جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

قصه کودکانه مورچه بی دقت,ایمنی گاز در زمستان

اشتراک:
قصه مورچه بی دقت کودک و نوزاد
قصه ی زیبا و بسیار شنیدنی مورچه ی بی دقت که می توانید آن را قبل از خواب برای فرزندان دلبندتان تعریف کنید و از پند ها و نکته های داخل آن به عنوان توصیه های زندگی استفاده کنید.

قصه های کودکانه همیشه بسیار زیبا و مناسب برای قبل از خواب کودکان بوده اند که قصه مورچه بی دقت ،
قصه ای بسیار زیبا و خواندنی است که آن را در پرشین وی بخوانید.

قصه مورچه بی دقت زیبا و شنیدنی

آن شب برف سنگینی باریده بود.همه جا سرد بود.
موچی ( مورچه کوچولو ) و فیلو ( فیل کوچولو ) در خانه خوابیده بودند.بخاری کوچک آنها روشن بود اما
نمی توانست همه خانه را گرم کند.

موچی گفت : ” باید یک فکری بکنیم که خانه را گرم کنیم.

و بعد گفت : ” یک فکر حسابی دارم.ما می توانیم تمام شعله های اجاق گاز را روشن کنیم تا
خانه گرم شود.

فیلو گفت : ” اما این کار خطرناک است.مگر یادت نیست که آقای ایمنی می گفت هیچوقت این کار
را نکنید ؟

موچی گفت : آقای ایمنی در خانه گرمش خوابیده و نمی داند که ما داریم از سرما
می لرزیم.

موچی این را گفت و سراغ اجاق گاز رفت و همه شعله ها را روشن کرد.

کم کم خانه گرم شد ولی بوی گاز همه جا را گرفته بود.

موچی که گرمش شده بود پنجره را باز کرد.

چند دقیقه بعد صدای زنگ در بلند شد.فیلو با تعجب در را باز کرد.
آقای ایمنی پشت در بود.

آقای ایمنی گفت :” داشتم از اینجا عبور می کردم ، دیدم توی این سرما پنجره هایتان باز است، تعجب
کردم.گفتم در بزنم و بپرسم اینجا چه خبر است ؟ ! ”

فیلو گفت : ” موچی سردش بود و
اجاق گاز را روشن کرد تا خانه را گرم کند و حالا هم گرمش شده و رفته پنجره را باز
کرده

قصه مورچه بی دقتقصه مورچه بی دقت

قصه مورچه بی دقت

آقای ایمنی فریاد زد : ” چی ؟ مگر اجاق گاز بخاری است که با آن خانه را گرم
می کنید ؟

اول این که گرم کردن خانه با شعله های اجاق گاز کار اشتباهی است.”

فیلو با سرعت
دوید و گاز را خاموش کرد.

بعد آقای ایمنی ادامه داد : شما نباید آنقدر خانه را گرم کنید که مجبور شوید پنجره ها را باز
کنید.هیچ می دانید اینطوری چقدر گاز هدر می رود ؟

شما می توانید لباس گرم بپوشید و یا جلو در
و پنجره ها پرده های کلفت بزنید تا گرمای خانه هدر نرود.

باید در زمستان جلوی دریچه کولر را بپوشانید تا گرمای خانه هدر نرود.

فیلو با سرعت رفت و مقداری لباس آورد و به موچی گفت : این لباسها را بپوش.من می روم جلوی
پنجره ها پرده بزنم

ساعتی بعد، پرده های پنجره زده شد.فیلو با یک تکه نایلن، جلوی دریچه کولر را
هم پوشاند.

آقای ایمنی گفت : دوستان عزیز یادتان باشد موقع خواب شعله بخاری را کم کنید و از پتو و لحاف
مناسب استفاده کنید.

آقای امینی خداحافظی کرد و رفت.حالا خانه گرم شده بود و همه راحت بخواب رفتند.

تبیان

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس