هما گرامی | شعر زیبای گفتی شتاب رفتن من از برای توست
هما گرامی
گفتی: شتاب رفتن من از برای توستآهسته تر برو که دلم زیر پای توستبا قهر میگریزی و گویا که غافلیسرگشته
سایه ای همه جا در قفای توستسر در هوای مهر تو رفت و هنوز همدر این سری که از کف
ما شد هوای توستخوش میروی بخشم و به ما رو نمیکنی
این دیده از قفا به امید وفای توستایدل، نگفتمت
مرو از راه عاشقی ؟رفتی؟ بسوز کاینهمه آتشش سزای توستمارا مگو حکایت شادی که تا به حشرماییم و سینه ای
که در آن ماجرای توستبیگانه ام ز عالم و بیگانه ای ز مابیچاره آنکسی که دلش آشنای توستبگذشت و گفت:
این به قفس اوفتاده کیست؟گفتم که: این پرنده ی محزون “همای” توست
شعر و هنر