد است.
دستمزد کم است، زحمت ما و توقع دیگران هم زیاد است.
هر بار که تئاتر کار کردیم، از نظر مادی سودی که برایمان نداشته، ضرر هم داشته.
همین کاری که داریم اجرا میکنیم، کارگردان به جای سود ضرر هم میکند.
در تلویزیون شرایط کار آسانتر است؟ کار در تلویزیون هم سختیهای خاص خودش را دارد.
اما حداقل میزان درآمد تا حدودی منطقی است که بخشی از نگرانیهای آدم را برطرف میکند و باعث میشود از
بیشتر خواستههایمان چشمپوشی کنیم.
همیشه آرزویم این بود که یک بازیگر تئاتر باقی بمانم اما ظاهرا تئاتر در کشور ما جایگاهی ندارد.
بنابراین با این که بازیگر تئاتر هستم و از تئاتر شروع کردهام، باید کار را برای دل خودم انجام دهم
و توقع نداشته باشم از این راه امورات زندگیام را بگذرانم چون هیچکس برای تئاتر ارزشی قائل نیست.
کار کردن برای دل هم حد و مرزی دارد چون زندگی خرج دارد و باید جوری کار کرد که بتوان
امورات زندگی را تامین کرد.
از تئاتر که بگذریم به تلویزیون میرسیم بازیگران اصلی مقابل شما در سریال دزد و پلیس همان بازیگران ساختمان پزشکان
هستند.
چطور شد که این همکاری دوباره شکل گرفت؟ متن این سریال را برادران قاسمخانی نوشتهاند، ما با هم قبلا در
ساختمان پزشکان کار کرده بودیم.
آن همکاری برایم خوشایند و راحت بود، همینطور تهیهکننده این کار همان تهیهکننده ساختمان پزشکان است.
بنابراین با هم قبلا کمی هماهنگ شده بودیم.
بهنام تشکر هم جزو بازیگران بسیار خوبی است که تا به حال روبهروی او بازی کردهام، با هم هماهنگ هستیم
و بازی همدیگر را میفهمیم.
با خانم دهقان هم در ساختمان پزشکان همبازی بودم.
به طور کلی با نوع بازی هم آشنا هستیم و میدانیم چگونه باید با هم بدهبستان داشته باشیم.
همکاری با این بازیگران قبلا در ساختمان پزشکان دیده شده بود، فکر نمیکنید همکاری مجدد یادآور آن سریال باشد؟ چه
اشکالی دارد؟ فضا و شخصیتها چیز دیگری هستند.
به نظر شما کدام یک از ما شبیه نقش قبلیمان در ساختمان پزشکان هستیم؟ کارگردان و تهیهکننده به این باور
رسیدهاند که این بازیگران، توانایی این را دارند که هر چه از آنها بخواهیم اجرا کنند.
دزد و پلیس هیچ شباهتی به ساختمان پزشکانندارد.
نه از نظر کارگردانی، نه فیلمبرداری، نه شخصیتها.
فقط سه بازیگر مشترک دارد و این اصلا نشاندهنده تکرار نیست.
((( هومن برق نورد و همسرش )))
شخصیت داوود هم هیچ اشتراکی با ناصر ندارد؟ نمیدانم! دارد؟! یک جاهایی شباهت دارد برای همین بهتر است برایمان بگویید،
چگونه شخصیت داوود را اجرا کردید؟ من ابتدا باید متن را بخوانم، اگر نقشی که برایم در نظر گرفتهاند آنقدر
برایم ملموس باشد که با آن ارتباط برقرار کنم و شمایی از تصویر او در ذهنم شکل بگیرد، میتوانم آن
را قبول کنم.
اما اگر همین تصویر کلی را هم از آن به دست نیاورم، میفهمم که اصلا نمیتوانم آن نقش را بپذیرم.
وقتی تصویر یا هالهای از شخصیت دیدم، شروع میکنم آن را میسازم.
یعنی در هر مجموعه با یک شخصیت جدید روبهرو میشوم.
بنابراین نمیتوانم بگویم داوود در سریال دزد و پلیس همان ناصر ساختمان پزشکان است، بنابراین از زاویهای جدید به او
نگاه میکنم و میکوشم شخصیت جدیدی را به نمایش بگذارم.
این دقت و ریزبینی در کیفیت نهایی بازی شما منعکس شده است و به همین دلیل نقشهایتان شبیه هم نیست.
این در حالی است که بسیاری از بازیگران حوزه طنز بعد از مدتی در نقشهای خود دچار تکرار میشوند.
برقنورد: دزد و پلیس هیچ شباهتی به ساختمان پزشکان ندارد.
نه از نظر کارگردانی، نه فیلمبرداری، نه شخصیتها.
فقط سه بازیگر مشترک دارد و این اصلا نشاندهنده تکرار نیست این هم شیوهای است، بد هم نیست.
من هر بار که بازیگری را هر چند تکراری میبینم باز هم میخندم.
زیاد هم نباید دنبال این باشیم که همه بازیگرانی که میشناسیم نقشهای متفاوتی را بازی کنند.
هر کسی تواناییهای محدودی دارد.
شاید من هم اگر پنج تا کار کمدی بازی کنم، دیگر خلاقیتم ته بکشد.
آن جمله معروفی که هست، به تعداد آدمها راه هست برای رسیدن به خدا؛ میخواهم آن را به این شکل
در بیاورم: به تعداد بازیگرها، راه هست برای رسیدن به یک نقش.
همین داوود که من نقش او را بازی میکنم، خیلی از بازیگران میتوانستند نقش او را بازی کنند؛ اما دیگر
این داوود نمیشد.
وقتی راههای مختلفی برای رسیدن به نقش وجود دارد، تعاریف مختلفی هم در این زمینه هست و تفاوتهای زیادی هم
به وجود میآید.
اما من همیشه تلاش میکنمکاری کنم که وقتی تماشاچی مرا میبیند، آنقدر با نقش قبلیام متفاوت باشم که براحتی ذهنش
به سمت نقش گذشتهام متمایل نشود.
برای داوود یک صدای مخصوص طراحی کردهاید؛ چرا لازم دیدید این کار را انجام دهید؟ چرایش به
خاطر این است که می کوشم هر نقشی بازی میکنم تا آدم جدیدی را به نمایش بگذارم، آدم جدید صدای
جدیدی میخواهد.
نمیشود از یک صدا برای همه نقشها استفاده کنم.
بهتر نیست بگوییم هر نقش جدید لحن جدیدی میخواهد؟ نه صدای جدید میخواهد، چون میخواهم بگویم این یک آدم دیگر
است.
آدم دیگر، صدای دیگری دارد.
همه آدمها که صدایشان یکی نیست.
بنابراین در هر کاری که میکنم میکوشم صدایی برایش بسازم.
در «چک برگشتی» هم صدای خاصی طراحی کردم.
داوود یک آدم کودکصفت ساده است که فقط ادعا دارد.
این صدا را خودم مناسب شخصیت او دیدم حالا نمیدانم چقدر با شخصیت داوود همگون است و مخاطب توانسته با
او ارتباط برقرار کند.
چقدر این صدا بر مبنای واقعیت است؟ فکر میکنید آدمهای شبیه داوود با این لحن حرف میزنند یا چنین صدایی
دارند؟ میتواند واقعیت نداشته باشد.
میتواند اولین آدمی با این خصوصیات باشد که چنین صدایی دارد.
خودتان چطور فکر میکردید؟ فکر میکردید آدمهایی مانند داوود این صدا را دارند، یا این که گفتید این صدا و
لحن بانمک است، اینجا از آن استفاده کنم.
اینطور که شما در موردش حرف میزنید، من فکر نکردهام.
چون حنجره من هم توانایی محدودی دارد.
من بدون تمرین میتوانم دو سه جور صدا در بیاورم، یکی پیرتر از خودم، یکی آن که در دزد و
پلیس میشنوید، یکی در چک برگشتی.
در کشور ما هم که فرصتی برای پیشتولید برای بازیگر اصلا وجود ندارد.
شاید اگر زمان تمرین داشته باشم، برای شخصیتهای مختلف صداهای متنوعتر ایجاد کنم؛ اما با بضاعتی که ما داریم، به
نظرم همین هم خیلی خوب است.
به شخصیت داوود، تعاریف و چاشنیهای فانتزی هم اضافه کردید؟ به نظر من که دارم این نقش را بازی میکنم،
داوود یک آدم معمولی است که همانند او را در جامعه میبینیم.
برای اجرای نقش داوود باید بعضی صفات دراماتیک را به آن اضافه میکردیم تا برای تماشاچی شیرین شود.
سادگی و بلاهت او هم که برجسته شده به خاطر این است که در کارهای طنز مهم است که شخصیت
برخی شیرینکاریها را انجام دهد.
این شیرینکاریها، کار خودتان است؟ بخشی الهام گرفته از متن است، بخشی هم بداهه است، بخشی هم پیشنهاد عوامل است.
در این سریال تکیهکلام خاصی را به کار نبردهاید.
درست است؟ اتفاقا در این کار تکیهکلام زیاد است، اما آنقدر تکرار میشود و تعدادش زیاد است که اصلا نمیشود
یکی از آنها را برداشت و به عنوان تکیهکلام نام برد.
اصلا دوست ندارم که یک تکیهکلام خاص را مرتب استفاده کنم.
به این که یک کلمه را ۲۶ قسمت هر جا که از دستم برآمد استفاده کنم، بسنده نکردم.
نه خودم تمایلی به این کار داشتم، نه به نظرم کار درست و قشنگی است.
همین زیاد بودن تکیهکلامها، دستور زبان جدیدی را شکل داده که بین شخصیتها جریان دارد.
اگر در خود تهران هم به سمت بالای شهر و پایین شهر حرکت کنیم، زبان محاورهای با دستور زبان خاص
خودش بیان میشود.
تلاش کردم زبانی که برای داوود است، طوری استفاده کنم که برای بیننده جذاب باشد؛ اما تکیهکلامهایی هم بود که
دوستشان نداشتم، بعد از این که آن را گفتم، از آن پشیمان شدم و پس از آن تکیهکلام را خیلی
کم استفاده کردم.
اگر هم تکرار شد، بهجا بود، اما خودم دوستش نداشتم.
چون وقتی چیزی را میگویم باید خودم هم دوستش داشته باشم، وگرنه اصلا از آن استفاده نمیکنم.
بعضی وقتها هم یک شوخی شکل میگیرد.
یعنی این طور نبوده که یک کلمه مرتب تکرار شود، ولی یک شوخی در دو موقعیت اتفاق افتاده است.
فکر میکنید تمام تلاشتان را برای خوب از کار درآوردن نقش داوود انجام دادهاید؟ به هر حال این بازیگر است
که در قاب تلویزیون دیده میشود، بنابراین هر چند سال از این ماجرا بگذرد، کار در کارنامهمان ثبت میشود.
با توجه به این قضیه سعی میکنم نقش را به بهترین شکل انجام دهم.
بعضی از بازیگران بزرگتر از خودم را که میبینم وقتی تلویزیون فیلمی از بیست سی سال پیششان را نشان میدهد،
کلافه میشوند.
چون خود را با حال حاضر شان میسنجند؛ اما من وقتی کارهای قبلیام را هم نگاه میکنم این حس را
ندارم؛ چون همان موقع هم تمام تلاشم را انجام داده بودم و میگفتم اگر این نقش با آن کیفیتی که
میخواهم در نیاید، اصلا بازی نمیکنم.
پیش نیامده که نقشی را از روی اجبار قبول کنم.
امکان ندارد این کار را انجام دهم.
حتی این اتفاق افتاده که نقشی در فیلمنامه برایم در نظر گرفته شده، اما وقتی فیلمنامه را خواندهام با نقش
دیگری ارتباط برقرار کردهام و آن را پذیرفتهام.
از نتیجه کار راضی هستید؟ دزد و پلیس و نقش داوود را دوست دارید؟ دو سه قسمت از سریال را
بیشتر ندیدم.
چون مشغول کار سریال و تئاتر هستم، منتظرم سریال تمام شود، کار من هم تمام شود، بعد همه را از
اول نگاه کنم، بعد کار خودم را نقد و جاهایی خودم را سرزنش کنم! شما که گفتید کارهای قبلیتان را
که میبینید راضی هستید! بله.
ولی در این حد که از تنوع انتخابهایم راضی هستم، میگویم نقشهایم را درست انتخاب کردهام و تمام تلاشم را
انجام دادهام؛ اما در هر نقشی ریزهکاریهایی هست که فکر میکنم میشد که بهتر اجرا شود.
هر نقشی که بازی کردهام به صورت منفرد خطاهایی دارد.
خیلی وقتها یک نقش را بازی میکنم، شب وقت خواب، همه سکانسهایی که آن روز بازی کردهام به ذهنم هجوم
میآورد و با خودم میگویم مثلا بهتر بود فلان دیالوگ را به این شکل میگفتم.
وقتی کاری را تنها نگاه میکنم، گاهی از دست خودم عصبانی میشوم.
اما وقتی کارم را در حضور دیگران میبینم، واکنشهای آنها کمی آرامم میکند.شروینه شجری کهن/ جام جم