آرزوی شبنم قلی خانی برای دخترش شانا وقتی بزرگ شد
شبنم قلی خانی بازیگر معروف سینما و تلویزیون ایران است که با بازی در تلویزیون به شهرت رسید. این بازیگر جوان ازدواج کرده و یک دختر دارد. امروز در پرشین وی می خواهیم ویدئویی برای شما قرار دهیم که در آن آرزوی شبنم قلی خانی برای دخترش را می بینید
آرزوی شبنم قلی خانی
در این ویدئو آرزوی شبنم قلی خانی برای دخترش را مشاهده می کنید
ویدئویی از بازیگر معروف برای دخترش
آرزوهای کودکان جهان
کریس دو بُد، که با سازمان خیریه نجات کودکان کار میکند، در قالب یک پروژه عکاسی از بچهها پرسیده چه رؤیایی دارند. بیشتر بچهها هرگز پیش از این با این سؤال مواجه نشده بودند، اما همه یک رؤیای حبسشده داشتند که آماده بود توسط کسی شنیده شود.
بعضی بچهها میدانستند دقیقاً رؤیایشان چیست، برخی دیگر نیاز داشتند با اندکی تشویق درباره رؤیایشان حرف بزنند. اما همۀ رؤیاها در چیزی مشترک بودند: همه یک راه حل، تحققِ یک میل یا فرار از درد، اشتیاق و جاهطلبی را نشان میدادند.
آنتونیو، ۱۱ ساله از موزامبیک
پدرم کشاورز برنج است. او به سختی کار میکند، اما این کار درآمد کمی دارد. بیشتر مردم اینجا برنج و ذرت و لوبیا میکارند. من میخواهم یک کشاورز از نوع دیگر بشم. میخواهم گاو پرورش دهم. شیر خیلی سلامت است. کلسیم و پروتئین دارد. من این را در مدرسه آموختم. میخواهم یک مزرعه با کلی گاو داشته باشم. مردم دیگر مجبور نیستند برای خرید شیر پول زیادی بدهند.
ارجینا دِ وینتر، ۱۳ ساله، هلند
من آرزوی داشتن خانهای پر از آرامش همراه با یک پدر و مادر دارم. چیزی که برای بسیاری از بچهها عادی است، اما من هرگز تجربهاش نکردهام. در خانه ما همه چیز ناگهانی خراب شد و من مجبور شدم از پدر و مادرم جدا شوم. من آموختهام خانه بسیار شکننده است.
مهین، ۱۲ ساله، افغانستان
من میخواهم معلم ریاضی شوم. من درباره دختری خواندهام که اجازه نداشت به مدرسه برود. والدینش پول نداشتند تا شهریهاش را پرداخت کنند، چون به یک شریک تجاری مقروض بودند. دختر فکر کرد این وسط چیزی اشتباه است، برای همین تمام شب را بیدار ماند تا مجدداً حساب و کتاب کند. او فهمید که اصلاً موضوع برعکس است، این شریک تجاری است که به پدرش مقروض است. پدر به دخترش اعتماد نکرد و نزد یک معلم ریاضی رفت. معلم به او گفت: حق با دخترش است. او خوشحال شد و به عنوان پاداش دخترش را به مدرسه فرستاد. من این داستان را دوست دارم، چون نشان میدهد خواندن، نوشتن و فهم ریاضی تا چه اندازهای مهم است.
ویلبرفرس، ۱۱ ساله، اوگاندا
میخواهم سریعترین مرد در جهان شوم. آنوقت همه در مدرسه و روستا به من افتخار میکنند. من آرزوی آن لحظهای را دارم که با مدال و جام قهرمانی به روستایمان برگردم. همه برایم دست میزنند و هورا میکشند. دوستانم من را روی شانههایشان بلند میکنند و پدر و مادرم از همه بیشتر به من افتخار میکنند. برای رسیدن به این آرزو هر روز تمرین میکنم. من میتوانم ساعتها بدون احساس درد در عضلههایم بدوم.
اینستاگرام و فرادید