شنبه, ۲۰ بهمن , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

عشق آتشین خانم مهندس به سارق حرفه‌ ای پایان شومی داشت

۱۴۰۲/۲/۶ ۱۴:۳۵:۴۱ تاریخ نشر : 1402/2/6 14:35:41
حوادث روز
در این مطلب ماجرای عشق خانم مهندس جوان به یک سارق حرفه ای را مشاهده می کنید که منجر به طلاق و جدایی شد. خانم مهندس اسیر یک عشق آتشین شده بود

دختر جوان مهندس که ۱۰ماه بود ازدواج کرده بود تصمیم گرفت از همسرش جدا شود. او که به شورای حل اختلاف مراجعه کرده بود درباره مشکلش صحبت کرد. در ادامه در پرشین وی ماجرای عشق خانم مهندس را مشاهده می کنید

عشق خانم مهندس

زن جوان می‌گوید بعد از ازدواج متوجه شد شوهرش سارق است و حالا طلاق می‌خواهد.

رزیتا مهندس جوانی است که بعد از ۱۰ ماه ازدواج تصمیم گرفته از شوهرش جدا شود. او در این مدت نمی‌دانسته با یک دزد زندگی می‌کند!

رزیتا که از یک عشق آتشین به جدایی رسیده است از شوک بزرگ و از هم پاشیدن آشیانه‌اش می‌گوید:

*چرا می‌خواهی از شوهرت جدا شوی؟

یک سال قبل، روزی تلفن همراهم زنگ خورد، وقتی تلفن را جواب دادم متوجه شدم از اداره آگاهی است؛ به من گفتند برای پیگیری کارهای شوهرم به اداره آگاهی بروم، اول فکر کردم بلایی سر سیامک آمده است اما وقتی رفتم متوجه شدم او را به اتهام سرقت گرفته‌اند. سیامک دزد خانه‌های مردم بود. واقعاً نمی‌دانستم در آن لحظه باید چه کنم.

عشق خانم مهندسعشق عجیب

*وقتی ازدواج کردی به تو گفته بود شغلش چیست؟

به من گفته بود واردکننده لوازم خانگی است، من هم باور کرده بودم.

*چطور با هم آشنا شدید؟

دو سال قبل او برای انجام کاری به شرکت ما آمده بود. آنجا با یکدیگر آشنا شدیم و من عاشق سیامک شدم و بعد با هم نامزد کردیم.

*یعنی بدون اینکه تحقیق کنی این کار را کردی؟

خانواده سیامک با خانواده من خیلی فرق داشتند به همین خاطر هم پدر و مادرم مخالف بودند ولی من به آنها گفتم عاشق سیامک هستم و نمی‌توانم او را فراموش کنم. در نهایت هم با مخالفت شدید پدرم ازدواج کردم.

ماجرای عشق خانم مهندس

*در این مدت اصلاً متوجه رفتار مشکوک در او نشدی؟

نه. چون من صبح سر کار می‌رفتم و شب برمی‌گشتم. سیامک هم می‌گفت مغازه ندارد و دستی معامله می‌کند، من هم باور می‌کردم نگو او دزدی می‌کرده است.

عشق خانم مهندسعشق خانم مهندس به دزد

*شماره تلفن تو را چه کسی به پلیس داده بود؟

سیامک برای اینکه موضوع را از من پنهان کند چیزی نگفته بود، یکی از خواهران سیامک که با او رابطه خوبی ندارد، تلفن من را به پلیس داده بود و پلیس هم به من زنگ زد.

*سیامک به جدایی راضی است؟

می‌گوید راضی نیست ولی من نمی‌توانم چنین رسوایی‌ای را تحمل کنم و وکالت طلاق را از او گرفته‌ام. هیچ راهی جز طلاق نیست باز خدا را شکر می‌کنم از این مرد بچه ندارم.

*خانواده‌ات چیزی در این‌ باره گفته‌اند؟

پدر و مادرم موافق طلاق هستند و من را در این کار کمک می‌کنند.

اعتماد آنلاین

گردآوری:

اخبار مرتبط: