گفتوگو با نیلا دختر ۱۴ ساله تهرانی که متهم به قتل مادرش است
نیلا دختر نوجوان تهرانی است که به اتهام قتل مادرش در زندان است. این دختر نوجوان روز اول به قتل مادرش اعتراف کرد اما بعد از گذشت چند روز و ملاقات با خانواده اش حرف خود را تغییر داد و گفت که قاتل نیست . در ادامه در پرشین وی می خواهیم صحبت های نیلا دختر ۱۴ ساله تهرانی را برای شما قرار دهیم
صحبت های نیلا دختر ۱۴ ساله تهرانی
نیمه شهریور امسال ماموران اورژانس با تماس دختر ۱۴ ساله ای به نام نیلا،راهی خانه آنها واقع در شرق تهران شدند.امدادگران با ملاحظه پیکر بی جان مادر نیلا،پلیس را در جریان مرگ مشکوک او قرار دادند.
در تحقیقات پلیسی نیلای ۱۴ ساله لب به اعتراف گشود و به قتل مادر خود اعتراف کرد.او انگیزه خود را از قتل، اعتراض مادرش به استفاده زیاد از گوشی موبایل و حضور در شبکه ها اجتماعی عنوان کرد.
با اعتراف دختر نوجوان به قتل مادرش،متهم راهی کانون اصلاح و تربیت شد و پرونده به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.دختر نوجوان هفته قبل پای میز محاکمه رفت و بر خلاف اظهارات اولیه خود،این بار منکر قتل مادرش شد.
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم پرونده بار دیگر برای تکمیل تحقیقات به دادسرا ارجاع دادند.
اتهام قتل مادر توسط دختر نوجوان با سیم شارژر
نیلا روبرویم می نشیند.او دختری قد بلند و درشت اندام است اما سر و وضعش با لباس های مناسب سنش،خبر از کم سن و سالی او می دهد.در تمام مدت گفتگو جواب سوالاتم را طوری می دهد که انگار شاگرد مدرسه جواب درس نخوانده اش را به معلم پس می دهد.اما حرف از آزادی اش که می شود لحن صدایش عوض می شود و گویی تنها قسمت این ماجرا که نیلا بی نقاب حرف می زند همین حرف زدن از آزادی است.
نیلا به چه اتهامی اینجایی؟
قتل مادرم.
اتهامت را قبول داری؟
نه!
اما قبلا گفته بودی که قتل مادرت کار تو بوده است!
آن موقع فکر می کردم اگر این حرف را بزنم من را زندان نمی آورند.
چه فکر عجیبی!معلوم است کسی که به قتل اعتراف کند جایش در زندان است.
ولی من قتل نکردم.
از روز حادثه بگو.
شب قبل از حادثه من تا صبح نخوابیده بودم.آن شب تا حدود ساعت ۵ با دوستانم چت می کردم.نزدیک ساعت ۵ دوست پسرم با من تماس گرفت و گفت از خانه شان بیرون آمده است.با مادرش دعوا کرده بود و با قهر خانه را ترک کرده بود.مقابل خانه ما آمد و با هم حرف زدیم و او را راضی کردم که به خانه شان برگردد.بعد به اتاقم برگشتم و خوابیدم.چون دیر خوابیده بودم تا ظهر خواب بودم.بعد که بیدار شدم دیدم که مادرم بی جان کف آشپزخانه افتاده است.خیلی ترسیدم.اول به پدرم زنگ زدم و بعد اورژانس را خبر کردم.اما دیگر فایده نداشت و مادرم فوت کرده بود.
صحبت های دختر متهم به قتل
بعد چه شد؟
بازپرس آمد و نمی دانم چرا به من شک کرد.من خیلی ترسیده بودم.برای اینکه در مخمصه نیفتم به دروغ به قتل مادرم اعتراف کردم.
چرا به تو شک کردند؟
چون می گفتند مادرم با سیم شارژر خفه شده است و روی سیم شارژر اثر انگشت من بود.من می گفتم چون شارژر من بود و اثر انگشتم هم روی آن مانده است.اما می گفتند در دوربین مدار بسته مقابل خانه مان هم تصویر ورود فرد مشکوکی دیده نشده است.تصویر صحبت کردن من و دوست پسرم در فیلم بود.که بعد او رفته و فرد دیگری وارد نشد.
تو نمی ترسیدی که آن وقت صبح به کوچه بروی؟
نه!
می خواهم قاتل مادرم را پیدا کنم
از روز دادگاه بگو.
آن روز مادربزرگم و خاله هایم را دیدم.پدرم همیشه به ملاقاتم می آید،او هم آن روز در دادگاه بود.مادربزرگم من را که دید گریه اش گرفت و بغلم کرد.بعد قاضی حسینی از من پرسید که اتهامم را قبول دارم یا نه.من هم گفتم قبول ندارم.همه ماجرا را همینطور که برای شما تعریف کردم به او هم گفتم.
رابطه پدر و مادرت با هم خوب بود؟
بد نبود.مادرم سریع عصبانی می شد.صبر و تحمل نداشت.گاهی دعوای لفظی می کردند.
الان دلت چه می خواهد؟
دلم می خواهد آزاد شوم.بروم سر خاک مادرم و بعد دنبال قاتل او بگردم.
حرفی داری که بخواهی به گوش کسی برسانی؟
تو رو خدا به همه بگویید من قاتل نیستم.بگویید من را آزاد کنند.
از او می خواهم یک خاطره از مادرش بگوید.سرش را می اندازد پایین و گریه می کند.دیگر حرفی نمی زند.نام متهم به قد و قواره اش نمی آید.عصیانگری اما برازنده اوست.نیلا متعلق به نسلی است که فاصله زیادی با ما دارند.آنچه بین ما فاصله می اندازد تفاوت سنی نیست.ظهور پیشرفت غیرقابل وصف تکنولوژی در نسل آنهاست که این شکاف را عمیق می کند.
نیلا و همسالانش نمی دانند تلفن سکه ای و اتوبوس دو طبقه و کیوسک تلفن همگانی چه شکلی است.
نسل آنها،نسل فالوور و ریپورت و بلاک است
رکنا