چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

فریبا شش بلوکی | اشعار پر پر

اشتراک:
فرهنگ و هنر و شعر
فریبا شش بلوکی کلماتی که به من خیره شدندرخت های روی بندظرف های منتظر تا شستشوبوسه بر هم می زنند *** کفش های جفت شده بیرون درامتداد یک صدای آشناسر به روی شانه هم می زنند *** میوه های فصل پاییز و بهارسیب ها و دانه های یک انارسفره های بی ریا از رنگ و […]

فریبا شش بلوکی

کلماتی که به من خیره شدندرخت های روی بندظرف های منتظر تا شستشوبوسه بر هم می زنند *** کفش های
جفت شده بیرون درامتداد یک صدای آشناسر به روی شانه هم می زنند *** میوه های فصل پاییز و بهارسیب
ها و دانه های یک انارسفره های بی ریا از رنگ و رودست خواهش بر تن هم می زنند ***
بوی پاییز و نماز و سادگیقاب های پر شده از عطر یاسجا نمازی رنگ چشمان توسبزخنده بر من می زنند
*** در کنار استکان چای داغدفتری خط خط شده از شعر منبر لب بشقاب خرما و پنیرهی به هم سر
می زنند

فریبا شش بلوکی

روی هر بامی خدایی خنده رودر قفس آوازهای بغض منمثل گنجشکان آزاد و رهاسوی هم پر می زنند
*** نان ترد و تازه خوش رنگ و روآفتاب نیمه جان ماه دیرقص گلبرگی به روی حوض شبتکیه بر هم
می زنند *** خش خش برگ درخت خانه امتابش نوری که می تابد به گلگریه های کودک همسایه اممثل مهمانی
کنون در می زنند *** سینی و سبزی تازه در سبدمستی و مجنونی گیسوی بیدبادهای نرم و نازک پشت درسوی
شعر من چرا پر می زنند؟ *** خاطرات مانده در افکار منعکس های بی نفس در قاب توروزهای خالی از
دیدار ماخانه ام را رنگ دیگر می زنند *** باز می پرسم ز خود دیوانه واربعد از اینکه خفته ام
در خاک سردهیچ کس آیا به یادم یک شبیخنده بر اشعار پرپر می زند؟

فریبا شش بلوکی

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس