جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

داستان ضرب المثل برو کشکتو بساب

اشتراک:
ضرب المثل برو کشکتو بساب فال و طالع بینی
ضرب المثل ها می توانند حرفهای زیادی را به دنبال داشته باشند. در تمام دنیا اصطلاحات و عبارات کوتاه و آموزنده ای در دستور زبان مردم وجود دارند که می توانند از طریق آن منظور خود را برسانند و از ضرب المثل در کلام خود به طور بهینه استفاده کنند.

اگر چه داستان های زیادی در ادبیات ما وجود دارد اما داستان هایی که اموزنده باشد و مثل های معروفی از دل آن بیرون آمده باشد بسیار نزد مردم محبوب است و استفاده زیادی از آن ها در کلام های روزانه می شود.داستان ضرب المثل برو کشکتو بساب را در پرشین وی بخوانید.

داستان ضرب المثل جالب برو کشکتو بساب

معنی زبانزد «برو کشکت رو بساب» یعنی به دنبال کار خودت برو و به کار دیگران و در کاری که به تو مربوط نیست، دخالت نکن.برو کشکت رو بساب

داستان ضرب المثل:

نقل می کنند در زمان مرحوم شیخ بهایی، عالم و عارف و وزیر دانشمند صفویه، مش حسن
نامی که در یکی از مدرسه های اصفهان تحصیل می کرد با این مرد عالم ربانی حسادت
و بغض دیرینه ای داشت و هرجا می نشست از وی بد می گفت. شیخ کمابیش حرف های
مش حسن به گوشش خورده بود اما از آنجا که مرتبت و شأن او بالاتر از همزبانی و پاسخگویی
به بدگویی های این طلبه تازه کار بود چیزی نمی گفت. از قضا روزی شاه قصد دیدار از
مدارس و مراکز علمی شهر را کرد و در حین گشت و گذار به مدرسه ای که مش
حسن در آن تحصیل می کرد رسیدند.

داستان ضرب المثل ایرانی

آن ساعت که شاه و شیخ بهایی و ملازمان به مدرسه رفتند زمان فراغت بود و طلاب
در گوشه و کنار حیاط مدرسه مشغول کارهای شخصی بودند و مش حسن هم روی
سکویی نشسته بود و مشغول ساییدن کشک برای تهیه شام بود.

با ورود شیخ بهایی و شاه و همراهان همه برخاسته و به استقبال رفتند جز مش
حسن که از شدت بغض و حسد به شیخ بهایی در گوشه ای رفت و مشغول کار خودش شد.

ضرب المثل برو کشکتو بسابکاربرد ضرب المثل برو کشکتو بساب

شاه مشغول صحبت با طلاب و استادان شد و شیخ بهایی هم برای سرکشی و بازدید
از وضعیت زندگی آنان به گشت و گذار در مدرسه پرداخت که یکباره چشمش به مش حسن
افتاد و چون او را از قبل می شناخت جلو آمد و سلام و احوالپرسی کرد اما مش حسن
با سردی پاسخ وی را داد. شیخ به فراست حال و هوای او را دریافت و برای آنکه پاسخی
مناسب به رفتار ناپسند او بدهد با چشمان نافذ خود نگاهی
به وی انداخت و او را از عالم طبیعی خود خارج کرد.

ریشه ضرب المثل برو کشکتو بساب

مش حسن به یکباره در عالم رؤیا خود را کنار شاه دید و مشغول صحبت و گفت و گو با وی شد.
شاه چند پرسش از او کرد و او بدون لحظه ای تأمل پاسخ داد و مورد تشویق شاه و حضار قرار گرفت.
چند روز گذشت و پیک نامه ای از دربار صفوی برای وی آورد که در فلان روز شاه قصد دیدار تو
را دارد و همراه نامه خلعتی و کیسه ای زر.

در روز موعود مش حسن به حمام رفت و لباس مرحمتی شاه را پوشید و به دربار آمد و مثل نوبت
قبل مورد استقبال شاه و درباریان قرار گرفت. رفت و آمد مش حسن به دربار و مرحمتی ها و تفقد
ملوکانه ادامه داشت تا اینکه یکی از روزها که به دربار رفته بود و همه بزرگان مملکت جمع بودند،
شاه در حضور همه از تخت پایین آمد و ردای وزارت را از دوش شیخ بهایی برداشت و بر دوش او
افکند و گفت: از این پس تو وزیر همه کاره من هستی.

کاربرد ضرب المثل برو کشکتو بساب

مش حسن که از خوشحالی در پوست نمی گنجید بادی به غبغب انداخت و گفت: قربان
پس تکلیف شیخ بهایی چه می شود؟

شاه اشاره ای به او کرد و گفت: تکلیفش با توست. شیخ بهایی به التماس افتاد که مش
حسن وزیر رحمی کن!

و مش حسن چپ چپ نگاهی به او انداخت و با فریاد گفت: برو جایی که دیگر چشمم به تو
نیفتد که ناگهان عطسه ای کرد و دید شیخ بهایی روبروی او ایستاده است و اشاره به وی می کند که:

مش حسن کشکتو بساب که بی شام نمونی!

و بنده خدا تازه دریافت که همه اینها را در عالم رؤیا دیده است.

آریا

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس