قتل مرد پولدار تهرانی به دست رعنا زن جوان , اعترافات هولناک قاتل
زن جوان که برای گذران زندگی مجبور به کار در خانه مردم بود. مدتی بود که در خانه یک مرد میانسال پولدار از او پرستاری می کرد. اما او این روزها به جرم قتل آن مرد در ندامتگاه زنان بسر می برد. امروز در پرشین وی می خواهیم ماجرای قتل مرد پولدار تهرانی را برای شما قرار دهیم.
قتل مرد پولدار تهرانی توسط رعنا
رعنا یک قیچی کوچک در دست دارد و در میان دیگر زنانی که,
در واحد اشتغال ندامتگاه زنان استان تهران کار می کنند مشغول کار است.
اینجا در کارگاه خیاطی تعداد زیادی از مددجویان توانسته اند,
کار خیاطی را یاد بگیرند.همین که کاری را یاد گرفته اند برای,
آنها امید و انگیزه ای ایجاد می کند تا بعد از آزادی بتوانند,
برای خودشان شغلی پیدا کنند.
رعنا اما فقط با همان قیچی کوچکی که در دست دارد نخ های اضافه,
لباس ها را می چیند.به قول خودش نخ زنی می کند.از او می پرسم,
چرا تو هم مثل بقیه سعی نمی کنی کار خیاطی و کار با چرخ را یاد بگیری؟
می گوید:«مغزم نمی کشد چیزی یاد بگیرمواعصابم خراب است.
اما می خواهم بیکار هم نباشم.اینجا سرم با کار و در میان جمع گرم می شود.»
رعنا پرستار خانگی یک مرد میانسال بوده است.حالا هم به اتهام قتل او در زندان است.
چه مدت است در زندان هستی؟
از ۹ ماه قبل در زندانم.اما دو سال بعد از حادثه دستگیر شدم.
ماجرای قتل
من ساکن شهر بروجرد بودم.دختر ۱۱ ساله ای دارم که بیماری قلبی دارد.همسرم هم اعتیاد دارد.برای همین مشکل مالی داشتم و حدود پنج سال قبل به تهران آمدم تا کار کنم.به یک شرکت خدماتی مراجعه کردم و با معرفی از سوی آن شرکت پرستار یک آقای ۶۰ ساله بیمار شدم.الان هم به اتهام قتل آن مرد که نامش صابر بود در زندانم.
اتهامت را قبول کردی؟
بله ولی با نقشه این کار را نکردم.صابر من را اذیت می کرد اما من قصد نداشتم او را به قتل برسانم.
مثلا چه اذیتی؟
دو ماه بود که پرستار صابر بودم.صابر می دانست من شوهر دارم اما به من می گفت از شوهرت جدا شو و با من ازدواج کن.می گفت خانه و ماشین به نامت می کنم اما من قبول نمی کردم چون زندگی و شوهر و بچه ام را دوست داشتم.حتی صابر چند بار به من تجاوز کرده بود.
چرا بعد از اینکه به تو تجاوز شد باز هم در آن خانه ماندی؟چرا با پای برهنه از خانه صابر فرار نکردی و موضوع را به پلیس نگفتی؟
نمی دانم!از صابر می ترسیدم.
فکر می کنی اگر این حرف ها را در دادگاه بزنی قاضی ادعای تو را قبول می کند؟
من راستش را گفتم!
چطور صابر را به قتل رساندی؟
شب قبل از حادثه ۱۰ عدد قرص در آبمیوه صابر ریختم و صبح روز بعد صابر وقتی از خواب بیدار شد حال خوبی نداشت.چند سرفه کرد و یکدفعه حالش بد شد.من خودم اورژانس را خبر کردم.اما بعد از آنجا رفتم.می دانستم بالاخره سراغم می آیند.دو سال گذشت و بالاخره دستگیر شدم.
برای جلب رضایت از شاکیان کاری کرده ای؟
چند نفر به عنوان واسطه با آنها صحبت کرده اند.به آنها شرایط زندگی من را گفته اند.می دانند الان فرزند من بهزیستی است.خیلی نگران او هستم و نمی توانم حتی با او صحبت کنم.قبل از این اتفاق دخترم با عمه اش زندگی می کرد اما او هم دیگر نتوانست از دخترم پرستاری کند.
صابر یک فرزند دارد که از من شاکی نیست باید رضایت پدر و مادرش را جلب کنم.امیدوارم باور کنند که من فقط می خواستم صابر بیشتر و عمیق تر بخوابد.فکرش را نمی کردم که جانش را از دست بدهد.
چرا با همسرت زندگی نمی کند؟
دختر من فرزند همسر اولم هست که به خاطر اعتیاد شدید ما را رها کرد.همسر فعلی ام هم اعتیاد دارد.سرآشپز یک رستوران بود اما بیکار شد و اوضاع مالی بدی دارد.
رعنا اشک می ریزد و وقتی از دخترش حرف می زند،هق هق می کند.به دخترک بیماری فکر می کنم که در بهزیستی بروجرد چشم به راه مادرش هست.دخترکی که گناهکار نیست اما تاوان می دهد.
رکنا