پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

مجموعه شعرهای احساسی و عاشقانه (۲)

اشتراک:
فرهنگ و هنر و شعر
 اشعار زیبا و عاشقانه(۲)  باز هم میخواهمت ( شعر عاشقانه ) بیهوده میگردم به دنبالت،وقتی نیستی ، بیهوده نشسته ام چشم به راهتشاید وقت این است که حسرت گذشته های شیرین با تو بودن را بخورمتنها بمانم و کوله باری از غم را بر دوش بکشمدیروز گذشت و پیش خود گفتم فردا در راه […]



اشعار زیبا و عاشقانه(۲)

 باز هم میخواهمت ( شعر عاشقانه )

بیهوده میگردم به دنبالت،وقتی نیستی ، بیهوده نشسته ام چشم به راهتشاید وقت این است که حسرت گذشته های
شیرین با تو بودن را بخورمتنها بمانم و کوله باری از غم را بر دوش بکشمدیروز گذشت و پیش خود
گفتم فردا در راه است ، فردا آمد و دیدم هنوز دلم چشم به راه است ، مدتی گذشت و
هنوز هم در حسرت دیروزم ، چه فایده دارد وقتی روز به روز از غم عشقت میسوزم؟پیش خود میگویم شاید
فردا بیایی ،شاید هنوز هم مرا بخواهی !تقصیر دلم بود نه چشمانم ، این قصه که تمام شد، باز هم
اگر بخواهی میمانمنشستم به انتظار غروب تا یک دل سیر گریه کنم ، شاید کمی آرام شوم ، غروب آمد
و بغض سد راه اشکهایم ، شب شد و هنوز نشکسته شیشه غمهایم،این حال و روز من است ، نیستی
که ببینی این روزهای بی تو بودن استتمام هستی ام تویی ،از لحظه ای که نیستی ، انگار که من
نیز نیستم ، انگار مدتی را با عشق زندگی کردم و بعد از تو ،مال این دنیا نیستم !از آغاز
نیز اهل دیار تنهایی بوده ام ، تو رهگذری بودی و من با تو مدتی آشنا بوده اماز کجا میدانستم
اهل دل نیستی ، عشق را نمیشناسی و با من یکی نیستی ، از کجا میدانستم که تنها میشوم ،
من بیچاره باز هم بازیچه دست غمها میشوم !بیهوده میگردم به دنبالت ، با وجود تمام بی محبتی هایت ،
باز هم میخواهمت….

مجموعه شعرهای احساسی و عاشقانه (2)

 در خیال عشقت

چشمهایم را بسته ام ، تا تو را ببینمببینم که در کنارمی ، سرم بر روی شانه هایت است و
تو فقط مال منیحس کنم گرمای وجودت را ، فراموش کنم همه غم های دنیا را …چشمهایم را بسته ام
، تا تو را در آغوش بگیرم ، تا همانجا در کنارت ، برایت بمیرم…شاید تنها در خیالم با تو
باشم و همیشه عاشق این خیالات باشم…خیالی که لحظه به لحظه با من است ، همیشه و همه جا در
کنار من است ، حسرت شده برایم این خیالات عاشقانه ، از خیال تو حتی یک لحظه هم خواب به
چشمانم نیامده….همیشه فکرم پیش تو است ، تو که میدانی دلم بدجور گرفتار تو است ، پس کجایی که آرامم
کنی؟ خواهشی از قلب بی وفای تو دارم، هوای قلب تنهای مرا هم داشته باش….بس که به خیال تو چشمهایم
را بستم و به رویاها رفتم،دنیا را فراموش کرده ام ،دنیای من تو شده ای و رویاهایت ، حسرت شده
برای یک بار هم، شنیدن صدای نفسهایت….دلم در این هوای آلوده دلتنگی ، پر از غبار شده ، مدتی گذشته
و هنوز این گرد و غبارها پاک نشده ، هر کسی می آید پیش خود میگوید شاید این دل حراج
شده، اما کسی نمیداند که دلم یک عاشق سر به هوا شده…دلی که عاشق است و عشقش در کنارش نیست
، دلی که لحظه به لحظه به خیال آمدن عشقش دیگر محکوم به انتظار نیست ….چشمهایم را بسته ام ،
تو نیامدی و من عاشقی دلشکسته ام…

دفتر عشق

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس