۸۷ پیام ناخوانده ، ماجرای پیرزن عاشق و پیرمرد کم بینا در فرودگاه !

در این مطلب از سایت پرشین وی به ماجرای جالب پیرزن عاشق و پیرمرد کم بینا در فرودگاه اشاره خواهیم کرد ، که گفتگویی کوتاه بر اساس یک ماجرای واقعی می باشد . خواندن این مطلب خالی از لطف نیست .
پیرزن عاشق و پیرمرد کم بینا در فرودگاه
توی فرودگاه پیرزن آمد دست پیرمرد را گذاشت توی دستم و با خنده گفت: “اون طرف گیت صحیح و سالم پسش بده بهم!” از گیت بازرسی که رد شدیم، موبایل کوچک پیرمرد را از توی سبد روی نوار نقاله برداشتم و چپاندم توی دستش و انگشتانش را به هم چسباندم، انگار با چشمهای نداشتهاش پی پیرزن بود که توی صف بانوان همچنان منتظر بود.
پیرمرد آرام گفت : “گوشیمو نیگا کن ببین چه خبره؟!”
منظورش را درست نفهمیدم، اما نگاه کردم به مانیتور سیاه و سفید موبایلش، نوشته بود «۸۷پیام ناخوانده!» عین عبارت را برایش خواندم
گفت: “خوبه، از صبح یکی بیشتر شده”
گفتم: “مگه میتونی بخونی؟”
گفت: “نه، اما تعدادشو که میتونم بشمرم!”
پیرزن آمد، دست پیرمرد را گرفت، رفت…
👤مسعود حکم آبادی