مرگهای نابهنگام در فیلمهای ایرانی ؛ دلهرهآورترین سکانسهای مردن
چند فیلم تاثیر گذار در سینمای ایران ساخته شده است که لحظات مرگ کاراکترهای کودک و یا جوان را به خوبی به تصویر کشیده اند. مرگهای نابهنگام در فیلمها می تواند بسیار تکان دهنده باشد. مرگ های تکان دهنده را در فیلم های ملبورن و هفت دقیقه تا پاییز و درباره الی را در پرشین وی ببینید.
مرگهای نابهنگام در فیلمها
مرگهای نابهنگام در فیلمهای ایرانی
❓️ از نظر شما مرگ کدام شخصیت تلختر و تاثیرگذارتر بود؟
♦️بدون تاریخ، بدون امضا
موسی کارگریست که ظاهرا فرزندش را در اثر مصرف مرغهای فاسد از دست داده است. موسی در داخل کارخانه شروع به دعوا میکند و تقصیر را بر گردن فروشنده مرغ میاندازد. جسد کودک به کالبدشکافی فرستاده میشود. وقتی دکتر نریمان جسد را کنار میزند، متوجه میشود همان کودکیست که در تصادف ضربه دیده بود. عذاب وجدان نریمان موجب میشود با خودش کلنجار رود که چگونه این مسأله مهم را علنی کند.
♦️ درباره الی
صحنه از دست رفتن الی در فیلم درباره الی هنوز هم پس از گذشت سالها، یکی از دلهرهآورترین سکانسهای مرگ است. لحظه دویدن الی با بادبادک کنار ساحل همراه بچهها در این فیلم نوعی ایهام پدید میآورد؛ این که الی عمدا از فرصت استفاده کرده تا خودش را به دریا بسپارد یا برای نجات جان پسربچه جان خودش را به خطر انداخته است.
♦️هفت دقیقه تا پاییز
میترا عکاس و فیلمبردار مراسم عروسی سفری کاری را با خانواده آغاز میکند، در میانه راه تصادفی رخ میدهد و سارا دختر کوچک خانواده از دست میرود. میترا که دچار شوک ناگهانی شده، پیکر کودک را تحویل نمیدهد تا دفنش کنند و مدام خودش را بابت مرگ دخترش سرزنش میکند. مرگ در این داستان نقطه عطف برونریزی احساسات خفته کاراکترها در بطن درام است.
♦️ملبورن
زوجی که آماده سفر و مهاجرت به استرالیا هستند، چند ساعت مانده به رفتن، نوزاد همسایه را امانت میگیرند اما پس از ساعاتی درمییابند که نوزاد بیآزار ساکت است و هیچ صدایی ندارد. مرد شک میکند و با تکان دادن نوزاد میفهمد که او مرده است. بچه که به شکم خوابانده شده این تصور را ایجاد میکند علت اصلی مرگش همین بوده است. اما این دو نفر با تحقیقات بیشتر باید صبر کنند تا دلیل مرگ نوزاد مشخص شود.
♦️ تابستان داغ
در این فیلم نیز با تصویری هولناک از مرگ آنی یک کودک مواجه هستیم. سارا و ایمان پزشکانی هستند که در نحوه نگهداری از فرزندشان دچار مشکل شدهاند. در این میان زنی به نام نسرین مربی مهدکودکِ پرهام از شوهرش جدا شده و پنهانی با دخترش در گوشهای از شهر زندگی میکند. سارا به نسرین اعتماد میکند و پرهام را به خانهشان میآورد تا زمانی که خودش در بیمارستان است از او نگهداری کنند. دختر نسرین به پشتبام میرود و غفلتش موجب پرتاب شدن پرهام از بالا و مرگ ناگهانی آن پسر میشود.