حافظ و اشعار زیبایی درباره نوروز + تصاویر زیبا
حافظ درباره نوروز
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشیکه بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که
کنون با که نشین و چه بنوشکه تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت
پند ولیوعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر استحیف باشد که ز
کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزافگر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر
چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوسترفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از
بخت بلندت باشدصید آن شاهد مطبوع شمایل باشیحافظ
اشعار زیبای نوروز
صبا به تهنیت پیر می فروش آمدکه موسم طرب و عیش و
ناز و نوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشایدرخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنور
لاله چنان بر فروخت باد بهارکه غنچه غرق عرق گشت و گل ب جوش آمد
به گوش هوش نیوش از من
و به عشرت کوشکه این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
زفکر تفرقه باز آن تاشوی مجموعبه حکم آنکه
جو شد اهرمن، سروش آمد
ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزادچه گوش کرد که باده زبان خموش آمد
چه
جای صحبت نامحرم است مجلس انسسر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
زخانقاه به میخانه می رود حافظمگر زمستی زهد
ریا به هوش امدحافظ
اشعار زیبای نوروز
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشدکه در دستت بجز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دریاب و
در یابکه دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستانکه گل تا هفته دیگر نباشد
ایا
پرلعل کرده جام زرینببخشا بر کسی کش زر نباشد
بیا ای شیخ و از خمخانه ماشرابی خور که در کوثر
نباشد
بشوی اوراق اگر همدرس ماییکه علم عشق در دفتر نباشد
ز من بنیوش و دل در شاهدی بندکه حسنش
بسته زیور نباشد
شرابی بی خمارم بخش یا ربکه با وی هیچ درد سر نباشد
من از جان بنده سلطان
اویسماگر چه یادش از چاکر نباشد
به تاج عالم آرایش که خورشیدچنین زیبنده افسر نباشد
کسی گیرد خطا بر نظم
حافظ
که هیچش لطف در گوهر نباشدحافظ
جملات زیبا