جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

واکنش مجری معروف به مقایسه نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلی برای محل تولد فرزندانشان

اشتراک:
فرزندان نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلی سینمای ایران و جهان
در پی اظهارات نیوشا ضیغمی درباره اهمیت نداشتن پاسپورت ایرانی چند روزی است کاربران فضای مجازی وی را با ماه چهره خلیلی مقایسه می‌کنند.
ماه چهره خلیلی علی رغم اینکه در لندن به دنیا آمده است و خانواده اش ساکن این کشور هستند، فرندش را در ایران به دنیا آورد و گفته است: دوست داشتم پسرم شناسنامه و پاسپورت ایرانى داشته باشد.با توجه به این حرف ها مقایسه ای بین کاربران صفحات مجازی برای محل تولد فرزندان نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلی به وجود آمده .

فرزندان نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلی

پوریا تابان، مجری تلویزیون به این موضوع واکنش نشان داده است:  براى من مقایسه اى در کار نیست نه صحبتهاى
سر کار خانم نیوشا ضیغمى را در مورد اهمیت داشتن یا تداشتن پاسپورت ایرانى شنیده ام و نه دیده ام.
اما در مورد خاتون “نیوشا ضیغمى” خیلى چیزها در ذهنم حک شده است؛ اینکه از ایشان تا به حال
بى توجهى به انسانیت و یا اهمیت قائل نشدن نسبت به دغدغه هاى فرهنگى را به یاد ندارم،
همیشه هم مهربان بوده اند و انسان دوست، نیوشا ضیغمى هنرمندى محترم است به تمام معنا
اهل خانواده و به شدت حرمت بزرگتر و کوچکترى را رعایت مى کند،  درست مثل “ماهچهره جان خلیلى”.
فرزندان نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلینیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلی

محل تولد فرزندان نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلی

 تنها مشکل اینجاست که گاهى حرفها را بد متوجه مى شویم و یا به خواسته خود تفسیر به راى مى کنیم،
و چه چنین رفتارى بسیار ناپسند است و چندش آور،  این عکس که در فضاى مجازى
دست به دست شد و جبهه گیرى هاى مختلف را دیدم به فکر افتادم که کلا چه علاقه اى داریم خیلى از ما براى ایجاد
دوئل هاى وسترن گونه، اینکه یکى را جان وین ببینیم و دیگرى را کلینت استوود،
هر کس هم از ظن خود یار شود تا در خیالش غوغاى هفت تیر کشیدن را حبابى در ذهن سازد براى رام کردن خوناشام بودن دراکولاى درون.
اما هرچه بود و هست حرفهاى ماهچهره خلیلى که در انگلستان و لندن بزرگ شده برایم دلنشین بود
به مانند دغدغه نیوشا ضیغمى براى بالا رفتن بیش از پیش نام ایران در جهان.

محل تولد فرزندان نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلی باعث دوئل در دنیای مجازی شد

من هر دوى این هنرمندان را وطن پرست مى دانم و عاشق خاکى که ناموس همه ى ماست، فقط تفاوت در نوع ادبیات
و جملاتى ست که با هم فرق دارند و یک هدف را نشانه مى گیرند، هر چند ما به دور از انصاف هر جور که دوست داریم و مى خواهیم برداشتش مى کنیم و صد البته تفسیر. خاتون ماهچهره ى خلیلى، دوست دیرینه و مهربان، این حرفهایت به دلم نشست:

کشور تولد فرزندان نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلی

خیلى از من سؤال مى‌شود که چرا پسرم را در انگلیس به دنیا نیاوردم، همه می‌گویند مى‌توانست پسرت
تابعیت و پاسپورت انگلیسى داشته باشد ولى من دوست داشتم پسرم در ایران به دنیا بیاید، دوست داشتم
پسرم شناسنامه و پاسپورت ایرانى داشته باشد، اینها برایم خیلى مسئله مهمى بود،
دلیلش شاید این بود که من ۲۰ سال از ایران دور بودم و حسرت این را داشتم تا در ایران باشم و همیشه خودم را ایرانى مى‌دانستم و خودم هم ایران به دنیا آمدم. شدیداً احساس خوشبختى مى کنم.
•روز زن به هر دوى شما دو مادر نازنین و بزرگوار مبارک،
و زندگى تان در کنار همسران بزرگوارتان خوش. پوریا تابان نوزدهم اسفند
فرزندان نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلیعکس نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلی

دعوای کاربران برای محل تولد فرزندان نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلی

درباره پوریا تابان بیشتر بدانید : 
پوریا تابان مجری سابق تلویزیون که به گفته خودش بدون هیچ دلیلی از این حرفه کنار گذاشته شده است
از ناگفته های زندگی شخصی ایشان سخن می گوید، پوریا تابان بدون هیچ سانسوری داستان زندگیش را برای شما تعریف میکند.
پوریا تابان که با اجرای برنامه دورخیز در میان ورزشی ها به چهره ای آشنا تبدیل شد و با اجرای ورزش از نگاه دو
به قله شهرت رسید، حالا به جای آنکه یک شناخته شده بزرگ باشد، یک فراموش شده بزرگ است.
گذشته ی تلخ پوریا تابان
 «من بچه طلاقم، بچه یک ازدواج نافرجام، بچه زوجی که با هم ازدواج کردند تا من تنها را روی دست دنیا
بگذارند اما من هیچ وقت خانواده ام را قضاوت نکردم. هیچ وقت نگفتم چرا؟ از زباله ها،
از منجلاب و از دستفروشی و خیابان خوابی، راه خودم را پیدا کردم و هیچ وقت هم طلبکار نبودم.»
از همین چند جمله معلوم است تابان می خواهد ما و مخاطب را به یک اندازه غافلگیر کند:
«در تهران به دنیا آمدم و بعد از جدایی پدر و مادرم، با نامادری زندگی کردم. نامادری ام با اینکه وضع پدرم خوب بود،
من و پسر خودش که حاصل ازدواج اولش بود را وادار می کرد دستفروشی کنیم.
او ما را به جوراب فروشی وامی داشت. شهریور ۷۲ در ۱۶ سالگی رفتم گرگان که با مادرم زندگی کنم،
مادرم قبولم نکرد و حدود ۹ ماه در خانه پدربزرگ و مادربزرگ پدری ام زندگی کردم.
۹ ماه در خانه آنها بودم تا اینکه گفتند دیگر نمی توانند تحملم کنند و در حالی که تازه
۱۷ سالم شده بود، در گرگان در یک اتاق پنج متری با یک موکت و یک دست رختخواب قرضی، زندگی مستقلم را شروع کردم.
فرزندان نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلیپوریا تابان
زندگی خصوصی پوریا تابان
کمی عجیب است که یک مجری تلویزیون خیلی راحت این خاطرات بد را به زبان بیاورد:
«این ها را نمی گویم که به حالم ترحم کنید، این حرف ها را می زنم که شاید فقط یک
کودک کار،دو بچه طلاق، سه نوجوان تنها بخوانند و به گوش شان برسد و بدانند
بچه طلاق هم می تواند روزنامه نگار شود،
کودک کار هم می تواند مجری تلویزیون باشد. من از زباله ها به تلویزیون رسیدم.
از لای زباله هایی که باید دور ریخته شود، می توانست به جای این پوریا تابان که الان روبه روی شماست،
یک جانی بیرون بیاید، یک قاتل، یک قاچاقچی مواد مخدر، یک سارق مسلح، یک هروئینی کارتن خواب،
اما من شدم پوریا تابان، روزنامه نگار، خبرنگار، گزارشگر، گوینده و مجری و همه این ها را هم با یک مدرک دیپلم به دست آوردم. این ها را می گویم که دستفروش نوجوان گوشه خیابان، رویاهای خود را رها نکند.»
سرطان تنهایی پوریا تابان
با این تفاسیر، پوریا تابان با تمام سختی هایی که کشیده باید از زندگی اش راضی باشد؟؛
«راضی ام اما سرطان تنهایی دارم. سرطان تنهایی از سرطان خون و سرطان هایی که شیمی درمانی دارد،
لاعلاج تر است، سخت است که میان جمع باشی و تنها، سخت است که بین این همه آدم تنها بمانی،
من تنها هستم و این سرطان تنهایی آخر من را می کشد. آمار کسانی که سرطان تنهایی دارند، خیلی بالاست، این از آن مرگ های خاموش جامعه است. به قول شاعر، قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ!»
فرزندان نیوشا ضیغمی و ماهچهره خلیلیزندگی شخصی پوریا تابان
ماجرای طلاق پوریا تابان از همسرش
به اینجا که می رسیم، ناچار به زندگی خصوصی پوریا سرک می کشیم و می پرسیم چرا ازدواج نمی کنی؟
تابان لبخندی می زند و می گوید:«به این نتیجه رسیده ام که باید ازدواج کنم اما گزینه مناسب ندارم (خنده)،
هم سن و سال های من یا ازدواج کرده اند و زندگی خودشان را دارند و یا آنهایی که مثل
خودم جدا شده اند، شرایط مورد نظر من را ندارند. من ۸ سال با همسر سابقم زندگی کردم،
زندگی خوبی هم داشتیم اما ظرف سه ساعت به این نتیجه رسیدیم که جدا شویم، چون من بچه می خواستم و همسر سابقم نمی خواست.
از سال ۸۹ دوباره مجرد زندگی می کنم و الان هم دوست دارم تشکیل خانواده بدهم و بچه داشته باشم
ولی چون خدا گفته اگر چیزی از من می خواهی خوب بخواه، من همسری می خواهم که پولدار باشد،
تحصیلکرده و زیبارو و با درک و فهم بالا، به هرحال خودم نه بیمه هستم و نه استخدام جایی
و لازم است با کسی ازدواج کنم که بتواند آینده فرزندمان را بیمه کند! اگر کسی مایل به ازدواج است، من آماده ام!»؛ باش تا بیاید پوریاجان!
آخرین خبر/ توریسم آنلاین
گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس