هاتف اصفهانی | شعر زیبای سوی خود خوان یک رهم تا تحفه جان آرم تو را
هاتف اصفهانی از شاعران نامدار ایرانی در دوران افشاریان و زندیان بوده است این شاعر پارسی زبان بر خلاف هم دورهای خود هیچگاه زبان له مدح پادشاهان نگشوده است و بیشتر عمر گران بهای خود را به مطالعه و سرودن شعر پرداخته است. وی یکی از برگزیده ترین شاعران ترجیح بند عرفانی می باشد. از وی دیوان اشعاری به جای مانده است و هم چنین ابیاتی به زبان عربی با شعری از این شاعر گرانقدر و زندگینامه وی در ادامه آشنا می شوید
هاتف اصفهانی
سوی خود خوان یک رهم تا تحفه جان آرم تو را
جان نثار افشان خاک آستان آرم تو را
از کدامین باغی ای مرغ سحر با من بگوی
تا پیام طایر هم آشیان آرم تو را
من خموشم حال من میپرسی ای همدم که باز
نالم و از نالهی خود در فغان آرم تو را
شکوه از پیری کنی زاهد بیا همراه من
تا به میخانه برم پیر و جوان آرم تو را
ناله بیتاثیر و افغان بیاثر چون زین دو من
بر سر مهر ای مه نامهربان آرم تو را
گر نیارم بر زبان از غیر حرفی چون کنم
تا به حرف ای دلبر نامهربان آرم تو را
در بهار از من مرنج ای باغبان گاهی اگر
یاد از بی برگی فصل خزان آرم تو را
خامشی از قصهی عشق بتان هاتف چرا
باز خواهم بر سر این داستان آرم تو را
خوب است بدانید : زندگینامه: هاتف اصفهانی
سید احمد حسینی اصفهانی، متخلّص به «هاتف» در سالهای ابتدایی قرن دوازدهم در اصفهان به دنیا آمد.
او را «حکیم اصفهانی» و یا «طبیب اصفهانی» نیز خواندهاند. اصل خاندان او از قصبهای بود در سرزمین آذربایجان به نام اردوباد که اجداد هاتف تا زمان صفویان در این شهر ساکن بودند. آنها در زمان شاه عباس اول به همراه عدهای از ارامنۀ آذربایجان به اصفهان مهاجرت داده شدند و از آن روزگار به بعد در این شهر ساکن شدند.
هاتف، از این خاندان در سالهای بعد در اصفهان متولد شد. در دوران نوجوانی و جوانی علوم مختلف را از دانشمندان زمانۀ خود فرا گرفت و به خصوص در علم طب مهارت کاملی یافت.
آگاهی او نسبت به علوم مختلف و آشنایی با ادیان الهی، زرتشت و مسیحیت، معارف الهی و مشارب عرفانی و نگاه توحیدی آنان که در ترجیعبند معروفش به خوبی متجلّی شده است در اشعارش پیداشت. او برای آموختن این علوم، از محضر حکیمان و طبیبانی چون میرزا نصیرالدین طبیب اصفهانی و میرزا سید حسین خان طبیب شیرازی بهرهمند شد.
هاتف در کنار آموختن این علوم، با شعر و عالم شاعری نیز ارتباط وسیعی داشت. در ابتدا به شغل طبابت روی آورد.
اما همانطور که خود به صراحت در یکی از قصایدش بیان کرده، از شغل خود ناراضی بود و علاقهای به کار معالجه بیماران نداشت. در نتیجه طبابت را در حاشیۀ زندگیاش برد و شعر و ادب را که آرامشدهنده او بود، در متن آن قرار داد.
این دوران، مصادف شد با تحوّل جدیدی در سبک شعر فارسی به طوری که عدهای از شاعران متعهد زمان بر آن شده بودند تا روند حرکت شعر فارسی را که در سیطرۀ تکلّفات سبک هندی، رفتهرفته به ابتذال کشیده میشد، تغییر دهند و با یک بازگشت ادبی دوباره در مسیری که در قرون ششم و هفتم پیموده بود، قرار دهند. برای دستیابی به این هدف «انجمن ادبی بازگشت» در اصفهان توسط مشتاق اصفهانی تشکیل شد و هاتف نیز به آن پیوست.
او از میان اعضای این انجمن با آذر بیگدلی و صباحی بیگدلی روابط بسیار دوستانه برقرار کرد و در جریان این رابطه توانست استعدادهای خود را در زمینۀ سروردن شعر شکوفا کند. هاتف، آذر و صباحی، در روابط دوستانۀ خود اشعار زیادی را در مدح و ستایش یا در اقتفا از اشعار یکدیگر سرودند.
هاتف تا پایان دوران میانسالی در زادگاهش اصفهان ماند، اما در سال ۱۱۸۸ ق. به دلیل شرایط خاصّ تاریخی و حکومت حاکم وقت این شهر، به همراه دوستش آذر از اصفهان به قم و بعد از آن نزد صباحی در کاشان رفت و در اواخر عمر خود، سالهای ۱۱۹۷ و ۱۱۹۸ ق. دوباره به قم سفر کرد. او به جز سه شهر اصفهان، قم و کاشان سفری به شهر و یا کشور دیگری نداشته است.
دورۀ تاریخی حیات هاتف مقارن بود با قرن دوازدهم هجری و حوادث و وقایعی که در این قرن بر ایران
وارد شد و به خصوص اصفهان را که موطن اصلی او بود، تحت تأثیر خود قرار داد.
وضعیت شعر و سبکهای شعری، زیر نفوذ این وقایع به طور قطع دچار تغییراتی شد.
«سبک بازگشت» نتیجۀ طبیعی تحولاتی از یک سو برخاسته از شرایط تاریخی و اجتماعی زمانه و از سوی دیگر، چگونگی روند حرکت شعر فارسی در مسیر خود بود. شعر در این سبک در دوران ابتدایی به صرف تقلید و بدون نوآفرینی سروده میشد، اما در دورههای بعد با در نظر گرفتن اصول سخنسرایی سردمداران ادب فارسی از مایههای ذوقی شاعر سرچشمه گرفت و اشعار بدیع و زیبایی را به وجود آورد.
هاتف، علاوه بر میراث ارزشمند اشعار خود، دو فرزند شاعر نیز به یادگار نهاد. دختر هاتف «سیّده بیگم»
نام داشت و «رشحه» تخلّص میکرد و در میان زنان سخنور عهد خویش سرآمد بوده است.
فرزند دیگر هاتف «سیّد محمد» متخلّص به «سحاب» بود. سحاب همانند پدر علاوه بر فنون
شاعری در فن طبابت نیز مهارت داشت.
«رشحه» و «سحاب» هر دو در شیوۀ سرودن شعر، دنبالهرو راه پدر بودند و به اقتفا از اشعار او نیز پرداختهاند و مجموعه اشعاری از آنها به جا مانده است. هاتف در سال ۱۱۹۸ ق. در شهر قم، وفات یافت و همانجا به خاک سپرده شد. به نقل از منابع شفاهی به احتمال زیاد، قبر او در صحن عتیق حرم حضرت معصومه (ع) بوده است که در حال حاضر اثری از آن وجود ندارد.
پارست , همشهری انلاین