رونمایی مرتضی حیدری مجری اخبار از همسرش خانم دکتر زهره کاظمی
محبوبیت مرتضی حیدری به دلیل آرامش خاص او در زمان اجرا و مصاحبه با افراد سیاسی است. او بیان بسیار خوبی دارد و به همین دلیل موفق شده است به عنوان یک مجری موفق سال ها فعالیت داشته باشد. مرتضی حیدری در سال ۹۲ و در سن ۴۵ سالگی ازدواج نمود. همسر وی زهره کاظمی است که در مقطع فوق تخصص سرطان زنان مشغول تحصیل هستند و توسط یکی از همکاران پزشک به وی معرفی شده است. . همسر مرتضی حیدری را در پرشین وی ببینید.
همسر مرتضی حیدری
گویندگان و مجریان تلویزیونی در ایران، همیشه بین مردم از شهرت خوبی برخوردار بودهاند. آنها یکپای همیشگی برنامههای خبری و کسب اطلاع مردم از وقایع هستند. در واقع بیراه نیست اگر بگوییم این گروه، سلبریتیها و چهرههای حوزه ژورنالیسم هستند که در بخش ژورنالیسم تلویزیونی کار میکنند. در بین گویندگان خبر و مجریان تلویزیونی، مرتضی حیدری حالا شناختهشدهترین چهره محسوب میشود و بهواسطه تسلطی که دارد، بیشتر گفتوگوهای مهم و اجراهای حساس را به او میسپارند.
حضور در مناظرههای انتخاباتی ازجمله در مناظرههای انتخاباتی اخیر، باعث دوچندان شدن شهرت او شده؛ شهرتی که با گفتوگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما، آغاز و به اوج رسید. اما همهچیز برای مجری و گویندهای که متولد ۱۳۴۷ سهراه آذری تهران است، راحت شروع نشد. با هم به روزهای آغازین کار این چهره رفتهایم.
مرتضی حیدری یک گوینده خبر است، مجری یا مصاحبهگر؟
در این ۲۵ سال، در هر سه حوزه فعال بودهام. ضمن این که در حوزه ژورنالیسم تلویزیونی هم کار کردهام؛ با عنوان دبیر، جانشین سردبیر و سردبیر خبر. عموماً در سازمان، همکاران یا تحت عنوان تحریریه خبر کار میکنند یا گوینده، اما برای من فرصتی فراهم شده که هر دو کار را با هم انجام بدهم.
با آرزوی کدامیک وارد تلویزیون شدید؟
از نوجوانی به گویندگی و اجرا علاقهمند بودم؛ خاصه گویندگی خبر. در دبیرستان و دانشگاه هم اجرا میکردم.
مدرسهتان سهراه آذری بود؟
بله، مدرسه امام صادق(ع). سر صف قرآن میخواندم و به مناسبتهای خاص برنامه اجرا میکردم. این علاقه از آن موقع بود و معلمان و همکلاسیها تشویقم میکردند.
پس تکلیفتان از اول با خودتان روشن بود؟
هیچ وقت فکر نمیکردم بهصورت حرفهای وارد تلویزیون شوم. نخستین بار در دبیرستان به تلویزیون رفتم. بیوک میرزایی همسایه دیوار به دیوار ما بود. اصرار کردم و یکبار مرا به استودیو و سر صحنه یکی از فیلمهای تلویزیونی برد. برایم خیلی جذاب بود. بعد از آن دیگر با سازمان ارتباطی نداشتم تا اینکه در سال ۱۳۷۵خیلی اتفاقی، در صفحه آخر مجله سروش آگهی استخدام گوینده خبر را دیدم.
این، منتهای آرزوی من بود. من گویندههای خبر را دوست داشتم و درحالیکه دیگران دنبال بازیگران و فوتبالیستها و خوانندهها بودند، من دنبال گویندههای خبر بودم و همه را به اسم و رسم و چهره میشناختم. این آگهی، برایم دریچهای به آرزویم بود.
آن موقع شغل اصلیتان چه بود؟
فیزیوتراپیست بودم و در بیمارستان خاتمالانبیا (ص) کار میکردم.
شغل خوبی هم داشتید. چطور به سمت گویندگی رفتید؟
به خاطر دلم رفتم، همیشه به آن فکر میکردم. فرم را پر کرده و پست کردم. البته مطمئن بودم که اثری ندارد و جوابی نمیگیرم.
سنگ مفت، گنجشک مفت دیگر…
بله. هشت ماه گذشت. با منزل ما چند باری تماس گرفتند و خانه نبودیم. دفعه آخر، مرحوم مادرم گوشی را برداشت. گفتند فردا ساعت ۱۱ برای مصاحبه بیاید و این آخرین فرصت است. رفتم و مصاحبه شدم. امتحان کتبی و مصاحبه دوباره و بعد هم ورود به دوره آموزشی. ششماه برای ما دوره آموزشی گذاشتند؛ از هشت صبح تا هشت شب و حتی روزهای جمعه و تعطیل، در ۱۹ عنوان درسی. از خوشبختیهای من حضور در چنین دوره کاملی بود؛ واقعاً دست طراحان چنین دورههایی درد نکند.
کار اصلیتان چه شد؟
مرخصی گرفتم.
اینستاگرام ـ تابناک