زندگی افشین مقدم؛ از ترانه ماندگار زمستون تا مرگ زودهنگام در تصادف!
نام اصلی افشین مقدم حسین آهنیان مقدم بود و ولی نام هنری اش افشین مقدم شد. خواننده ای که با ترانه معروف زمستان گل کرد ، با یک بازیگر ازدواج کرد و در اولین روز مردادی تابستان ۱۳۵۵ در حالی که چند روزی بیشتر از تولد دخترش نمی گذشت در یک سانحه تصادف در جاده شمال جان خود را از دست داد. در این شماره از زندگی افراد مشهور با افشین مقدم بیشتر آشنا شوید.
زندگینامه کامل افشین مقدم
مقدم که ۸ مهر سال ۱۳۲۴ به دنیا آمد نزد عطاالله خرم موسیقی آموخت
و اولین آلبومش یعنی زمستان به سرعت گل کرد. سال ۱۳۵۴ ترانه زمستان
در همین آلبوم آنچنان همه گیر شد که هنوز زمستانها از رادیو و تلویزیون پخش میشود
و برعکس خوانندهاش عمری کوتاه نداشت.
«افشین» که یاد خودش را توسط ترانه «زمستون» با آهنگی از سیاوش قمیشی
و تنظیم وارژانِ تکرار ناشدنی، جاودانه کرده بود، میرود طرف آسمان. حسین پناهی میگفت:
«ما بدهکاریم به آنان که صمیمانه از ما پرسیدند: ببخشید امروز چندم مرداد است؟»
«حسین» هم میدانست مرداد میرود. «فروغ» هم اینطور تمام شد.
میگفت به آغاز فصل سرد ایمان بیاوریم و زمستان درگذشت.
سعید دبیری ترانهسرای زمستان افشین مقدم در گفتوگویی آخرین دیدار
با این خواننده را این طور توصیف کرد: «قبل از سفر شمال، به استودیو بل آمد و اصرار داشت
که آهنگ هجرت را ضبط کند. بعضی از دوستانش گفتند همان شب
با آنها خداحافظی هم کرده بود. انگار به دلش افتاده بود.»
جالب است بخوانید:
همکاری تورج شعبان خوانی با افشین مقدم
تورج شعبانخانی در گپی کوتاه با «ایران» از دوستی و خاطره قرار همکاریاش با افشین مقدم میگوید:
«ما با هم دوست بودیم و قرار بود یک کار مشترک هم با هم انجام بدهیم.
در واقع من با اردلان سرافراز دوستی صمیمانه و نزدیکی داشتم و همیشه خانه
اردلان بودم و بسیاری از هنرمندان آنجا رفت و آمد میکردند
که یکی از این چهرههای جوان و مستعد افشین مقدم بود. خدابیامرز هر چقدر مستعد،
با وقار و با محبت و دلسوز بود همانقدر هم بدشانس بود. من آن موقع که با او آشنا شدم هنوز زمستان را نشنیده بودم و وقتی شنیدم به معنی تمام و کمال مسحور صدا و لحن و رنگ حنجره این آدم شدم. متأسفانه زود او را از دست دادیم و من معتقدم اگر میماند واقعاً میتوانست یک سر و گردن از همه همدورهایهای خود بهتر باشد.
درست است که در کارهایی که از او شنیدیم بیشتر صدای گرم او به گوش میآید، اما افشین مقدم صدایی بسیار توانا داشت و در محفلهایی که دور هم بودیم و میخواندیم به وضوح میشد تواناییاش را دید و شنید. یک خاطره بامزه که همیشه از او در ذهن من میماند این است که دیدم یک روز پشت ماشینش یک کلاه مأموران راهنمایی رانندگی گذاشته بود. گفتم افشین قضیه از چه قرار است؟ گفت: این را گذاشتم که هر وقت خواستند جریمهام کنند سرم کنم! بسیار مهربان بود و با معرفت و با اینکه از ما کوچکتر بود طوری با ما قدم برمیداشت که انگار همسن یا حتی از ما بزرگتر است. گاهی حسرت میخورم که بچههایی که از میان ما رفتند یکی از یکی بهتر، گلتر و با استعدادتر بودند. با این حال او با زمستان همیشه در خاطره میماند.»
نحوه در گذشت افشین مقدم
به استودیو بل آمد و به ناصرچشمآذر اصرار کرد که آهنگ هجرت را که
نصفه کاره مانده بود ضبط کند. به او گفتیم که وقتی برگشت میتواند
سر فرصت به استودیو بیاید اما او که انگار از مرگش خبر داشت، قبول نکرد.
حتی آن شب از چند تا از دوستان و خانوادهاش هم خداحافظی کرد و دیگر هیچ وقت صدای او را نشنیدیم.»
روزنامه ایران