ناشزه بودن مرد یعنی چه؟
مرد ناشزه
خانم دکتر ملک زاده برای شروع صحبت ،تمکین و نشوز را تعریف می کنید؟
تمکین و نشوز یکی از مباحث حقوق خانواده است.
تمکین به معنای انجام وظایف زناشویی و نشوز مقابل آن است.
باید گفت تمکین و نشوز غالبا نسبت به زن به کار می رود و آثار آن در مورد زن، منظور
نظر فقیهان و حتی حقوقدانان بوده است.
یعنی از تمکین و نشوز زن سخن میگویند نه مرد!! واژه تمکین همچنین، در لغت به معنای مالک گردانیدن و
ثابت کردن است.
در قرآن کریم آمده است : و مکناهم فی الارض یعنی آنها را در زمین استقرار بخشیدیم و مالک زمین
گردانیدیم.
اما «نشوز» در لغت به معنای بالابردن و بهپا خاستن است.
در قرآن کریم آمده است : و اذا قیل لهم انشزوا فانشزوا یعنی وقتی به آنها گفته میشود (برای انجام
اوامر الهی) بهپاخیزید، بهپامیخیزند.
اما در اصطلاح حقوقی و فقهی نشوز عبارت از «خروج زوجین از انجام تکالیف واجبی است که قانونگذار بر عهده
هر کدام از آنها در رابطه با دیگری گذاشته است.»
آیا نشوز فقط به زوجه تعلق دارد؟
به طور کلی باید گفت نشوز اختصاص به زن ندارد
بلکه مرد نیز ممکن است در برابر زوجه خویش نسبت به انجام تکالیف واجب خود اقدامی نکند و وظایفش را
انجام ندهد و از این نظر ناشز محسوب شود.
قرآن کریم هم نشوز را به هر دو معنا به کار برده است؛ آنجا که میفرماید : والاتی تخافون نشوزهن،
منظور خروج از اطاعت زوج توسط زوجه است و آنجا که میفرماید : و ان امراه خافت من بعلها نشوزا
او اعراضا(سوره نساء آیه ۱۲۸)، منظور نشوز مرد از انجام تکالیف واجب در قبال زوجه خود است.
البته گاهی هر دو از انجام حقوق و تکالیف یکدیگر در قبال هم خودداری میورزند که قرآن کریم از این
وضعیت تعبیر به«شقاق» کرده است و این معنا در آیه ۲۵ سوره نساء آمده که میفرماید : وان خفتم شقاق
بینهما …
مرحوم صاحب جواهر نیز نشوز به معنای فقهی را در هر دو صورت یعنی نشوز از طرف زن و همچنین
نشوز از طرف مرد اطلاق کرده است.
در صورت عدم تمکین مرد، زن میتواند به مراجع قانونی مراجعه کند؟
در مورد نشوز مرد عبارت عدم تمکین را به کار نمیبرند و آن را عرفا مستهجن میدانند در حالی که
اگر نشوز و عدم تمکین را به یک معنا بدانیم (چنانچه در۹۰ درصد موارد چنین است) و دعوای الزام به
تمکین را نیز مسموع بدانیم، دلیلی از نظر شرعی وجود ندارد که دعوی الزام به تمکین زوج مطروحه از طرف
زوجه را وارد تشخیص ندهیم.
با این حساب، زن نیز میتواند چنانچه شوهر به اقامه تکالیف واجب عمدتا غیرمالی مثل حق قسم، حق مضاجعت و
حق نزدیکی که بر عهده زوج گذاشته شده اقدام نکند، او را از طریق مراجعه به محکمه ملزم کند.
البته زنان به دلیل ماخوذ به حیا شدن، مطالبات خود را از بابت این حقوق در قالب الزام شوهر به
پرداخت نفقه مطرح می کنند.
ولی به هرحال، چه بسا الزام به تمکین نیز خالی از وجاهت قانونی نباشد و لذا رای شعبه هفتم دیوان
عالی کشور که دادخواست زن مبنی بر الزام به تمکین شوهر را فاقد وجاهت قانونی دانست منطقی به نظر نمیرسد.
بنابراین، اگر زوج نیز در ادای تکالیف شرعی خود مرتکب قصور شود و مثلا تکلیف به حسن معاشرت خود را
نادیده بگیرد یا مرتکب ضرب و شتم یا آزار زوجه شود، دعوای الزام به تمکین از ناحیه زوجه نیز باید
مسموع باشد.
با این توضیح آیا هر عدم تمکینی «نشوز» است؟
فقها وحقوقدانان ، برای علت تامه تحقق هر عمل حقوقی سه جزء علت در قالب های مقتضی، شرط و عدم
مانع ذکر کرده اند.
ایشان هر چند «مقتضی» پرداخت نفقه را خود«عقد نکاح» دانسته اند ولی در خصوص شرطیت یا مانعیت تمکین و نشوز
اختلاف دارند.
عدهای تمکین را «شرط» نفقه دانسته و عده ای «نشوز» را «مانع» انفاق دانسته اند.
لیکن به نظر، قول دوم بیشتر مقرون به واقع است.
این نظر مبتنی برآن است که بگوییم هر «عدم تمکینی»، «نشوز» نیست ولی هر نشوزی عدم تمکین است.
زیرا ممکن است مرد زن را طلب نکرده باشد و او هم تمکین نکرده پس در اینجا نشوز حاصل نیست
و مرد باید نفقه زنی را که عقد کرده ولی هنوز او را به منزلش نیاورده، بدهد.
بنابر این تنها «عدم تمکینی» که ناشی از معارضه و عصیان باشد؛ قرآن کریم، سوره مجادله آیه ۱۱ و یا
در سوره یوسف آیه ۵۶ و سوره کهف آیه ۸۵ نیز به همین معنا آمده است.
در قوانین ما عنوان تمکین و نشوز مطرح شده است؟
در قانون مدنی ایران عنوان تمکین و نشوز به کار
نرفته و حقوقدانان آن را از برخی مواد استنباط کرده اند:ماده ۱۱۰۸ ـ «هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای
وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود.» و ماده ۱۰۸۵ ـ «زنمیتواند تا مهر به او تسلیم نشده از
ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند مشروط بر اینکه مهر او حالّ باشد و این امتناع مسقط
حق نفقه نخواهد بود.» ماده نخست بر نشوز دلالت دارد.
برخی حقوقدانان از آن تمکین عام را نیز استفاده کرده اند و ماده دوم را مستند برای تمکین خاص گرفته
اند.
دو ماده دیگر در قانون مدنی ایران آمده که وظایف مشترک زن و مرد را بیان می کند: ماده ۱۱۰۳
ـ «زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند.» و ماده ۱۱۰۴ ـ «زوجین باید در تشیید مبانی خانواده
و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت کنند.»
نظر علمای حقوق در رابطه با نشوز چیست؟
دکتر کاتوزیان تمکین را
اینگونه تبیین میکنند: مفهوم تمکین نیز مانند ریاست شوهر، وابسته به رسوم اجتماعی و اخلاق عمومی است.
تمکین در عرف حقوقی ما، دو معنی عام و خاص دارد: تمکین عام، به معنی قبول ریاست شوهر بر خانواده
و محترم شمردن اراده او در تربیت فرزندان و اداره مالی و اخلاقی خانواده است.
ولی، تمکین خاص ناظر به رابطه جنسی زن با شوهر و پاسخ دادن به خواستههای مشروع او است.
در تمکین عام، معیار تمییز اموری که شوهر میتواند از زن انتظار داشته باشد، عرف است.
داوری باید نوعی باشد و شوهر سختگیر و باریکبین حق ندارد انتظاری بیش از اندازه متعارف از زن داشته باشد.
ولی، در این راه باید درجه تمدن و تحصیلات و سن و سایر خصوصیتهای زن و شوهر را نیز در
نظر گرفت.
به بیان دیگر، ضابطه تمکین، رفتار انسانی متعارف است که در آن شرایط خاص زندگی میکند، از این لحاظ هر
دو، جنبه نوعی و شخصی دارد.
برای مثال، مفهوم تمکین در باره روستایی بی آلایشی که با شوهر خود در مزرعه کار میکند با زنی که
عهده دار مسئولیت مهم اداری است و شوهر نیز به سیاست یا طبابت اشتغال دارد یکسان نیست.
معنای همبستگی و خوشرویی و احترام متقابل و اطاعت در این دو رابطه، تفاوت فراوان دارد.
رعایت این قضاوت، تبعیض در اجرای قانون نیست، لازمه احترام به عرف است که در این گونه امور از منابع
حقوق به شمار میرود.
در مورد تمکین خاص نیز، عرف و اخلاق، داوری نهایی را به عهده دارد.
لزوم تمکین به این معنی نیست که احساس زن به حساب نیاید.
دادرسی در باره روابط عاطفی و انسانی دقیق تر از آن است که در قاعده و اصل بگنجد.
زن در روابط زناشویی ماشین بهرهبرداری نیست.
انسان است و باید با او چنان رفتار شود که شخصیت انسان اقتضا دارد.
بنابراین، در این داوری نیز معیار تمییز تمکین، به معنایی که حقوق و اخلاق مقرر داشته است، جنبه نوعی و
شخصی را با هم دارد و دادگاه باید به همه عوامل انسانی و عرفی توجه کند.
نکته قابل تامل این است که در کتب فقهی وحتی حقوقیها، تمکین را از وظایف زن میدانند، و متاسفانه از
تمکین مرد سخنی به میان نیامده است.
همین طور است در قانون مدنی ما.
اما در باب نشوز، برخی از فقیهان، آن را تعمیم داده و به مرد نیز نسبت داده اند.
چنانچه محقق در شرایع فرموده است: «نشوز خروج از طاعت است که گاه از مرد سر می زند و گاه
از زن».
همین معنا را صاحب جواهر، به تفصیل آورده است.
با این وصف، از آثار حقوقی نشوز مرد به اختصار و گاه در حد یک جمله سخن گفته اند.
بدین معنا که تعریف را عام گرفته و سپس از اماره های نشوز زن، و آثار حقوقی آن، به تفصیل
سخن گفته اند.
حقیقت آن است که اگر زن و مرد، هر کدام در قبال دیگری وظایفی دارد و هر کدام بر دیگری
حقی دارد، تمکین و نشوز عنوانی عام خواهد بود که باید از قلمرو آن نسبت به زن و شوهر به
طور مشترک بحث کرد، گرچه حقوق یکی از آنان بیشتر یا وظایفش سنگینتر باشد.همان گونه که زن در قبال شوهر
وظایفی دارد، مرد نیز چنان است.
همان طور که زن ممکن است تخلف ورزد مرد نیز ممکن است، قصور و تقصیر داشته باشد.
اگر زوج از تکالیفی همچون پرداخت نفقه سرباز زند زوجه میتواند شکایت کند؟
اگر مرد از دیگر وظایفش، سر باز
زد، زن میتواند از او نزد حاکم شکایت کند و خود نمی تواند اقدامی کند.
صاحب جواهر چنین فرموده است: اگر نشوز شوهر آشکار گشت بدین سان که حقوق واجب زن را از قبیل: قسم،
نفقه و…
ادا نکرد، زن حق مطالبه دارد و می تواند شوهر را موعظه کند.
اگر شوهر اجابت نکرد، نزد حاکم از وی شکایت کند و حاکم وی را به ادای حقوق الزام می کند.
در قانون مدنی ماده ۱۱۱۱ نیز این مطلب آمده است: «زن می تواند در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه،
به محکمه رجوع کند.
در این صورت محکمه میزان نفقه را معین و شوهر را به دادن آن محکوم می کند».
این قانون اختصاص به استنکاف شوهر از پرداخت نفقه دارد.
چرا زن باید در دوران نشوز مرد، تمکین داشته باشد؟
مرحوم خوانساری در جامع المدارک به این بحث پرداخته است:
آیا وجوب قیام به حقوق (خانوادگی) مطلق است برای زن و شوهر، یا مشروط است به اینکه دیگری به وظایفش
قیام کند و ناشزه نباشد.
مقتضای اطلاق ادله، اطلاق است.
از این رو بر هر یک از زن و شوهر لازم است به وظایف خود قائم باشد ولو دیگری نشوز
کند.
برخی میگویند ادله ای که وظایف زن را بیان کرده مطلق است به گونهای که اگر شوهر تکالیف خود را
انجام نداد، زن نمی تواند از وظایف واجبش سرپیچی کند.
به این معنی که گرچه مرد ستم می کند و حقوق زن را به جای نمی آورد، اما باید زن
وظایف خود را انجام دهد.لیکن به نظر خیلی بعید می رسد.
در حدیثی آمده است: «ان النبی(ص) قال: انا اولی بکل مؤمن من نفسه و علی(ع) اولی به من بعدی.
فقیل له: ما معنی ذلک؟ فقال: قول النبی(ص): من ترک دینا او ضیاعا فعلیّ و من ترک مالا فلورثته، فالرجل
لیس له علی نفسه ولایه اذا لم یکن له مال و لیس له علی عیاله امر و لا نهی اذا
لم یجر علیه النفقه، و النبی و امیرالمؤمنین و من بعدهما(ع) الزمهم هذا فمن هناک صاروا اولی بهم من انفسهم
و ما کان سبب اسلام عامه الیهود الا من بعد هذا القول من رسول ا…
(ص) فانهم امنوا علی انفسهم و علی عیالاتهم».
رسول خدا فرمود: من به هر مؤمنی از او سزاوارترم و علی(ع) پس از من چنین است.
گفته شد: معنای این سخن چیست؟ فرمود: این گفته رسول خدا که: هر کس بدهی یا کسری به جای گذارد
بر عهده من است و هر که مالی به جای گذارد از آن ورثه است.
مرد زمانی که مالی ندارد بر خویش ولایت ندارد.
و مرد هنگامی که به اهل و عیال نفقه ندهد، حق امر و نهی ندارد.
پیامبر و امیر مومنان و فرزندانشان مردم را بدان وا میدارند.
از این رو اولی هستند.
گرایش گسترده یهودیان به اسلام جز این سخن رسول خدا سببی نداشت، چرا که آنان بر خویشتن و خانواده خود
احساس امنیت کردند.
در رابطه با ضمانت اجرای تکالیف زوجین در حقوق مدنی چه مطالبی مطرح شده است؟
دکتر امامی در کتاب حقوق
مدنی پس از بحث از تکالیف زن و شوهر در خاتمه از ضمانت اجرای تکالیف زوجین سخن گفته است و
خلاصه آن چنین است: هر یک از زوجین تکالیف خود را که در اثر نکاح عهده دار است انجام ندهد
طرف دیگر می تواند به دادگاه رجوع نموده، درخواست اجبار ممتنع را به ایفای آن بخواهد.
نکته ای که باید توجه داشت آن است که تکلیف شوهر، به انفاق از اموری است که هرگاه نتوان شوهر
را اجبار به تادیه آن کرد به وسیله بازداشت اموال او و فروش آنها وصل می شود، مگر آنکه قادر
به تادیه آن نباشد.
ولی تکالیف دیگر زوجین قائم به شخص آنان و مبتنی بر محبت و علاقه قلبی است که به وسیله اجبار
به ایفای آنها مستقیم یا غیر مستقیم به نتیجه منظور در بسیاری از موارد نمی توان رسید، مانند حسن معاشرت،
تشیید مبانی خانوادگی، اطاعت زن از شوهر و امثال آنها.
در این صورت قانون برای ضمانت اجرای تکالیف چنانکه ذیلا دیده میشود چاره مناسب با هر یک از آنها اندیشیده
است: تکالیف شوهر بر دو قسم است: یکی انفاق که زن می تواند چنانکه گذشت به دادگاه مراجعه و از
شوهر بخواهد و دادگاه آن را از او گرفته به زن میدهد و چنانچه نتوان شوهر را الزام به دادن
نفقه کرده یا آنکه شوهر عاجز از تادیه آن باشد زن نمی تواند به استناد ماده «۱۱۲۹» قانون مدنی از
دادگاه بخواهد که شوهر را اجبار به طلاق کند تا دادگاه پس از رسیدگی شوهر را اجبار به طلاق نماید.
اما تکالیف دیگر شوهر چه نسبت به آنهایی که با زن مشترک است از قبیل: حسن معاشرت، تشیید مبانی خانواده،
و چه نسبت به آنهایی که به او اختصاص دارد مانند: قسم و نزدیکی در صورت امتناع شوهر از ایفای
آن، زن می تواند به استناد ماده «۱۱۳۰» قانون مدنی درخواست اجبار شوهر را به طلاق کند.
از قانون مدنی میتوان چنین فهمید که ضمانت اجرای حقوق زن را، شکایت از شوهر نزد حاکم و تقاضای طلاق
از دادگاه دانسته است و ضمانت اجرا در حقوق شوهر را امتناع از پرداخت نفقه و استفاده از حق طلاق
که در دست مرد است، شمرده است.
قانون