پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

داستان جالب | بوم خاکستری

اشتراک:
پیامک و تبریک تولد
,دخترک به همراه سایر همکلاسی ها سوار بر وانت به سوی آینده ای رنگی ، در حرکت است. فاطمه در سر آرزوی کسب مقام استانی در رشته نقاشی دارد ....

داستان جالب بوم خاکستری

داستان جالب بوم خاکستری را در ادامه میخوانید یک دخترک به همراه سایر همکلاسی ها سوار بر وانت به سوی
آینده ای رنگی ، در حرکت است.
فاطمه در سر آرزوی کسب مقام استانی در رشته نقاشی دارد تا شاید بتواند با فروش جایزه اش اندکی از
سرفه های خشک پدر بکاهد.
معلم هر از گاهی از پنجره نگاهی به دانش آموزان می اندازد.
دخترک مداد های رنگی شکسته و مداد شمعی های رنگ و رو رفته اش را که معلم انگلیسی شان از
مهد کودک ور شکسته خواهر زاده اش برایش آورده ، نگاه می کند.
اما هر چه می جورد مداد قرمز در آنها نمی یابد.
اگر رنگ قرمز لازم شود چه کند.ضربان قلب دخترک آهسته، تند میشود.
وانت عباسٍ خدا زوزه کشان از آخرین سینه کش خدا حافظی می کند و وارد جاده آسفالت می شود.
جمله به خاطر اشک مادر احتیاط روی درب عقب وانت به زور خودنمایی می کند.

داستان جالب

دو راننده آخرین لقمه املت را با یک تکه پیاز بزرگ می بلعد.
سبیلش را با گوشه دهان پاک می کند و راه می افتد.
سرمست از بیمه ۲۰۰ میلیونی امپراطور جاده ها ، نه تنها با مقررات جاده بلکه با شیون های بی صدای
مادران زجر کشیده از جفای روزگار هم می جنگد.
۱۱۰ تا ، ۱۲۰ تا ، ۱۳۰ تا .
ولوم ضبط را بالاتر می برد یکی به دادُم برسه واویلا .
سبقت ممنوع ، رعایت حق تقدم ، دست انداز ، سرعت گیر ، پیچ خطرناک و ….
جیغ دخترکان و پسرکان در نعره مستانه ترمز های بادی تریلی محو می شود.

داستان جالب بوم خاکستری

داستان جالب بوم خاکستری

سه جمله امپراطور جاده ها ، روی گل پخش کن های تریلی به نوشته پشت درب وانت پوز خند می
زند.
دخترک دیگر به مداد رنگی قرمز نیاز ندارد.
مسابقه نقاشی قبل از شروع تمام شد.
بوم خاکستری قرمز شده است.
صدای فیسٍ باز شدن درب نوشابه خانواده راننده ، تلنگر مرگ در مقابله با مشتهای عاطفه و محبت است که
تا دقایقی دیگر مادران داغ دار سوار بروانت پسرٍ عباسٍ خدا بر سر و سینه خواهند زد.
داستانک

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس