جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

شعرهای زیبای فصل پاییز

اشتراک:
فرهنگ و هنر و شعر
اشعار زیبای پاییزی شعر پاییز اخوان ثالث آسمانش را گرفته تنگ در آغوشابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.باغ بی برگی، روز و شب تنهاست،با سکوت پاکِ غمناکش.سازِ او باران، سرودش باد.جامه اش شولای عریانی‌ست.ورجز،اینش جامه ای باید .بافته بس شعله ی زرتار پودش باد.گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد ، یا نمی […]

اشعار زیبای پاییزی

شعر پاییز اخوان ثالث

آسمانش را گرفته تنگ در آغوشابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.باغ بی

برگی،

روز و شب تنهاست،با سکوت پاکِ غمناکش.سازِ
او باران، سرودش باد.جامه اش شولای عریانی‌ست.ورجز،اینش جامه ای باید .
بافته بس شعله ی زرتار پودش باد.
گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد.
باغبان و رهگذران نیست.
باغ نومیدانچشم در راه بهاری نیستگر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد ،ور برویش برگ لبخندی نمی روید ؛باغ بی برگی
که می گوید که زیبا نیست ؟داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید.
باغ بی برگیخنده اش خونیست اشک آمیزجاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن.
پادشاه فصلها ، پائیز.

 شعرهای زیبای فصل پاییز

کاش چون پاییز بودم (فروغ فرخ زاد)

کاش چون پاییز بودمکاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,آفتاب دیدگانم سرد می شد,آسمان
سینه ام پر درد می شدناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زداشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می
زد.وه…
چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,شاعری در چشم من میخواند …
شعری آسمانیدر کنارم قلب عاشق شعله می زد,در شرار آتش دردی نهانی.نغمه ی من…
همچو آواری نسیم پر شکستهعطر غم می ریخت بر دلهای خسته.پیش رویم :چهره تلخ زمستان جوانیپشت سر :آشوب تابستان عشقی
ناگهانیسینه ام :منزلگه اندوه و درد وبد گمانی.کاش چون پاییز بودم

علی دلنوشته

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس