چاقوکشی و دعوا بر سر خیره نگاه کردن دوست !!!

گاهی اوقات در میان رابطه های دوستی مشکلات خاضی به وجود می آید که ممکن است این مشکلات عوارض بسیار خاصی را به همراه داشته باشد چاقوکشی و دعوا بر سر اینکه دوستی به دوست دیگرش خیره نگاه کرده است اتفاق بسیار عجیبی است که در میان دوستان رخ داده است و به مشکلات بسیار زیادی ختم شده است مشکلاتی که یکی از آن ها چاقو کشی و دعوا شده است . جزئیات بیشتر درباره این خبر را در پرشین وی بخوانید.

چاقوکشی و دعوا در میان دوستان

ساعت ۱۵ دقیقه بامداد روز گذشته ماموران کلانتری خلق آباد مشهد در تماس با قاضی ویژه
قتل عمد، از یک نزاع مرگبار خبر دادند .

به دنبال اعلام این گزارش و با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع ، بلافاصله قاضی کاظم میرزایی
شبانه عازم مرکز درمانی شد و به تحقیق پرداخت. بررسی های مقدماتی نشان می داد که جوان ۲۷
ساله ای به نام سلمان معروف به حمید با واردآمدن چند ضربه چاقو به شانه راست و دیگر نقاط بدنش
به قتل رسیده است

ادامه تحقیقات درحالی به روستای «درآبد» و «فرخد» کشید که شواهد موجود از نزاع شبانه چند جوان
حکایت می کرد. شاهدان عینی از دو جوان موتورسوار سخن گفتند که با چاقو وارد میدان روستا شده اند
تا اختلافات قبلی خود با یکی از جوانان روستا را حل و با هم آشتی کنند اما در نهایت مشاجره لفظی آنان
به نزاعی مرگبار تبدیل شده است!

بررسی های شبانه مقام قضایی بیانگر آن بود که آپاچی سوار جوانی که در ورودی روستای محل
نزاع حضور داشت، متهم به قتل را فراری داده است بنابراین گروهی از نیروهای کلانتری خلق آباد
به فرماندهی سرگرد بابایی (رئیس کلانتری) عملیات شناسایی آپاچی سوار را آغاز کردند تا این
که مشخص شد او متهم به قتل را به روستای فرخد رسانده است.

بنابراین با دستور شبانه قاضی میرزایی گروهی از نیروهای یگان امداد نیز در محل حضور یافتند و با
تشکیل چند گروه عملیاتی به سرپرستی سرهنگ نجفی (افسر ارشد آگاهی) به ردیابی متهم فراری
پرداختند تا این که متهم مذکور در یکی از منازل خالی از سکنه روستایی به دام افتاد.

قتل وحشتناک

قتل در پی چاقوکشی و دعوا

این جوان ۲۱ ساله که محمد نام دارد و به جواد معروف است در اعترافات خود به واردآوردن ضربات مرگبار
به «سلمان» اقرار کرد و گفت: او به همراه دوستانش ظهر روز حادثه به محل کارم آمدند و با این بهانه که
«خیره به آن ها نگاه کرده ام»،

مرا زیر مشت و لگد گرفتند و کتک زدند برای همین من تصمیم به انتقام
گرفتم ولی با وساطت بزرگ‌ترها قرار شد با یکدیگر آشتی کنیم. به همین دلیل من به همراه دوستم
سوار موتورسیکلت شدیم و به روستا رفتیم ولی در اثنای صحبت ها، ناگهان مشاجره ای بین ما رخ
داد و کار به درگیری کشید که من هم با چاقو ضرباتی را به او زدم.

خبرآنلاین