شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

روایت زندگی متفاوت یک آقازاده از زبان دختر سفیر ایران در اسلونی!

تاریخ نشر :دوشنبه 30 جولای 2018 اشتراک:
سفیر ایران در اسلونی اخبار گوناگون
مراسم عروسی مجلل پسر سفیر ایران در دانمارک با آناشید حسینی چند روزی است که جنجالی شده است و انتقاد کاربران فضای مجازی را به دنبال داشته است.

محمد آقایی پور سفیر ایران در اسلونی بود که در سال ۹۴ در فاجعه منا به شهادت رسید . در این روزها که انتشار تصاویری از مراسم عروسی لاکچری و مجلل پسر مرتضی مرادیان سفیر ایران در دانمارک با آناشید حسینی مدل معروف اینستاگرامی با واکنش ها و انتقادات زیادی همراه شده روایت دختر شهید آقایی پور از ساده زیستی این شهید بزرگوار را در ادامه می توانید بخوانید .

سفیر ایران در اسلونی

خبر عروسی پسر سفیر ایران در دانمارک چند روزی است که نقل محافل مجازی است. برگزاری مراسم مجلل عروسی در یکی از تالارهای معروف شهرک غرب با حضور مهمانان سرشناس از چهره‌های سیاسی انتقاد کاربران را به دنبال داشت. علاوه بر این، عروس این خانواده دیپلمات هم کمتر از خود مراسم حاشیه نداشت. او که یک مدل و طراح لباس اینستاگرامی با میلیون ها فالوور است صحبت‎هایی درباره برند و لباس‌های مارک داشته که نارضایتی‌هایی را در محافل مجازی ایجاد کرده است. انتقاد کاربران بیشتر بر این است که زمانی مسئولان جمهوری اسلامی ایران، ساده‌زیستی را شعار زندگی خود قرار داده بودند و بر اساس آن عمل می‌کردند اما چه شده است که شنیدن و دیدن ساده‌زیستی یک مقام مسئول باید باعث تعجب و خوشامد مردم باشد؟

در این میان شنیدن حکایت دختر یک دیپلمات شهید، از ساده‌زیستی پدرش شاید خالی از لطف نباشد. دختر شهید آقایی‌پور_یکی از ۴۶۵ شهید ایرانی حادثه منا_ در صفحه اینستاگرام خود روایتی را تعریف می‌کند که نشان می‌دهد با وجود همه این سروصداها و رنگ‌و وارنگی‌ها می‌توان ساده‌زیست بود.

محمدرحیم آقایی پور، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در اسلوونی در سال ۹۴ در فاجعه منا به شهادت رسید.

سفیر ایران در اسلونیدختر شهید آقایی پور

دختر شهید آقایی پور در صفحه اینستاگرام خود نوشته است:

“پارکینگ رزیدانس اسلوونی:
سوار بنز شده اید و برادر جان نشسته کنار شما. دارد با ذوق پسرانه اش همه‌ی امکانات ویژه‌ی ماشین را بررسی می‌کند.

زندگی شهید آقایی پور سفیر ایران در اسلونی

شما هم به همه‌ی سوال هایش با آرامش جواب می‌دهید و درست همان جایی که شیفته شدن
را در چشمانش می‌بینید یکباره می‌گویید:”، ولی باورت می‌شه؟ برای من هیچ ماشینی راحتی RD قدیمی مون رو نداره”

۲) چند ماهی می‌شد که از اسلوونی برگشته بودید… کتونی مارک دار برادر جان تنگش شده.

مادر زنگ می‌زند به من که:” ما داریم می‌رویم خرید! نگران نشوی”. دیر می‌کنند.

زنگ می‌زنم به مادر که: “کجایید؟ مگر نرفته اید فلان مغازه؟ ”

مادر جدی و قاطع می‌گوید:”نه؟! رفته بودیم کفش ملی! بابا گفتند کفش‌های اونجا هم خیلی خوبه”.

۳) چند ماهی می‌شد که از اسلوونی برگشته بودید… برادر جان با ذوق و شوق می‌آید خانه. شما
را محکم بغل می‌کند. شما آرام می‌زنی روی شانه‌اش که: “چه خبرا داداش حسین؟ “.

صدایش پر از ذوق می‌شود “یه خبر خیییییلی خوب! ثبت نام کردم برای اردوی جهادی”.

لبخند عمیق ات تا چشم هایت می‌رسد:”احسنت”

۴) این روز‌ها برادر جانمان دانشجو شده. تولدش نزدیک است و موبایلش نفس‌های آخر را می‌کشد.
با هم گپ می‌زنیم. می‌خندیم. لابه لای حرفهایمان می‌گویم: “باید برایت کادو یه گوشی خوب بخریم! فلان مدل چه طوره داداشی جان؟ ”

نه چهره و صدایش؛ که حالا لحن حرف زدنش با شما مو نمی‌زند وقتی می‌گوید”نه خواهر جان!.
فقط یه گوشی ایرانی… شبیه گوشی نفسی”

پ. ن۱: ساده زیست بودن یک سفیر در زندگی شخصی اش لازم است و ارزشمند. اما انتقال آن به خانواده اش شاید ارزشی بزرگ تر.

پ. ن۲: اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً”

سفیر ایران در اسلونیپست اینستاگرامی دختر شهید آقایی پور
سفیر ایران در اسلونیخانواده سفیر ایران در اسلونی
سفیر ایران در اسلونیمحمدرحیم آقایی پور و همسرش
سفیر ایران در اسلونیمحمدرحیم آقایی پور سفیر سابق ایران در اسلوونی
سفیر ایران در اسلونیشهید محمدرحیم آقایی پور و فرزندانش

باشگاه خبرنگاران جوان

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
تصاویر خبری
بیشتر >
آرون گروپس