سه شنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۲
درخواست تبلیغات

ریشه ترس چیست ؟

اشتراک:
ریشه ترس روانشناسی
ترس تا اندازه ای طبیعی است ولی اگر به این حس بیش از اندازه بها داده شود و ترس ها زیاد و غیر قابل کنترل شود تبدیل به بیماری می شود و باید درمان شود

ترسیدن یکی از احساسات منفی در انسان هاست که اکثر افرادی که میترسند از ناخوشایند بودن این حس آگاهی دارند ولی راه مقابله با آن را نمی دانند. باید ریشه ترس را پیدا کرد و آن را درمان کرد اغلب ترس ها ریشه ای در کودکی دارد. در این مطلب می خواهیم درباره ریشه ترس و راه های مقابله با آن با شما صحبت کنیم با ما همراه باشید.

ریشه ترس

یکی از گربه می ترسد یکی از موش یکی از رئیسش می ترسد یکی از کنکور.
یکی از زندگی کردن ترس دارد و یکی دیگر از مرگ.
همیشه توی زندگی ما چیزهایی برای ترسیدن وجود دارد ترس هایی که می توانند جسم، روان و ذهن ما را
درگیر خودشان بکنند و حتی زندگی ما و تصمیم های ما را تحت تاثیر قرار بدهند و می توانند خیلی
از موقعیت های خوب را از ما بگیرند.
ترس و ترسیدنی ها، سد راه خیلی از آدم هاست.

ریشه ترسریشه ترس و درمان آن

● این پیشی ترسناک!

وقتی ترس به سراغ ما می آید ضربان قلبمان تند می شود، نبضمان هم سریع تر می زند، نمی
توانیم خوب تمرکز کنیم و دچار سردرد و رنگ پریدگی می شویم.
آدم های ترسو آدم های ضعیفی هستند یعنی همیشه یک چیزهایی هست که جلوی موفقیت ما را می گیرد و
نمی گذارد به چیزهایی که به آن علاقه داریم برسیم و یا موجب شکست در زندگی ما می شود.
ترس یک واکنش احساسی در مقابل یک خطر است.

واکنشی که به نظر روان شناسان اگر زیادی غیر عادی باشد و به آن توجه کنیم بیشتر شبیه یک بیماری
است تا یک احساس معمولی! یعنی گاهی وقت ها ما از دیدن یک فیلم ترسناک رنگمان می پرد گاهی از
این که مثلا شماره صندلی مان در جلسه امتحان ۱۳ است دست و پای مان شروع به لرزیدن می کند
و یا این که از بچگی از پای تخته رفتن می ترسیدیم.

ریشه ترس و تفاوت آنها

راستش هر کدام از این ترس ها زمین تا آسمان با هم فرق می کنند، یعنی ممکن است بعضی
ترس ها بین خیلی آدم ها مشترک باشد و البته گاهی طبیعی و بعضی هایش اصلا نباشد.
مثلا برای همه ما پیش آمده است در بچگی از گربه بترسیم اما بعد ها که بزرگ شده ایم این
ترسمان برطرف شده باشد که طبیعی است، اما اگر ترس از گربه تا همین سن، ادامه داشته باشد غیر طبیعی
می شود و البته نگران کننده.

وقتی ما از چیزی برای مدت طولانی بترسیم هم می تواند جسم ما را تحت تأثیر خود قرار بدهد و
بیمار کند و هم فکر و روحمان درگیر آن باشد و آن وقت انجام خیلی از کار ها و رو
به رو شدن با خیلی از موقعیت ها برای مان سخت می شود.
اما می شود برای همه این ترس ها که توی ذهن ما شکل گرفته اند چاره ای پیدا کرد و
با آن خداحافظی کرد.

● چرا می ترسیم؟!

دلیل این که ما از صحبت کردن در جمع می ترسیم و برادرمان مثل بلبل حرف می زند این است
که ما تجربه خوبی از صحبت کردن در جمع نداشته ایم، دلیل این که ما از کنکور وحشت داریم این
است که تا به حال کنکور نداده ایم، دلیل این که ما از مرگ می ترسیم، این است که نه
ما آن را تجربه کرده ایم و نه دیگران و نسبت به آن هیچ اطلاعاتی نداریم و از همه مهم
تر خارج از کنترل ما است.

همه این ها دلایل اصلی ترس های ما است.

اصلی ترین ریشه ترس

یعنی ریشه اصلی ترس در وجود ما موارد زیر است:

نداشتن اطلاع و آگاهی از یک موقعیت:
وقتی ما قرار است توی یک جلسه ای شرکت کنیم
که نه موضوع آن را می دانیم و نه افرادی که قرار است در آن شرکت کنند ابتدا دچار اضطراب
و بعد دچار ترس می شویم.

یعنی ناآگاهی ما از جزئیات یک موقعیت و اطلاع نداشتن ما از یک موضوع باعث می شود که دچار ترس
شویم اما اگر ما هم موضوع جلسه را بدانیم و هم کسانی که در آن شرکت کرده اند، هیچ تصور
منفی در ذهن خود ایجاد نمی کنیم که مثلا ممکن است موضوع جلسه موضوع سختی باشد یا آدم های توی
جلسه خیلی از من بیشتر بدانند تا آن وقت دچار ترس شویم.

داشتن تجربه منفی:

اگر مثلا توی کودکی دخترخاله عزیزمان وقتی خواب بوده ایم یک عدد ملخ روی ما پرت کرده یا مثلا معلم
ریاضی کلاس سوم ابتدایی مان معلم خوبی نبوده، مابه دلیل این تجارب منفی که داریم در حال حاضر هم از
ملخ می ترسیم هم با دیدن معلم های ریاضی دست و پایمان را گم می کنیم.

عدم کنترل ما بر موقعیت:

موضوعاتی که از کنترل ما خارج باشند و ما نتوانیم بر آن ها دخل
و تصوری داشته باشیم باعث ترس ما می شوند مثل زلزله یا همین مرگ خودمان! چون نمی دانیم کی اتفاق
می افتند تا بتوانیم با آن ها مقابله کنیم دچار ترس می شویم.

عواقب ترسیدن و ریشه ترس

● پیش به سوی پسر شجاع

ترسیدن باعث افسردگی، کسالت، ناامیدی، بی قراری و عدم شکوفایی استعدادهای ما
می شود و البته در مواردی ترس های شدید موجب ضعیف شدن سیستم عصبی و بیماری جسمی در ما می
شود و از همه این ها مهم تر این است که ترس باعث ایجاد عدم اعتماد به نفس می شود
و این خودش مهم ترین سد برای موفقیت های مختلف ما است.

یعنی اگر از امتحان کنکور بترسیم حتما آن را خراب می کنیم، اگر از ازدواج کردن بترسیم استرس ها و
اضطراب های آن باعث می شود نتوانیم درست تصمیم گیری کنیم و…
پس بهتر است همین اول کاری قبل از این که گندی به زندگیمان بزنیم با آن مقابله کنیم.
برای مقابله با ترس هایی که ما را احاطه کرده اند چند راهکار پیشنهاد می کنیم:

روبه روشدن با ترس

یکی از بهترین راه های مقابله با ترس ایستادن در برابر آن است، یعنی خیلی از آدم
ها وقتی مثلا از صحبت کردن سر کلاس می ترسند به هر طریقی از آن فرار می کنند و حاضرند
۱۰۰ صفحه برای استادشان تحقیق بیاورند اما نیم ساعت کنفرانس ندهند! در این مواقع بهتر است همین امروز تصمیم بگیرید
که ارائه یکی از درس هایتان را قبول کنید درست است که شاید بار اول صدای تان بلرزد و بعضی
چیز ها را فراموش کنید، اما این خودش یک موفقیت بزرگ برای شماست.

چون در ارائه بعدی مطمئنا بهتر از این عمل می کنید.
اما اگر همیشه از آن فرار کنید هیچ وقت ترستان از بین نمی رود.
امتحان کنید اتفاق بدی نمی افتد.

دلیل ترسیدن و ریشه ترس

ریشه ترسیافتن ریشه ترس

تقویت اعتماد به نفس

این که دائم در هر کاری بگویید من نمی توانم یعنی شما توانایی
ها و استعدادهای خودتان را در نظر نگرفته اید و بی خیال آن شده اید و خودتان را با خاک
یکسان کرده اید در این مواقع خوب معلوم است که وقتی احساس کنید شما هیچ چیز نمی دانید و توانایی
هیچ کاری را ندارید، اگر قرار باشد مسئولیت یک کار را قبول کنید می ترسید و بی خیال قبول کردن
آن می شوید.

قبل از هر کاری خودتان را قبول داشته باشید وقتی برای امتحان درستان را کامل خوانده اید، یعنی شما می
توانید نمره خوبی بگیرید، پس دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد.

بازسازی تصورات ذهنی

به دلیل آموزش های غلط خانواده یا مدرسه ممکن است شما از یک فرد
مثل آدم های سیگاری یا یک موقعیت مثل تنهایی ترسیده باشید، یعنی در کودکی دائم به شما گفته باشند که
آدم های سیگاری لو لو هستند و یا هر وقت تنها باشید دزد می آید.

این تصورات توی ذهن شما ایجاد شده است بهتر است این تصورات را با واقعیت موجود عوض کنید این که
همه آدم های سیگاری ترسناک و خطرناک نیستند یا خیلی از مواقع آدم ها تنها هستند و دزدی وجود ندارد
می تواند به شما در مقابله با ترس کمک کند.
تمرین کردن برای تغییر محتوای ذهنیمان مهم ترین راهکار است.

تقویت ایمان

این که احساس کنیم خدا همیشه و در همه موقعیت های زندگی کنار ماست احساس
امنیت می کنیم و روح ترس از وجودمان خارج می شود.

اگر توی سخت ترین شرایط و بد ترین مشکلات زندگیمان بدانیم که تنها نیستیم و یک نیروی بزرگ ما را
هدایت و حمایت می کند هیچ وقت دچار ترس نمی شویم.
پس تقویت ایمان و توجه به حضور خدا و توکل به او در موقعیت های مختلف زندگی مهم ترین راه
مقابله با هر ترسی است.

 بد نیست بدانید آیا ترسها زمینه ژنتیکی دارند؟

اینکه نوع خاصی از ترس ریشه ژنتیکی داشته باشد وجود ندارد ولی واقعیت این است که عارضه اضطراب فراگیر می تواند زمینه ژنتیکی و زیستی هم داشته باشد یعنی شما می بینید که در خانواده ای برای مثال مادر دچار اضطراب است، از خاله ها به واسطه افسردگی یکی خودکشی کرده و دیگری وسواس شدید دارد، مادر بزرگ دچار پریشانی بوده و همیشه پریشان حال است و اصلا در خط ژنتیکی شان اضطراب وجود دارد بنابراین از نظر علمی شلیک اپی نفرین در مغزشان خیلی بیشتر است و در برخورد با اتفاق سطح ادرنالین خونشان در مغزشان بالاتر می رود.

کسی که سطح اضطراب پایه اش بالاتر است آن آدم ترسهایش شدید تر است چون اضطراب باعث می شود که ما تهدید را بزرگتر درک می کنیم. شرایطی وجود دارد که ما در آن شرایط بیشتر می ترسیم اگر کسی استعداد بیماری اضطرابی مثل وسواس، افسردگی، حملات استرسی پس ضربه ای را به طور ژنتیکی داشته باشد موجود ترسیده تر و برانگیخته تری است تا فرد دیگر.

به طور نمونه وقتی مادری در دوران حاملگی خیلی استرس داشته باشد کورتیزول که از غده فوق کلیوی مادر ترشح می شود از حدی بالا تر می رود که جفت دیگر نمی تواند آن را فیلتر کند و میزان اضافه اش وارد مغز جنین می شود و ما نوزاد یک روزه ملتهب و مضطرب را داریم.

زمینه ژنتیکی ترس

آدمها یکسان و یک شکل نیستند؛ زمینه ژنتیکی بیماری روانی د رافراد وجود دارد. به طو رکلی تمام اختلالات شخصیت ریشه زیستی هم دارد بنابراین که چه کسی چقدر می تواند خوشبخت یا بدبخت باشد بسته به این دارد که چه ژنی دارد و چه پدر و مادری با چه ژنتیکی لقاح کردند و نتیجه پیش زمینه بعدی او می شود که چه موجودی حاصل شود.

بنابراین برای ترس ها می توانیم منشا زیستی درنظر بگیریم و در شرایطی که آن ادم از منظر ژنتیکی استعداد عوارض اضطرابی را داشته باشد باعث می شود که ما تهدید شدگیمان و برانگیختگی مان بالاتر باشد، کنترلمان کمتر شود بنابراین ترسیده تر باشیم.

اگر ترس ها متعلق به دوران رحمی باشد؛ در آن دوران رحم با توجه به هرمونهایی که تشرح شده مغز فرد برانگیخته تر شده در اینصورت افرادی که مغز برانگیخته تری دارند بیشتر می ترسند که این برانگیختگی مربوط به دوران کودکی، جنینی و ژنتیکی یا حتی بزرگسالی است برای مثال ممکن است خانمی در دوره سندرم پیش قاعدگی با تغییرات هرمونی در دوره هایی بیشتر بترسد یا اینکه ممکن است کسی قهوه زیاد بخورد و مسمومیت با کافئین پیدا کند که علائم مسمومیت آن مانند اضطراب ، نگرانی است.

پرشین پرشیا و دکتر سلام

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس
تالارکده