بهادر یگانه | شعر زیبای سرم دادی و سامانم ندادی
بهادر یگانه
سرم دادی و سامانم ندادیبه جز بخت پریشانم ندادی خدایا هرچه اشک اندر جهان بودبه من دادی و دامانم ندادی
چو شمع کاروان آواره ماندمشبم دادی شبستانم ندادی دلی خونین به من دادی چو غنچهولی لبهای خندانم ندادی
خدایا هرکجا
درد دلی بودبه من دادی و درمانم ندادی زدی صد چاک غم بر سینه ی منولی چاک گریبانم ندادی به
من بخشیده ای گنج سخن راولی یار سخندانم ندادی بهادر یگانه
شعر و ترانه