گفت و گویی جالب با مهتاب کرامتی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت ، او از زندگیش میگوید
مهتاب کرامتی
از بانو هلن سریال مردان آنجلس تا بازیگر سوپراستار سینمای ایران؛ این مسیری است که
مهتاب کرامتی طی این سالها پیموده است.
با این حال گاهی او را در لباس سفیر یونیسف میبینیم، گاهی او را در قامت یک طراح مد و
لباس.
اما عجیب است وقتی او را در نمایشگاه کتاب فرانکفورت در غرفه ایران میبینیم.
با او در فرانکفورت به گفتوگو نشستیم.
البته کرامتی آنقدر در حوزههای مختلف فعالیت کرده که صحبت با او ساعتها طول میکشد، قرار بود گفتوگویی کوتاه باشد،
اما به درازا کشید.
مشروح آن را در زیر بخوانید.
خانم کرامتی از اینجا شروع کنیم که شاید برای مخاطبان جالب باشد، شما در نمایشگاه کتاب فرانکفورت چه میکنید؟
مقوله کتاب از علایق شخصی من است.
برای اولین بار است که در نمایشگاه کتاب فرانکفورت حاضر میشوم.
شنیده بودم از بزرگترین و معتبرترین نمایشگاههای کتاب جهان است و خوشحالم امسال در کنار ناشران شاخص کشورمان در این
نمایشگاه حضور دارم.
بهنظرم حرکت بزرگی است، چون نشر کار پر زحمت و سختی است؛ بخصوص با توجه به فضای مجازی که حتی
مقوله کتاب را با بحث ibook تحتالشعاع خود قرار داده و حتما باید عشقی پشت این حرکت بزرگ باشد.
انتشارات شمع و مه، که من از طرف آنها راهی این نمایشگاه شدم کتابی تهیه کرده است که قرار بود
در نمایشگاه فرانکفورت، از ترجمه آلمانی آن رونمایی شود.
کتاب درباره ارتباط گراف و نمایش به زبان ساده است.علت دیگر حضورم بهخاطر تقدیری است که یونسکو به عنوان حامی
اصلی کتاب «رنج و رنگ» نوشته آقای اسدزاده با عنوان سفیر صلح از من انجام میدهد.
کتاب «رنج و رنگ» اثر بسیار نفیس مینیاتوری است که برای اولین بار در نمایشگاه کتاب فرانکفورت به سه زبان
رونمایی شد.
این کتاب که روایت زندگی و آثار پدر مینیاتور معاصر ایران، استاد حسین بهزاد است با مقدمه پروفسور سیدحسین نصر
و استاد محمود فرشچیان منتشر شده است.
شما در حوزههای کاری متنوعی فعالیت میکنید. سینما، تلویزیون، تئاتر، کتاب، نشر، مد و لباس، ریاضی و … همچنان دوست دارید حوزههای دیگر را هم تجربه کنید؟
حوزه مد را سالها قبل تجربه کردم و در آن عرصه موفق هم بودم.
ولی بعد از پذیرفتن سمتم در یونیسف با توجه به مسئولیتی که برایم ایجاد میکرد، با وجود شرایط اقتصادی خوبی
که در کنار فعالیتهای هنری برایم ایجاد میکرد، کارم را واگذار کردم.
البته تمام تلاشم را خواهم کرد که مثل بعضی از دوستان، کارم به آنجا نرسد که دغدغه مالی پیدا کنم.
الان یکی از دغدغهها و پیگیریهای من همراهی با همکاران، دوستان و پیشکسوتانی است که نیاز به حمایتهای مالی و
معنوی دارند.
متاسفانه حرفه ما به شکلی است که اگر کمی از صحنه دور باشیم، ممکن است زود فراموش شویم و این
باعث افسردگی هنرمند میشود.
پس حواسمان باشد که همراه و همدل باشیم.یکی دیگر از فعالیتهایم، همکاری با یونیسف است که الان دهمین سال این
همکاری را پشت سر گذاشتیم و این همزمان با ۷۰ سالگی تولد و فعالیت یونیسف است.
البته بعد از این سالها دغدغه مسئولیتپذیریام به شکلی شده که دیگر عرصه فعالیتم به یونیسف محدود نمیشود بلکه هر
ان.جی.او و سازمان مردمنهادی که اسم کودکان در آن باشد را با کمال میل حمایت میکنم.
در کنار آن یکی از علاقهها و دغدغههای بسیار مهم من در زمینه اعدام کودکان زیر ۱۸ سال است؛ مقوله
بخشش و رضایت اولیای دم.
رساندن اولیای دم به این حس که به یک نفر حق زندگی دادهاند و این موضوع میتواند آنها را به
آرامش برساند.
همان طور که مستحضرید برای این کار از طریق اکرانهای مردمی و نمایشهای خصوصی فیلم از همکارانم کمک میگیرم.
از بین فعالیت در این همه حوزه متفاوت، با کدام بیشتر ارتباط برقرار میکنید و کدام شما را بیشتر راضی میکند؟
مقوله سینما و بازیگری، عشق من است.
البته در کنار آن شروع کردم به تهیهکنندگی و فعلا نخستین پلهها را در این زمینه طی میکنم.
در کنار آن فعالیت در حوزه کودکان که همیشه دغدغه من است، حالم را خوب میکند.در نشست غرفه ایران در
نمایشگاه فرانکفورت گفتید سینمای ما جهانی شده است، ولی ادبیات ما هم همانقدر توانایی جهانی شدن دارد؛ بخصوص ادبیات داستانی
ما.
گفتید من که چهره شناخته شدهای هستم، سعی میکنم پیام ادبیات ایران را به جهان منتقل کنم.
دراین باره صحبت کنید.این به کاری که در یونیسف میکنم تا حدودی شبیه است.
خیلیها از من میپرسند در یونیسف چه میکنم؟ من طرحها و پیامهای یونیسف را به مردم معرفی میکنم.
به دلیل اینکه مردم چهره مرا میشناسند، احساس نزدیکی بیشتری میکنند و من راحتتر میتوانم این دست پیامها را منتقل
کنم.
این وظیفه من است.
درباره ادبیات هم همین طور که ادبیات به سینما و نمایش کمک میکند، سینما و نمایش هم میتواند به ادبیات
کمک کند تا جهانی تر شود.
حالا من بهعنوان یک چهره هنری شاید بتوانم سهمی دراین میان داشته باشم.
مطلعم که شما سالها بهعنوان غرفهدار در نمایشگاه کتاب تهران حضور داشتید. با توجه به گفته خودتان چه تفاوتی بین نمایشگاه کتاب فرانکفورت به عنوان بزرگترین نمایشگاه کتاب جهان با نمایشگاه کتاب تهران میبینید؟
نظمی که در آلمان شاهدیم، البته قابل پیشبینی بود.
آنچه مهم است اینکه نمایشگاهی با این وسعت و تعداد شرکتکننده بسیار دوستانه و مرتب اجرا میشود و بسیار الگوی
خوبی خواهد بود برای ما تا از آن استفاده کنیم و یاد بگیریم.
باید بتوانیم این الگو را در ایران ارائه کنیم.
حتی غرفهآراییها را باید بتوانیم الگوبرداری کنیم تا مخاطب را جذب کنیم که بازدیدکنندگان بیایند عنوانها را ببینند و بعد
کتاب را بخرند.
باید از زیباییشناسی استفاده کنیم تا بتوانیم جوانان را به سمت کتابخوانی بکشانیم.
دیدید که در همین نمایشگاه کتاب فرانکفورت چطور نقالی و موسیقی در غرفه ایران، جمعیت و بازدیدکنندگان را مجذوب خود
کرد.
باید کمک کنیم مخاطبان جذب شوند.
چرا این کارها را در نمایشگاه خودمان نکنیم؟ چرا نباید مردم را به سمت کتاب جذب کنیم؟ مدام میگوییم سرانه
کتاب کم است.
چه کاری کردیم تا سرانه کتاب بالا برود؟ فقط چاپ کتاب نیست، معرفی کتاب به مردم و جوانان هم مهم
است.
جوانان ما شاید دیگر حوصله خواندن کتابهای قطور را نداشته باشند، اما باید به هر نحوی شده، جذبشان کنیم.
غرفه امسال ایران را در نمایشگاه کتاب فرانکفورت چطور دیدید؟
برای غرفه امسال ایران خیلی زحمت کشیده شد و به
قول دوستان، بهترین سال حضور ایران در نمایشگاه بوده است.
البته من در سالهای قبل نبودم، ولی همینکه ناشران خصوصی و دولتی در کنار هم حضور دارند و همگی راضی
هستند و با وجود تفاوت گرایشهای فکری، کنار هم زیر پرچم ایران فعالیت میکنند خوب است.
قرار نیست هیچ نگرشی باعث حذف نگرش دیگر شود.
باید همدلی باشد، همان طور که در سینما این همدلی وجود دارد.
ما نمیتوانیم در سینما بگوییم فیلم کمدی ساخته نشود یا اگر فیلم کمدی ساخته شد، فیلم دفاع مقدسی ساخته نشود.
باید عرصه پهن باشد و تمام دوستان بتوانند تفکر خود را آزادانه ارائه کنند.
اجازه دهیم مخاطبان ما خودشان انتخاب کنند.یکی از مشکلات ما در زمینه چاپ و نشر کتاب مساله کپیرایت است که
هنوز ما کنوانسیون برن را به رسمیت نشناختهایم.
مترجمان و ناشران ما تازهترین عناوین کتابهای خارجی را به زبان فارسی ترجمه و منتشر میکنند، اما روند معکوس این
قضیه وجود ندارد و در عمل کمتر مترجم یا ناشر خارجی را میشناسیم که از ادبیات معاصر ایران اثری را
چاپ کند.
این در شرایطی است که ادبیات معاصر ایران توانایی بالایی دارد، ولی تصور جوامع دیگر از ادبیات ما هنوز به
سعدی و حافظ و خیام محدود میشود.
واقعا چه باید کرد؟
شاید در نگاه مقطعی، نداشتن کپیرایت به نفع خیلیها باشد، اما در نگاه بلند مدت، حداقل
ضررش این است که آثار خوب ما در کشورهای دیگر ترجمه و چاپ نمیشود.
شاید فکر کنیم زرنگ هستیم یا پیوستن به کنوانسیونهای جهانی سخت است، اما اگر این اتفاق نیفتد، ادبیات ایران مهجور
میماند.
باید این اتفاق رخ دهد تا ادبیات ما جهانی شود.شما سالهاست در سینما فعالیت میکنید.
همیشه شما سینماییها میگویید بزرگترین مشکل سینما ضعف فیلمنامه است.
از آن طرف میگویید ما در ادبیات داستانی توانایی بالایی داریم.
در چنین شرایطی چرا برخی کارگردانهای ما اصرار دارند خودشان مولف فیلمنامه باشند و چرا سینمای اقتباسی کمتر محلی
از اعراب دارد؟
اتفاقا این حرفی بود که در نشستم در نمایشگاه فرانکفورت هم مطرح کردم.
اینکه بعضی از کارگردانان سینمای ایران خواستند مولف باشند اشتباه نیست، اما هر دو اتفاق باید بیفتد.
من تجربه همکاری با کارگردانهایی را داشتم که از فیلمنامههای اقتباسی فیلم ساختند.
آخرینش هم فیلم «جامهدران» براساس رمانی از خانم ناهید طباطبایی بود که مخاطبان با آن ارتباط برقرار کردند.
مخاطب دوست دارد در سینما داستان ببیند.
در سینمای ایران نمونههای اقتباس کم نیست.
از فیلمهای آقای مهرجویی گرفته تا فیلم «پاداش سکوت» که در آن بازی کردم و فیلمی بود براساس داستان «من
قاتل پسرتان هستم» نوشته آقای احمد دهقان.
ما نویسندگان جوان بسیار خوبی داریم که میتوانند سینما را آبیاری کنند، همین طور کارگردانان بسیار جوان خوبی داریم.
اگر اینها کمک کنند، میتوانیم بسیار بیش از اینها در سینما موفق باشیم.ولی تهیهکنندگان سینما به این نویسندگان و کارگردانان
جوان میدان نمیدهند.
بگذریم از موفقیت سعید روستایی که یک استثناست.سپردن سینما به جوانان یک موضوع غیرقابل اجتناب است.
ممکن است این دوران گذار طول بکشد اما در نهایت رخ میدهد.
ما دیدیم کارگردانان جوان چه روح تازهای به سینما دمیدند.
همین پارسال داور نگاه نو جشنواره فیلم فجر بودم و کارهای بسیار خوبی دیدم.
این اتفاق در نهایت رخ میدهد که سینما به جوانان سپرده میشود.
چون نوع دیگری از فیلمسازی را با خودشان میآورند.
به عنوان سوال آخر، شما در جشنواره جهانی فیلم زیاد شرکت کردید.
چه تفاوتی بین شرکت در یک جشنواره فیلم خارجی با یک نمایشگاه بینالمللی مثل نمایشگاه کتاب فرانکفورت وجود دارد؟
شاید
سینما قدرت ارتباط بیشتری با مخاطب داشته باشد و به همین دلیل راحتتر با مخاطب ارتباط برقرار میکند.
به همین دلیل بازتاب جشنوارههای جهانی فیلم اینقدر زیاد است، اما مقوله کتاب و نمایشگاههای معتبر کتاب مثل فرانکفورت برای
اهالی نشر بیشتر جذاب است.
فرهنگ و هنر